بعضی وقتها هرچه مینویسم، نمیشود. روی کاغذ با خودنویس محبوبم، نمیشود. با تایپ روی تبلت، نمیشود. با زدن دکمههای کیبورد لپتاپ و گوشی، نمیشود.از شما چه پنهان همین حالا هم، از پس همین نشدنها دست به تایپ شدهام.
بعد از چندبار نوشتن، پاککردن و نشدن با خودم فکر کردم شاید همین نشدن برای هر نویسندهای پیامی دارد و مهم آن است تا این لحظه را که من «لحظه نشدن» میخوانم درک کنیم.
خیلی پیچیده نیست. «لحظهی نشدن» از یک تاریکی میآید که تنها راه فرار از آن، حرکت بر خلاف مسیر فعلی و به سمت روشنایی است که از آن تا به اینجا حرکت کردهایم و حالا با تاریکی مواجهیم.
پ.ن: ترس از «لحظهی نشدن»، مرگ نویسنده است.