فردا روز تولدمه یعنی 17 تیر 1401 و میخوام کاملا دلی بنویسم که کجای زندگی هستم و چه چیزایی توی این یک سال بدست آوردم.
نمی دونم چرا دلم خواست بیام دست نوشته هامو توی ویرگول بنویسم؛ آخرین بار سه سال قبل توی ویرگول نوشتم اون موقع ابتدای استارت کار شخصی خودم بود و اون پست رو حذف کردم. ولی با ویرگول راحتم.
توی این یک سالی که گذشت کارم پیشرفت خوبی داشت تونستم نوع بسته بندیمو عوض کنم ( راستی کارم تولید دمنوش کیسه ای بدون رنگ و افزودنیه)
رشته تحصیلی خودم ارشد صنایع غذاییه؛ چیزی که توی این کار دوست دارم اختیار زمانی و امکان اعمال سلیقه و نظراتمه بخاطر شخصی بودن کارم. این که خودم میتونم طعم ها رو خلق کنم این که می تونم فرمولاسیونی که به نظرم مناسبه تولید کنم. این که می تونم تصمیم بگیرم از کیسه گیاهی استفاده کنم یا مثلا این که توی هلنانوش استفاده از رنگ و نگهدارنده و افزودنی ممنوعه. اینا بهم حس خوب میده اگرچه توی دنیای تکنولوژی امروزه طرفداران محصول سالم شاید کمتر باشن.
یک کار دیگه ای که امسال انجام دادم خوندن کتاب گفتگو با خدا اثر دونالد والش بود که حس خوبی از خدا رو بهم منتقل کرد البته بگم که هنوز یک تعداد از صفحات جلد سوم مونده. ولی همیشه از بچگی بخاطر اطلاعاتی که بهم داده شده بود ترس خیلی بدی از خدا داشتم و با این که اعتقادات مذهبی داشتم اما خدا رو کسی می دیدم که واستاده تا منو با هر خطایی عذاب بده اما الان دیدم خدایی هست که منو آفریده تا خودم تجربه کنم الان خدایی رو می شناسم که به من حق انتخاب داده واسه کوچکترین تا بزرگترین کار؛ خدایی که از روح خودش در من دمیده و بُعد الهی وجودم هست که منو از دیگر موجودات متمایز می کنه. چیزی که توی ذهنم تغییر کرد تبدیل یک خدای عذاب دهنده به یک خدای مهربان بود که حاضر نیست من کوچکترین اسیبی ببینم یعنی همون کسی که هرکسی توی زندگی بهش نیاز داره. تا پارسال از شهود هیچ چیزی نمی دونستم هیچ چیزی در حد یک کلمه و نه بیشتر. اما الان شهود رو درک می کنم و زندگی رو خیلی خیلی بهتر از قبل زندگی می کنم. الان می فهمم که وقتی خدا میگه از رگ گردن بهت نزدیکترم به این معنی نیست که حواستو جمع کن دست از پا خطا نکنی و خدای تهدیدگر نیست؛ فهمیدم وقتی میگه از رگ گردن بهت نزدیکترم یعنی هیچ کس اندازه من به تو نزدیک نیست هرچی میخوای به خودم بگو اگه ناراحتی به خودم بگو اگه چیزی لازم داری به خودم بگو و کافیه فقط با دقت گوش کنی تا جوابتو دریافت کنی. فهمیدم که خدا یک بار از طریق گزارشگر تلویزیون پاسخ سوال منو میده یک بار از طریق یک جمله کتاب و یک بار یک حرفی رو توی دهان مادر یا پدر یا همسر یا دوست میذاره و تحویل من میده. وقتی گفتم خدایا من از مرگ خیلی می ترسم و حتی از فکرش ناارومم خودت ارومم کن ناگهان یک ربع بعد فایل صوتی که باز کردم درباره دنیای بعد از مرگ بود و چقدر شیرین بیان شده بود به دور از تمام آموزه های دوران کودکی و نوجوانی...
یکی دیگه از دستاوردهای من توی سال گذشته رها شدن از وابستگی های عاطفی بود وابستگی هایی که انقدر واسم زیاد بود که ازاردهنده شده بود
در زمینه کاری تونستم طی سال گذشته دوره های زیادی رو آموزش ببینم چه از نظر طب سنتی و چه از نظر مهارت های فروش و بازاریابی که قبلا صفر بودم و الان خوشحالم از مسیری که توش هستم.
طی این یک سال گذشته تجربیات خوب و بد زیادی بهم اضافه شد اما فهمیدم که من اومدم تا زندگی رو تجربه کنم دیگه ناراحت نبودم از تجربیاتی که توی زندگی با خودم حمل می کنم فقط و فقط به اونا به چشم یک مسیر نگاه کردم که باید می بودن تا من باشم این جایی که الان هستم.
سعی کردم هر آنچه که تا الان در مورد تربیت بچه یاد گرفتم روی دخترام انجام بدم و به نسبت سال قبل به نظر خودم دخترای ارومتر و شادتری دارم. سعی کردم مستقل بار بیارمشون و توی این مسیر موفق شدم به نظر خودم.
الان بیشتر زمان خودم رو روی خودشناسی و خداشناسی میذارم و در کنارش کارم رو با علاقه ادامه میدم... فقط می دونم زندگی بی پایانه و پایانی برای بعد روحی ما وجود نداره پس من هرچه تلاش کنم همیشه به نفع منه...
17 تیرماه تولدمه و واقعیت دلم می خواست این درکی که الان از زندگی دارم رو خیلی زودتر داشتم اما می دونم که بهترین زمان برای فهمیدن این چیزا برای من همین زمان بوده...
راستی یک کار مهم دیگه که انجام دادم افتتاح سایتم بود که سه هفتس راه افتاده و همه تلاشمو واسه بهتر شدنش می کنم
و سال گذشته واسه ثبت برند اقدام کردم که خداروشکر کارها به بهترین شکل پیش رفت؛ تمام این مسیر رو مدیون خدای مهربونم میدونم. خیلی از کارها از ابتدا واسم انقدر سخت بود که حتی به سختی قدم واسه شروعش برداشتم اما در نهایت شد
خیلی کارهای دیگه انجام شد طی این سال ها مثل ویرایش دومین کتابم که انشالله بزودی به چاپ میرسه و چاپ مقاله من در ژورنال نوآوری صنایع غذایی و...
اما تصمیمات کاری که دارم واسه آینده این هست که
الان دوست دارم مخاطبین هدفم زیاد بشن و بتونم به اهدافی که توی زندگی دارم برسم
مرسی که دست نوشته های منو می خونین؛ اگه دوست دارین توی روز تولدم یک جمله واسم به یادگار بنویسین