یکی از اولین مهارتهایی که یک کوچ باید آن را یاد بگیرد، قضاوت نکردن است. سوال اینجاست که قضاوت کردن چه تاثیری در جلسات کوچینگ خواهد داشت که کوچ باید حذف آن را یاد بگیرد؟
قبل از جواب دادن به این سوال اول بیایید ببینیم قضاوت کردن یعنی چی؟ وقتی در کتابهای فرهنگ لغت به دنبال معنی این کلمه گشتم، داوری و حکم کردن رو برای من آورد. وقتی به معنی اون در زندگی و روابط اجتماعی فکر میکنم به این میرسم که قضاوت حُکمیه که من به خاطر اختلاف دیدگاه ها و ارزش هام با دیگران صادر میکنم. تازه کار خیلی ساده ای هم هست?♀️
چرا؟!!
وقتی قضاوت میکنیم یعنی ما تو رو بر اساس مدل ذهنی، الگوهای رفتاری خودم جدا و ارزیابی میکنیم. ارزیابی بعضی اوقات ممکنه اشتباه هم نباشه ولی ما بی طرف نبودیم و سلیقه خودمون رو برتر از واقعیت در نظر گرفتیم.
جالب اینجاست که بعضی اوقات قضاوت رو با نقد کردن اشتباه میگیریم و مدعی هستیم که ما به خاطر رشد طرف مقابلمون داریم این حرفها رو میزنیم، غافل از این که ما خواسته یا ناخواسته در حال تخریب اون فرد هستیم و ممکنه اثرات جبران ناپدیری براش رقم بزنیم.
برای قضاوت کردن دو تا دلیل به نظرم میرسه.
قضاوت میکنیم چون عزت نفسون پایینه. قضاوت نوعی مقایسه است، ما خودمون رو با دیگران مقایسه میکنیم. وقتی این کار را می کنیم، اولش شاید احساس بهتری نسبت به خودمون داشته باشیم و فکر کنیم زندگی ما از بقیه بهتره. ولی با این حال این احساس خیلی زودگذره.
یا ما در مورد دیگران قضاوت میکنیم، چون این چیزی که هستیم رو دوست نداریم. این نتیجه غم انگیز قضاوته. تصور کنید اگر تمام انرژی که برای قضاوت در مورد دیگران میذاریم رو به خودمون برمیگردوندیم و این انرژی را صرف دوست داشتن خودمون میکردیم چه نتایج مفیدی برامون رقم میخورد.
خب حالا ببینیم چرا یه کوچ نباید قضاوت کنه و این جز مهارتهای اصلیشه.
یکی از اصول کوچینگ ایجاد رابطه مشترکه، به این معنی که کوچینگ متکی بر ارتباط عمیق و با اعتماد متقابل بین کوچ و مراجع است که شکل میگیره. در واقع تا اعتماد و صمیمیت ایجاد نشه فرآیند کوچینگ شروع نمیشه. خب به نظرتون کوچی که قضاوت میکنه، قابل اعتماده؟ قطعا نه. پس کوچ برای اینکه بتونه با مراجع خودش ارتباط برقرار کنه نیاز داره اعتماد ایجاد کنه، برای اینکار باید به عنوان فردی بی طرف در جلسه حضور داشته باشه. در جلسه کوچینگ قرار نیست کوچ مدل ذهنی خودش رو به مراجع تزریق کنه. چون میدانیم که کوچینگ یه گفتگوییه که در اون مراجع حق داره احساس برابری کنه اما کوچ حق نداره بگه حق با منه.
یکی از اصول اساسی کوچینگ که در بیانیه ICF اومده اینه که « ما معتقدیم که مراجع در زندگی خود متخصص است. به عنوان کوچ، نقش ما حمایت از مراجع است تا به او در یافتن پاسخ چالشهای زندگی خود کمک کند»
اگر به عنوان یک کوچ قبول داشته باشیم که مراجع واقعاً در زندگی خودش متخصصه، چیزی که ما به عنوان کوچ «واقعاً توصیه میکنیم» مهم نیست. نقش ما به عنوان کوچ این نیست که مراجع رو نقد یا مشاوره کنیم بلکه باید از اونها حمایت کنیم تا به شکوه و عظمت خودشون پی ببرند تا بتوانند پاسخ چالشهای زندگیشون رو پیدا کنند. این یک فرایند توانمندسازیه و قضاوت باعث ایجاد توانمندی نمیشه. جای دیگه ای از تعریف کوچینگ ICF یاد میگیریم که «فدراسیون بین المللی کوچینگ معتقد است که هر مراجع خلاق، مدبر و کامل است»
اگر مراجع خلاق ، مدبر و کامله، هیچ زمینه ای برای قضاوت و مشاوره آنها وجود نداره. در ذهنیت کوچینگ، کوچ با مهارت و بینش بالاتری نسبت به مراجع وارد جلسه نمیشه. کوچینگ یه مشارکت برابره، اگر تبدیل به رابطه استاد و کارآموز یا مشاور و مراجع تبدیل شود، قطعا از فرآیند کوچینگ خارج شدیم. چالش اینه که تمام قضاوتها را حذف کنیم تا بتونیم به جای «رهبر» مراجع به «شریک» او بودن برگردیم.
مورد دیگه ای که در کوچینگ به وفور استفاده میشه، گفتن بازخورد از طرف کوچ به مراجع است. بازخورد در عین حال که میتونه خیلی سازنده باشه، اگر همراه با قضاوت باشه به شدت هم میتونه مخرب باشه.
برای اطمینان از اینکه آیا در جلسه کوچینگ بدون قضاوت کار میکنیم یا نه، سوالات زیر را از خودمون بپرسیم:
- در این لحظه از زمان، آیا من برای مراجع ارزش قائل هستم، به همان اندازه که برای خودم ارزش قائلم؟
- آیا من انتخابهای زندگی این مراجع را میپذیرم، از جمله اینکه آنها بسیار متفاوت با انتخاب من هستند؟
- آیا من در این حالت «عدم شناخت» راحت هستم؟
اگر قادر به پاسخ مثبت به همه این سوالات نیستیم، قضاوت را به طور کامل آزاد نکردیم، حتی اگر رفتارهای قضاوتی انجام ندهیم. صرفاً تشخیص اینکه در حالت قضاوت قرار داریم، اغلب برای رهاکردن اون کافیه. قضاوت یک ضعف انسانیه که حتی خودآگاه ترین انسان ها هم میتونن در آن قرار بگیرند. همه ما قضاوت میکنیم. پاسخ اینه که قضاوت را تشخیص بدیم، نفس عمیق بکشیم و سپس بگذریم !!!