ویرگول
ورودثبت نام
Ahmad Reza Soleymani
Ahmad Reza Soleymani
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

هوای موضوع را داشته باشید!

وقتی که موضوعی برای نوشتن ذهنم را قلقلک نمی‌دهد، درست همان وقت‌هایی است که به نوشتن احتیاج دارم. درست مثل همان وقت‌هایی که دلم برای کسی یا چیزی یا جایی تنگ می‌شود. اصولن وقتی کسی یا چیزی یا جایی! مفقود می‌شود و من می‌فهمم که مفقود شده، بیش‌تر بدنبالش می‌گردم. مفهوم گم شدن انگار فهمیدن همین نبودن است، نه خود نبودن.

موضوع هم مثل باقی چیزها، یکدفعه مفقود می‌شود! و من همان لحظه‌ای که می‌فهمم موضوع از زیر دستم در رفته است، احساس می‌کنم که چیزی برای نوشتن دم دستم نیست. اما این موضوع کی مفقود می‌شود؟ چرا مفقود می‌شود؟ موضوع زمانی که من به آن اهمیت نمی‌دهم اول ناراحت می‌شود (چرایی) و بعد هم از زیر دستم در می‌رود (کجایی). واقعن موضوع‌ها هم ناراحت می‌شوند؟!

کسی بعد از خواندن یکی از نمایشنامه‌هایم در پاسخ به پرسش من درباره‌ی اینکه چرا نمایشنامه را دوست نداشته، گفت: "نمی‌خواهم در کارهای مناسبتی بازی کنم." همان‌جا به آن بزرگوار گفتم مگر وقتی در یک تئاتر که به فلان معضل اجتماعی یا سیاسی می‌پردازد، به مناسبت آن معضل به آن نپرداخته‌ایم؟ پس دلیل اینکه آن بزرگوار بازی در نقش را نپذیرفته است- که حق طبیعی‌اش هم هست- مناسبت نیست، موضوع است.

موضوع در هر رسته‌ی نوشتاری که باشد می‌تواند خودش را از چشم من دور نگه دارد. می‌تواند با صورتی بغیر از آنچه که هست خود را به من بنمایاند. این یعنی ناراحت شدن موضوع. پس بعنوان کسی که می‌نویسم باید تمرین کنم موضوع را ببینم؛ درست همان‌جایی که هست و در همان کارکردی که دارد. موضوع چنانچه به مناسبتی موضوعیت پیدا کرده، دلیلی بر کم اهمیتی‌اش نیست.بلکه برعکس دارد تلاش خود را می‌کند تا به شخصیتی روایی تبدیل شود. این قابل احترام است. به این موضوع باید اهمیت داد. باید به آن پرداخت.

www.ahmadrezasoleymani.blogfa.com

@ahmadreza_sol


ذهننویسندگی خلاقبن‌بست ذهنیذهن برتر
من به سیب عاشقم... که می‌شود خواندش و نوشتش. که می‌شود برایش آه کشید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید