خود بودن. شناخت خود. معرفت درونی. سیر و سلوک در احوالات شخصی... و شاید اگر بنا به برشمردن اصطلاحات و گاهی مفاهیم اینچنینی باشد، دههای دیگر که همه بر یک امر تاکید دارند؛ آنهم جهانی ست که امروزه بعنوان «خودشناسی» از آن یاد میکنیم. میگویم «جهان»، چون «خود» ذرهی تشکیلدهندهی پیرامون هر مادهای است که در انتها، «جهان» را میسازد:
تو عیب ما را کیستی، تو مار یا ماهیستی
خود را بگو تو چیستی، چیزی بده درویش را
اما اینهمه توصیه بر شناخت «خود» در رشتههای گوناگون از علمی گرفته تا مذهبی، آیا تنها برای تأکید بر جهان درونی ما است یا این «خود»، بر بیرونش هم «تأثیر» میگذارد؟ آیا این «تأثیر»، بدنبال خود نیاز به «تأیید» ندارد؟ اگر پاسخمان به این پرسش آخر مثبت است، پس حتمن نیاز به شناخت «خود بیرونی» هم برای انسان جهانشمول امروزه، نیازی اساسی است.
اگر مثل من، این جهان ناشناخته و تودرتو، برای شما هم اهمیت دارد، خبردار باشید که اینجا هستیم تا به گفتگو دربارهی همینگونه زیست در جهان بپردازیم. جهانی که برای زیستن «در آن»، در اولین گام نیاز به شناخت همان «درون آن» هستیم. همان درونی که «خود»مان در آن درحال زیست است.
۲۰ دقیقهی شامگاه ۲۳خرداد۱۳۹۸- اصفهان