Ahmad Reza Soleymani
Ahmad Reza Soleymani
خواندن ۱ دقیقه·۱۰ ماه پیش

بیماری و مرگ در آثار آنتوان چخوف

درباره‌ی فناپذیری شخصیت‌های داستانی
درباره‌ی فناپذیری شخصیت‌های داستانی

«آنتوان چخوف» با طرح پرسش‌هایی در متن زندگی شخصیت های پیچیده و چندوجهی‌اش، از محدوده های زمانی و مکانی فراتر می‌رود.
او در چندین اثر، از رویدادهای زندگیِ خودش به‌عنوان منبع الهام استفاده می کند. از جمله کتاب «داستان ملال انگیز» که با الهام گرفتن از مرگ برادرش «نیکلای»، به وجود آمد. هم‌چنین، تجربه‌ی او در جدال با بیماری سِل، در قالب تِم‌ها و نمادهای مختلف در آثارش نمود یافت.
داستان های «چخوف» اغلب، بیماری و در نهایت مرگ را به تصویر می‌کشند. این نکته تعجب‌برانگیز نیست چون همان‌طور که گفتیم، «چخوف» در بیش‌ترِ دوران بزرگسالی با بیماری سل دست به گریبان بود و درنهایت، همین بیماری باعث مرگ زودهنگام او در 44 سالگی شد. در بسیاری از داستان‌های او، از جمله «ملخ» و «راهب سیاه‌پوش»، بیماری به‌عنوان جلوه‌ای جسمانی از رنج های روانیِ عمیقِ یک شخصیت، به‌تصویر درمی‌آید.

اما با نگاهی عمیق‌تر می‌توانیم ببینیم که «چخوف» در حال اشاره به موضوعی مهم‌تر از صرفن بیماری جسمانی یا روانی است. او از طریق پرداختن به بیماری و مرگ، توجه ما را به درماندگی و ناتوانی انسان در مقابل نیروهای طبیعیِ خارج از کنترل ما جلب می‌کند و به فناپذیری و گذرابودن زندگی می‌پردازد.



داستان کوتاهداستان نویسیآنتوان چخوفکتاب
من به سیب عاشقم... که می‌شود خواندش و نوشتش. که می‌شود برایش آه کشید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید