آخرین باری که موضوعی را برای نوشتن درباره اش انتخاب کرده ام ولی به هزار و یک دلیل و چه بسا تنها به یک دلیل درباره اش نوشته ام، همین دیروز بوده است. الان هم چیزی از موضوع انتخابی ام یادم نیست؛ حتی خود موضوع انتخابی.اما چرا؟! بنظرم مهم ترین دلیل-که در اصل همان یک دلیل هم هست-تنبلی، پشت گوش اندازی یا چیزی در حول و حوش همین مفهوم است.
نوشتن قبل از هر چیزی نیاز به یک ذهن آرام دارد که نویسنده را به سمت موضوع بکشد و نگذارد به چیز دیگری فکر کند، حتی به خودش. این ذهن آرام حتما در هیچ انسان بالغی در هیچ کجای این کره خاکی و با هیچ امکانات خاصی فراهم نیست. پس باید بدنبال تفاوت آدم هایی که هرکدام به اندازه خودشان گرفتاری ذهن دارند اما نوشتن را ترک نمی کنند،بود. چه بسا این آدم ها کلید حل همه گرفتاری هایشان را در همین نوشتن می دانند. بارها برای خودم پیش آمده که ناگهان در حین نوشتن درباره موضوع (الف) به موضوع (ب) رسیده ام که هیچ نقطه اشتراکی با موضوع (الف ) ندارد بجز آن که در من این رغبت را ایجاد کرده که درباره اش بنویسم. درست مثل زمانی که درباره موضوع (الف) فکر می کرده ام. نوشتن زاینده است. درست مثل مامایی که هم میزایاند و هم می زاید. همزمان. شاید تصورش وحشتناک باشد، ولی حاصل، بسیار جذاب است. نوزادی بدنیا آمده و با خود نوید تولدی دیگر را به همراه دارد.