ما انسانها گروهی زندگی می کنیم و با هم تعامل داریم. ویژگی اصلی رفتـار اجتمـاعی انسـان کـه بـاعث تمـایز او از سـایر حیوانـات میشود، ظرفیتش بــرای تعـامل دو سـویه بـا دیـگران اسـت. این ویژگی نیازمند این است که فرد بداند دیگران چگونه فکـر می کننـد و دارای چـه احساسـی هسـتند ،که میتوان این ظرفیت را ذهنیت نامید. همچنین ذهنیت را میتوان قدرت ذهن برای تصور کردن حالتهای ذهنی خودمان و دیگران و پیش بینی رفتارها بر مبنای حالتهای ذهنی تعریف کرد.
نوک پا و تا بالای سر ما ویژگی های فیزیکی بدن ما هستند که کم و بیش از پیش تعیین شده اند. توانایی تغییر آنها را نداریم مگر در موارد محدود با جراحی پلاستیک بتوان تغییری جزیی ایجاد نمود. اما در مورد توانایی های فیزکی و فکری مثل فوتبال یا هنرهای تجسمی و یا مسائل علمی چطور فکر می کنید؟ به نظر شما ذاتی هستند یا اکتسابی؟
به تعداد افراد روی زمین برای این سوال جواب وجود دارد، چون ذهنیت نقش مهمی در تصور ما نسبت به خود و دیگران دارد. طبق مطالعات و تحقیقات انجام شده ذهنیت به دو نوع ثابت و رشد تقسیم می شود. ذهنیت ما تعیین می کند با شرایط سخت و موانع و مشکلات زندگی چطور برخورد کنیم. مفهوم ذهنیت ثابت در برابر ذهنیت رشد از همین جا ریشه میگیرد. افرادی که ذهنیت ثابت دارند اعتقاد دارند که به صورت طبیعی با بعضی از تواناییهایی به دنیا آمده اند و در بقیه زمینه ها استعداد ندارند، در حالیکه افراد با ذهنیت رشد اعتقاد دارند با تلاش و سختکوشی میتوانند به هر چیزی دست یابند. دسته دوم در طول زندگی خود رشد میکنند، مهارتهای جدید یاد می گیرند و فعالانه وارد ارتباط با دیگران می شوند. برای آنها زندگی با تمام ابعادش همواره در حال تغییر
است. در مقابل، افرادی که ذهنیت ثابت دارند اجازه می دهند تفکر سیاه و سفید مانع رشدشان در زندگی شود. اگر در کاری شکست بخورند، یا سرخود را مثل کبک زیر برف می کنند یا به سرزنش دیگران روی می آورند. به جای اینکه برای بهبود روابط خود تلاش کنند، صرفا امیدوارند که به عشقی ابدی در روبط خود دست یابند. بر اساس ذهنیت ثابت، تواناییهای فرد تغییرناپذیر و براساس ذ هنیت رشد، تغییر و پیشرفت امکانپذیر است.
افراد دارای ذهنیت ثابت به دنبال تایید و افراد با ذهنیت رشد به دنبال بهبود و توسعه اند. ذهنیت ثابت شکست ها را فاجعه میداند و ذهنیت رشد آن را فرصت میبیند. افراد دارای ذهنیت ثابت از سختیها دوری می کنند و افراد با ذهنیت رشد از آنها لذت میبرند.
حال به این سوال پاسخ دهیم: چه عواملی تعیین می کنند که فرد ذهنیت ثابت داشته باشد یا ذهنیت رشد؟ ذهنیت از بدو تولد شروع به شکل گیری می کند. نوزادان با ذهنیت رشد به دنیا می آیند: میخواهند هر روز تا جای ممکن یاد بگیرند و پیشرفت کنند.بزرگسالان اطراف کودک- معمولا پدر و مادر - نقش بزرگی در تعیین اینکه آیا او همچنان به رشد علاقمند بماند یا نهایتا ذهنیت ثابت پیدا کند دارند. در واقع پدر و مادر الگوی ذهنیت و طرز فکر برای فرزندان هستند. والدینی که ذهنیت رشد دارند، فرزندان خود را تشویق به یادگیری بیشتر میکنند، اما والدین با ذهنیت ثابت همیشه در حال قضاوت فرزندان خود بوده و به آنها درست و غلط و خوب و بد را تذکر میدهند. معلمان هم الگوهای تاثیرگذاری برای کودکان هستند و میتوانند ذهنیت شا گردان را شکل دهند. بسیاری از معلمان اعتقاد دارند عملکرد یک دانش آموز تغییر ناپذیر است- دانش آموزان خوب خوب میمانند و دانش آموزان ضعیفتر همیشه نمرات پایین خواهند گرفت. در نتیجه دانش آموزان ضعیف ذهنیت ثابت پیدا می کنند.
پس در نتیجه:
ذهنیت ما کاملا از پیش تعیین شده نیست و می تواند در کودکی و با تاثیرپذیری از الگوها تغییر کند. هیچ کس درایجاد ذهنیت و طرز فکر خود قربانی و مجبور محیط اطرافش نیست. مغز را میتوان مانند هر ماهیچه دیگری پرورش داد. اگر ذهنیت رشد میخواهیم، میتوانیم به خود آموزش دهیم که متفاوت فکر کنیم. تلاش برای پرورش ذهنیت رشد فرصت بزرگی برای رجوع به دیگران، صحبت در مورد اشتباهات و برنامه ریزی برای کسب اهداف است. البته مبارزه با ذهنیت ثابت و تغییر آن چندان ساده نیست. این طرز فکر تبدیل به نوعی عصای روانی شده که به آن تکیه کرده ایم، در برابر شکست و زمین خوردن از ما محافظت می کند، نزد خانواده و دوستان برایمان اعتبار ایجاد می کند و اعتماد به نفس را افزایش میدهد. این ذهنیت باعث آسایش و راحتی است و بنابراین مبارزه و رهایی از آن میتواند ناراحت کننده و دشوار باشد