ویرگول
ورودثبت نام
سعید سلیمانی
سعید سلیمانی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

شوراهای عالی فضای مجازی و «واقعی»

دیروز، در حاشیه جلسه‌ای آنلاین، صحبت از شورای عالی فضای مجازی شد و آسیب‌ها و چالش‌های پیش روی آن؛ از جمله تلاقی مأموریت‌ها و وظایفش با برخی دیگر از نهادهای حاکمیتی یا دولتی. یاد این مطلب افتادم که سال‌ها پیش، در سال‌های ابتدایی شروع فعالیت این شورا، با همین دغدغه نوشته بودم و در شماره 12 مرداد 1392 هفته‌نامه عصر منتشر شده بود:

امروزه ابزارها، برنامه‌ها و خدمات گوناگون مبتنی بر فضای مجازی چنان در کار و زندگی روزمره رخنه کرده و ریشه دوانیده که نمی‌توان مکان و زمانی را یافت که فارغ از تأثیرات این فضا باشد؛ این نفوذ تا حدی است که شاید بتوان گفت هر بعد از زندگی «واقعی» یک مابه‌ازای «مجازی» پیدا کرده. از آن طرف، تقریباً هر پدیده مجازی هم یک همزاد در عالم واقع دارد. می‌توان این سخن و ادعا را در مورد همه ابعاد و حوزه‌های اجتماع، از زبان و فرهنگ گرفته تا اقتصاد و سیاست، صادق دانست.

اما آن نکته که مد نظر نویسنده است، نسبت «فرهنگ» جامعه با فضای مجازی است و به موازات آن، رابطه بین نهادهای اصلی سیاست‌گذار و متولی این دو حوزه؛ یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی. نیاز به توضیح بیشتر در مورد نسبت و رابطه «فرهنگ جامعه» و فضای مجازی نیست؛ فقط این نکته را محض تأکید، تکرار می‌کنیم که چندسالی است همه آنچه به عنوان فرهنگ و مظاهر آن می‌شناسیم، علاوه بر ابعاد سنتی و غیرمجازی خود، ابعادی مجازی یافته است و یا حداقل، به شدت تحت تأثیر این فضا قرار گرفته. حتی وجوه پایدارتر فرهنگ نیز، مثل زبان و ادبیات، از این تأثیر بی‌نصیب نبوده است؛ کم نیستند کلمات و اصطلاحات جدیدی که در فضای مجازی (به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی) شکل گرفته‌اند و به روابط واقعی بین آدم‌ها رسوخ کرده‌اند. از سوی دیگر، آنچه به عنوان تعامل و تبادل بین فرهنگ‌ها می‌شناسیم، به کمک ابزارها و خدمات مبتنی بر بسترهای مجازی، شکل، سرعت و ابعادی جدید یافته است. از اینها، نمونه‌های بسیار می‌توان مثال زد؛ بر هر گوشه از فرهنگ این جامعه دست بگذارید و بررسی‌اش کنید، نه فقط در کنار آن بر یک پدیده‌ مجازی هم دست گذاشته‌اید، چه بسا که ابزار بررسی شما هم مجازی شده باشد!

در چنین فضایی که نمی‌توان مرز بین مجاز و واقعیت را به‌روشنی مشخص کرد، اولین سؤالی که پس از تشکیل شورای عالی فضای مجازی به ذهن نویسنده آمد این بود که آیا اهداف، مأموریت و برنامه‌های این شورا، «خودبه‌خود» و به شکلی اجتناب‌ناپذیر، به موازات اهداف و مأموریت شورای عالی انقلاب فرهنگی (و احتمالاً خیلی دستگاه‌های دیگر متولی فرهنگ) نخواهد بود؟ یا حداقل در بسیاری موارد بین اینها همپوشانی وجود ندارد؟ و اگر چنین است، چاره این همپوشانی چیست؟

بعد از گذشت بیش از یکسال و نیم از شروع به کار این شورا، به نظر می‌رسد این سؤال پاسخ خود را در خبری که به تازگی منتشر شده، یافته است؛ خبری که در ابتدای این نوشته هم به آن اشاره شد: «شورای‌ عالی فضای مجازی در دهمین جلسه خود تصویب کرد… وظایف، اختیارات و فعالیت‌های دبیرخانه شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی و تمامی شوراها و نهادهای تابع آن، در حوزه ساماندهی محتوای فضای مجازی، به مرکز ملی فضای مجازی منتقل شود.» به زعم نویسنده، این خبر اولین نمود رسمی همین همپوشانی اجتناب‌ناپذیر است.

نکته قابل توجه در این میان، مخالفت یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با چنین مصوبه‌ای است. این مخالفتِ قابل انتظار، یکی دیگر از پیچیدگی‌های حوزه فرهنگ را به‌خوبی نمایان می‌سازد.

این همپوشانی سؤال قابل توجه دیگری را نیز پیش می‌آورد و آن اینکه: شورای عالی فضای مجازی چقدر و چگونه از تجربه‌های موفق و ناموفق شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر نهادهای متولی فرهنگ، درس خواهد آموخت؟

در حالیکه تجربه بیش از سه دهه فعالیت این نهادها پیش روی شورای تازه‌تأسیس است، انتظار نمی‌رود این شورا راه‌های رفته را دوباره طی کند و یا بدتر از آن، در مسیرهایی گام نهد که به سرانجام نرسیده‌اند. اما وقتی به سخنان دبیر و برخی اعضا و نیز معدود برنامه‌های اعلام‌شده این شورا تاکنون توجه می‌کنیم، در آنها تفاوتی جدی نسبت به روش‌ها و رویه‌های گذشته نمی‌بینیم؛ به عنوان مثال، اگرچه متأسفانه به نظر می‌رسد موضوعی مانند فیلترینگ همچنان یکی از مهمترین دغدغه‌های کاربران اینترنت در ایران است، اما این موضوع که شورای عالی فضای مجازی نیز تاکنون فقط به این مسأله پرداخته و در عین حال، برخی تگاه‌های محدودیت‌محور در برنامه‌ها و راه‌حل‌هایش تداوم یافته است، نشان می‌دهد که این شورا از تجارب گذشته چندان درس نگرفته است. وقتی مسائل پیچیده اجتماعی را ساده ببینیم، نه شناخت درستی از علت‌ها و ابعاد آن پیدا خواهیم کرد و نه به تبع آن، به راه‌حل‌های کارآمد خواهیم رسید؛ اینگونه است که نه فقط موضوعی مانند فیلترینگ حل‌ نمی‌شود، که به شورای تازه‌تأسیس هم به ارث می‌رسد تا به مهمترین مسأله این شورا تبدیل شود و مجالی برای پرداختن به موضوعات و مسائل مهمتر باقی نگذارد.

یادمان باشد که سرعت تغییرات در فضای جدید (نمی‌گویم مجازی؛ چون از فرط همه‌گیر شدنش، دیگر نمی‌توان مرزش را با فضای واقعی مشخص کرد) بسیار بیشتر از گذشته است و به همین دلیل، تاوان گام برداشتن در مسیر اشتباه، بسیار سنگین‌تر. امید که با روی کار آمدن دولت جدید [دولت یازدهم]، نگاه‌های جدید و کارآمد هم بر فضای مجازی و سیاست‌ها و برنامه‌هایش حاکم شود.

سیاستگذاریفاواسیاستگذاری فاواشورای عالی فضای مجازیحکمرانی
‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏دوستدار ادبیات، ریاضیات و البته ICT/ اگر وقت کنم، سازنده virgool.io/@radiopolicy
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید