امروز یکی زیر نوشته قبلیم ( حتی عنوانش رو هم یادم نمیاد ) کامنت گذاشته بود که " جایی نگفته اخلاق دستور کاره که! "
اخلاقیات ، یه قانون نانوشته توی جوامع بشریه که انسان ها به طور ناخودآگاه از اون تبعیت می کنن. اما تفکر توش بسیار بسیار کمه، چرا؟ چون مورد سرزنش، طرد شدن و قضاوت قرار می گیرن. مثل اینکه ما وقتی به دنیا میایم به صورت پیشفرض مسلمان به حساب میایم، اما به دلایل سیاسی، اقتصادی، میهنپرستی خیلیامون دیگه بهش معتقد نیستم. باز یه چرایی پیش میاد، چرا ما توی دهه ۹۰ شمسی می تونیم راحت به اطرافیان هم سن خودمون بگیم که من به دین اعتقاد ندارم؟چون تفکر توی چشم بسته پذیرفتن دین رخنه کرده. اما اخلاقیات هنوز هم یه سری از خط قرمزهای جامعس.
به عنوان یه آدمی که تلاش کرده ، دقت کنید فقط تلاش کرده ، تا راجع به زندگی و کارهای که می کنه تفکر کنه، پذیرفتن هر چیزی چشم بسته برام سخته. معمولا توی این مدل بحث ها طرف مقابل برام یه مثالی می زنه که اگر اخلاقیات رو رعایت نکردن مشکلی نداره، پس آدم کشتن هم اوکیه. بله، آدم کشتن هم اوکیه یا بهتر بگم آدم کشتن هم اوکی بوده سالیان پیش. کی این کار اوکی بوده؟ قبل شکل گیری تمدن و همونطوری که توی نوشتهی قبلیم گفتم، قبل از تسلط اقلیت قدرتمند به اکثریت ضعیف. انسان ها شکار می کردن، کنار هم زندگی می کردن و هم دیگه رو هم به خاطر پارامترهای بسیار مهم زمان خودشون می کشتن. قوانین و مقرراتی انسان ساخت وجود نداشته تا با ترسیدن از اون قوانین " متمدنانه " رفتار کنن. ما ( عصر حاضر ) هنوز هم همون انسان هاییم، این ظاهر متمدن و روشنفکری که در حال حاضر داریم اونقدر شکننده و نحیفه که می تونیم چهره ی واقعی و خشن خودمون رو طی این پاندمی کرونا ببینیم. غارت، دزدی و... رفتارهای طبیعی هر انسانی برای فرار از نیستی و مرگه. غریزه بقا، مهم ترین و آخرین سنگریه که هر انسانی باهاش مقاومت می کنه در مقابل نابود شدن.