ویرگول
ورودثبت نام
Ahmad Reza Soleymani
Ahmad Reza Soleymani
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

درگیری+مجازات=تغییر

سَر-نوشت

این یادداشت نه نقد یک فیلم و نه حتّا تحلیل یک شخصیّت داستانی ست. این یادداشت بررسی ساخت کامل یک شخصیت مستقل داستانی هم نیست بلکه، تلاشی است در بازنمایی استفاده‌ی یکی از مؤلفه‌های پرداخت شخصیت که مخاطب را از ابتدا تا انتهای روایت، با خود همراه می‌کند.


ما داستان‌ها را می‌خوانیم -یا می‌بینیم- چون آن‌ها نمونه‌هایی الهام‌بخش از آدم‌هایی هستند که سعی می‌کنند خودشان را بالا بکشند. اما در سطح عاطفی، عمیق‌تر که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که با وجود تمام چالش‌ها هنوز هم می‌توانیم با تلاش‌های شخصیت اصلی برای به‌تر شدن موقعیت‌شان ارتباط برقرار کنیم و درگیر آن‌ها شویم و وقتی آن‌ها می‌توانند با شانس کم‌شان در مقابل همه‌ی سختی‌ها قد علم کنند، این احساس در ما به‌وجود خواهد آمد که گویی ما هم همراه با شخصیت، درحال مبارزه و چه‌بسا درانتظار پیروز هستیم.

شخصیت «شکیب» -با بازی محسن تنابنده - در فیلم‌نامه‌ی فیلم «جنگ جهانی سوم» -نوشته‌ی هومن سیدی - از معدود شخصیت‌هایی ست که در سال‌های اخیر سینمای ایران، توانسته با حرکت درست روی منحنی «تغییر»، نمایشی از کاربرد «مجازات» در پردازش شخصیت اصلی را ارائه دهد.

«شکیب» از ابتدا تا انتهای روایت، در تلاش برای حل درگیری‌هایش است، اما موفق نمی‌شود، چون درگیری‌هایی که با آن روبرو ست بسیار آزاردهنده و مدام درحال گسترده‌تر و پیچیده‌تر شدن هستند. این درگیری‌ها تقریبن درهر صحنه‌ی فیلم‌نامه، مقابل «شکیب» قرار می‌گیرند و هم‌زمان او را درسطح انسانی، برای مخاطب قابل درک و قابل ارتباط می‌کند. همین باعث می‌شود در طول روایت با او هم‌صدا شده و آرزو می‌کنیم تا «شکیب» به خواسته‌هایش برسد.

«شکیب» که در ابتدای قصه، آدمی بی‌دست‌وپا و حتا سرخورده است، در روبرویی مستقیم با مشکلاتش، آرام‌آرام تغییر می‌کند و متأثر از آن‌ها، در انتها به نسخه‌ای جدید و کاملن متفاوت از خودش تبدیل می‌شود. «شکیب» شخصیتی قابل‌تأمل در فیلمنامه‌نویسی ست برای آموزش روند کاربرد عنصر «مجازات» برای ایجاد «هم‌ذات‌پنداری» در شخصیت اصلی.
سینمای ایرانشخصیتشخصیت پردازیفیلمنامهآموزش فیلمنامه نویسی
من به سیب عاشقم... که می‌شود خواندش و نوشتش. که می‌شود برایش آه کشید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید