کسی رو که نمیدونه تحول با چه تهای نوشته میشه
عشق با چه عینی
و یا آگاهی با چه آیی
نمیشه به زور وادار به فهمیدن کرد
هرگز نمیشه آدما رو به زور توی مسیری انداخت
که فکر میکنیم و اصرار داریم که درسته
کسی که تحول رو صدا نکرده باشه
عشق رو نطلبیده باشه
نمیشه هیچ کاری براش کرد
هرگز نمیشه و نمیشه و نمیشه
آدمی که خودشیفتست رو حالا هی بیا بهش بگو
داداش داری اشتباه میزنی
مگه میفهمه؟ مگه اصلا میتونه که بفهمه؟
چون دست خودش نیست
اون اصلا با خودش تو یه دنیای دیگست
گاهی وقتا تحول فروشان اونقدر پر مدعا هستن که
شک میکنی به حرفاشون
که این واقعا راه تحوله؟ یا راه از خود دور شدن؟؟؟
آدمایی هستن که فقط به یه نسخه چسبیدن
و فقط یک راه رو به همه پیشنهاد میدن
بنظرم هر انسان، نسخهی منحصر بفرد خودشه
حتی دکترا هم، یه نسخهی واحد واسهی همهی مریضاشون نمیدن
چون هر کسی درد خودش رو داره
و درستش هم همینه
ولی من اینو میگم
من از بچهی دو ساله چیز یاد گرفتم
من از حیوون درس یاد گرفتم
آسمون استاده منه
من حتی از درخت آموختم
من از گاو، از گوسفند، چیزی یاد گرفتم
حتی از ویروس! با مطالعهی رفتارش، چیز یاد گرفتم
و فهمیدم هر وجودی در جهان هستی حرفی برای گفتن داره.
وقتی خوب فکر میکنم میبینم قدرتش رو دارم
که بخوام به همهی اینا بی توجهی کنم
ولی من انتخاب کردم خود واقعیم رو سرکوب نکنم
این منم خوب یا بد یا هر چه که هستم
اگر خوب و خوشم، دنیا هم باهام خوب و خوشه
قبلنا فکر میکردم اتفاقاتی که در اطرافم رخ میده
حال من رو میسازه یا خوشحال یا ناراحتم میکنه
بعد فهمیدم این حال درونیه منه که اتفاقای بیرون رو میسازه
فهمیدم راهه عشق، راه زندگی، با تموم سختیاش
راه شیرینیه ...
بهر حال تحول راهه دشواریه، که غیر قابل انکاره
ولی من بشدت معتقدم، شیرینی خودش رو داره
و نتیجه هر چی باشه، رشد رو با خودش میاره
من همینم آزاد و رها، و کسی نمیتونه منو به هیچ چیز وادار کنه حتی به عقاید غیر واقع بینانهی خودش
دنیای خیال بسیار جذاب و مهیجه
مخصوصا برای من که تخیل خوبی دارم
ولی خودم تصمیم گرفتم تو دنیای خیال پرواز نکنم
و بیشتر واقعیت رو دریابم و واقعیت همین آدمایین
که من خودم رو باهاشون یکی میبینم
نه بالاتر و نه حتی پایین تر
و واقعیت تمام این جهان هستی رو در بر میگیره
با تمام جزئیات کوچیک و بزرگش
نظرتون رو برام بنویسید