شاید شروع کردن مطلب با این جمله که ما دهه شصتی ها ... شروع مناسبی نباشد، اما من به عنوان یک متولد اون دوران خیلی ضربه ها خورده ام یکی از همین ضربه ها، ترسو بودن من در این دوران است. به خاطر نوع تربیت کردن ما بوده در محیطی بودیم که اگر کاری اشتباه را میکردیم سخت ترین آینده را جلوی چشمان ما نمایان میکردند، چرا دست به گاز زدی ؟؟؟ الان خونه منفجر میشد چیکار میکردی ؟ یا مثلا چرا تو خیابون دویدی ؟ امکان داشت کامیون زیرت کنه و متلاشی بشی. و... یا حتی تبلیغات ما همیشه یک ووله داشت و آن هم تبلیغ آن بچه ای بود که دستش را در چرخ گوشت میکرد که من حتی همین قضیه تاثیری درونم گذاشت که با همسرم تصمیم گرفتیم برای خونه چرخ گوشت کلا نخریم.
اما چرا ؟ دلیل این نوع برخورد ها چی بود ؟ من الان آدمی ترسو بار اومدم که همیشه از شروع کار میترسم نکند فلان شود نکند بریزد، بشکند، نگیرد و... یا کلا به عاقبت ترسناک بعدش همیشه فکر میکنم این ها تخم ترسی است که در بچه گی درون وجودم کاشته شده است. حالا باید برای مقابله با آن همیشه بجنگم که نه شروع کن و شکست خوردن یکی راه جدید برای پیروز شدن است.
الان که درون خانواده ها جدید میبینم گاهی این رفتار متداول است برام خیلی عجیبه ؟ پدر یا مادر عزیز تو در دورانی زندگی میکنی که توانایی کسب بهترین راه های تربیتی را داری، کتاب به وفور در دسترس است هزارتا سایت وجود دارد که میتونی بخونی یا ببینی. واقعا شما در برابر فرزندتان وظیفه دارید و این وظیفه فقط محدود به تامین هزینه مالی نیست؛ این آینده سازی فقط لباس های خوب و لاکچری نیست، به نظر من اکثر این وظیفه ای که بردوش ما است آموزش درست رفتار کودک است.
پ.ن : یکی از فوبیا های من شکستن قولنج دست بود در کودکی و همیشه احساس می کردم این کار باعث فلج شدن و یا لرزش دست در بزرگ سالی میشود. الان با دیدن این فیلم سعی کردم که به صورت فارسی در سایتمان منتشر کنم تا همه ازین ترس رهایی یابیم: