ویرگول
ورودثبت نام
سهراب خان‌بدر | Sohrab Khanbadr
سهراب خان‌بدر | Sohrab Khanbadr
خواندن ۱ دقیقه·۶ روز پیش

سکوت و زیبایی در طبیعت

۱.
در روستایی دور، درختی تنها رشد می‌کرد. هیچ‌کس باور نمی‌کرد که درخت می‌تواند سال‌های خشک و زمستان‌های سرد را تاب بیاورد. روزی جوانی از کنار درخت گذر کرد و با خود گفت: «چقدر عجیب که اینجا تنها مانده‌ای!»
درخت آرام زمزمه کرد: «من تنها نیستم. خاک، خورشید و باران همه اینجا هستند. سکوت فقط فرصتی است تا بهتر بشنوی.»
جوان به تماشای درخت نشست، آموخت که گاهی لازم است سکوت کنیم، تا همراهی طبیعت را درک کنیم.

۲.
پیرمردی هر روز صبح کنار رودخانه می‌رفت و سنگ کوچکی در آب می‌انداخت. کسی از او پرسید: «چرا هر روز این کار را می‌کنی؟» پیرمرد لبخند زد و گفت: «یک قطره کوچک آب هم می‌تواند سطح رودخانه را حرکت دهد، هر روز با انداختن این سنگ، یاد می‌گیرم که حتی کارهای کوچک هم می‌توانند تغییرات بزرگ ایجاد کنند.»
شنونده کمی اندیشید و حس کرد که دیگر کوچک‌ترین تلاش‌ها برایش بی‌اهمیت نیست.

۳.
در دل جنگل درختی بود که در برابر طوفان‌ها خم نمی‌شد و از باد نمی‌ترسید. درخت کنارش با تعجب گفت: «چطور با این استقامت زنده می‌مانی؟»
درخت بزرگ لبخندی زد و پاسخ داد: «از عمق ریشه‌هایم قدرت می‌گیرم. اگر فقط روی زمین بایستی، کوچک‌ترین بادی تو را خواهد برد.»
و اینگونه بود که هر دو آموختند، برای استواری، باید به عمق نگریست، نه به سطح.

۴.
کودکی در حال جمع‌آوری گلبرگ‌های خشک شده بود. کسی به او گفت: «این‌ها که خشک شده‌اند، دیگر به چه دردی می‌خورند؟» کودک جواب داد: «شاید خشک باشند، اما هنوز عطر خود را دارند. هر چیزی که در دل زندگی کند، می‌تواند در هر حالتی زیبا باشد.»
بزرگ‌تر کمی مکث کرد و با لبخند به کودک گفت: «درست می‌گویی، زندگی یعنی دیدن زیبایی در هر حالت، نه فقط در نو و تازه بودن.»



chatgpt 4o

درخت
چیزی مثبت بگو، و چیز مثبت خواهی دید." — جیم تامپسون من کیستم ؟ من کجا هستم ؟ من چه میخواهم ؟
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید