من در نوشتههایم رسمالخط خودم را دارم که البته بخشی از آن را وامدار آموزههایی هستم از کسانی که به ریخت نوشتنشان اهمیت میدادهاند و آن را براساس زبان مادری و نگارش ایرانی، بعنوان هویت خود پایهریزی کردهاند. اصولی ازجمله حذف تنوین در نگارش، جدانویسی و پیوستهنویسی، فارسینویسی و از این دست قواعد که گاهی رعایت آنها -هم در نگارش و هم در خوانش- بسیار سخت مینمایاند ولی این حسن بزرگ را دارد که آدم را وادار به پژوهش و گزینش میکند.
درستنویسی ابتداییترین کاری است که یک نویسنده باید بکار گیرد و این بدون شناخت مبانی زبانی و نگارشی امکانپذیر نیست و پس از این است که نویسنده میتواند بعنوان یک نگارنده وارد عمل شده، چهارچوبها را شکسته و به نگارههای شخصی خود برسد. این حساسیت و دقتنظر، نهتنها در نوشتن که در گفتن هم ضروری است؛ چرا که بازتاب ذهنی دیگران از ما را شکل میدهد. حالا اگر این دیگران مخاطب خاص ما باشند، شاید چیزی از مکتوبات ما را هم بخوانند.
داشتن دایرهی واژگان گسترده برای سخنوری -چه از نوع نوشتاری و چه از نوع گفتاریاش- بایدها و نبایدهای سخنور را تعیین و او را متوجه اشتباههای کلامیاش خواهد کرد. آن هنگام است که از رییسجمهور مملکتی، شبه ضربالمثلی عامیانه با مولفههای خلاف ادب نمیشنویم و گویندهی رادیویی را بخاطر نخواهیم داشت که در شیرینزبانیهایش از اصطلاحات اروتیک استفاده کند.