رمان یلدای بی پایان داستان زندگی دختری به نام یلدا هستش که تو خانواده ای با وضع مالی متوسط رو به پایین با پدر مریضش و مادر و دوتا برادراش زندگی میکنه
یلدا برادر خیلی زیبایی به نام شاهرخ داره که خیلی به هم علاقه دارن،و شاهرخ بخاطر مریضی پدرش درس رو رها کرده و با تاکسی پدرش کار میکنه و خرج زندگیشونو میده و برای خانوادش چیزی کم نمیذاره
یلدا دوستی به نام محیا داره که تو مدرسه باهم آشنا شدن و اخلاق و روحیاتشون دقیقا برعکس همه
محیا دختری پر انرژی و شیطون و یلدا آروم و سر به زیر
محیا از یک خانواده مرفه هستش با سه تا برادر به نام های محمد ،محسن،کسری.
این بین بخاطر بیماری محیا وکمک درسی یلدا به محیا، با خانواده محیا آشنا میشه و رفت و آمد بیشتری پیدا میکنن.
بخاطر فوت پدر مریض یلدا ارتباط دو خانواده قوی تر میشه و محمد برادر محیا کمک حال شاهرخ میشه و بعد از مدتی از شاهرخ میخواد که تو مغازه طلافروشی کمک حالش بشه و پیش محمد کار کنه
محمد و یلدا به هم علاقه مند میشن
محیا برادر دیگه ای به نام کسری داره که تقریبا هم سن و سال شاهرخ و دانشجوی پزشکی هستش و شاهرخ بخاطر تفاوت ها شون شدیدا به کسری حسودی میکنه وهمیشه باهاش مشکل داشته و رفتار درستی باهاش نداره ، در حالیکه کسری همیشه سعی داره با شاهرخ صمیمی تر بشه.
یلدا و محمد ازدواج میکنن و شب عروسیشون اتفاقی میفته که زندگی همه افراد داستانو تحت تاثیر قرار میده...
نقدهای پیشنهادی :
برای دیدن نقدهای بیشتر و خلاصه ی رمان ها لطفا پیج ما را در ویرگول دنبل کنید.