ویرگول
ورودثبت نام
Ahmad Reza Soleymani
Ahmad Reza Soleymani
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

«میانه» معما ست.

«دیوید فاستر والاس» درباره‌ی این اصل ارسطویی که داستان خوب شروع، میانه و پایان دارد، معتقد است که «میانه بزرگ‌‌ترین معماست» و پیچیدگی‌اش را این‌طور شرح می‌دهد:

میانه باید اثرگذار باشد… باید گام‌‌های استدلال را بیان کند، نه به شیوه‌ای ربات‌مانند، بلکه به صورتی که خواننده بتواند بگوید (الف) مقدمات یا گام‌‌های مجزای استدلال کدام‌اند و (ب) ــ‌که بخش دشوار و پیچیده‌ی ماجراست‌ــ چگونه این‌‌ گام‌‌ها با همدیگر مرتبط می‌‌شوند. به همین‌دلیل، وقتی در کلاس‌‌های ناداستان تدریس می‌‌کنم، بخش زیادی از وقتم را صرف آموزش چگونگی نوشتن رابط‌های بین‌ جمله‌ها، حتی چیزهای ساده‌ای مثل «به هر حال» و «علاوه بر این»، به دانشجویان می‌‌کنم. چون دانشجویان تصور می‌کنند خواننده می‌‌تواند به نحوی ذهن‌شان را بخواند و متوجه نیستند که خواننده برای فهم اتصال جمله‌ها و ارتباط بین پارگراف‌‌ها به کمک نیاز دارد.

نویسنده‌ای که مطلبی استدلالی می‌نویسد [باید] یک پیش‌‌نویس را صرف استدلالش کند تا خیالش از آن راحت شود. سپس نوبت به اصلِ کار نوشتن می‌رسد که همان بافتن آن و ایجاد ارتباط بین قسمت‌‌های مختلف استدلال است، و احتمالن این‌که مدام آغازِ نوشته را در نظر داشته باشد و هیچ‌‌گاه نگذارد خواننده هدف اصلی بحث را فراموش کند … نباید بگذارم خواننده فکر کند من سراغ این بحث رفته‌ام صرفن چون بحث کردن را دوست دارم. خواننده باید بداند همیشه هدفی بزرگ‌‌تر و مهم وجود دارد.


«دیوید فاستر والاس» معتقد است معیار واقعی نوشته‌ی خوب این است که چقدر خواننده را متوجه این هدف بزرگ‌تر می‌کند.
نویسندگیناداستانجستارجستار نویسیدیوید فاستر والاس
من به سیب عاشقم... که می‌شود خواندش و نوشتش. که می‌شود برایش آه کشید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید