معتقدم انسان به هر چیزی که فکر میکنه براش اتفاق میوفته. با وجود اینکه در نوشتن تجربه ومهارتی ندارم اما مدتهاست که دنبال جایی برای نوشتن مطالبی که به نظرم میتونه به دیگران کمک کنه میگردم. حتی شاید یه روزی کتاب خودم رو نوشتم. امروز هم خیلی اتفاقی با ویرگول آشنا شدم و امیدوارم بتونم اینجا مخاطبین خودم رو پیدا کنم.
اما داستان خودم رو بگم و اینکه چی شد که تصمیم به نوشتن گرفتم. بعد از دوران حرفه ای ورزشیم در رشته بسکتبال با مدرک لیسانس بدنبال کار گشتم و کارهای متفاوتی از قبیل فروشندگی، تعمیراتی یا کارگاهی را تجربه کردم. اما نهایتا بعد از ازدواج با همسرم بعنوان کارشناس فنی در یک شرکت معتبر خدماتی مشغول بکار شدم. متاسفانه از هیچکدام از کارهای کارمندی پول زیادی بدست نمی آمد و اگر همسرم هم شاغل نبود واقعا جوابگوی مخارج زندگی نبودیم. با وجود کار سنگینم سعی میکردم بسکتبال رو رها نکنم و در لیگ استانی بازی کردم. سعی کردم برای روز فینال مرخصی بگیرم تا برای بازی استراحت داشته باشم اما با وجود هجده روز مرخصی ای که طلب داشتم با مرخصی یک روزه ام موافقت نشد. نهایتا در دقایق پایانی بازی بخاطر ضعف بدنی بشدت از ناحیه زانو مصدوم شدم... بیشتر از دردی که میکشیدم نگران آینده زندگی ام بودم. امنیت شغلی ام بشدت بخطر افتاده بود حدود دو ماه خانه نشین شدم و با وجود استفاده از بیمه بخاطر هزینه های بالای جراحی و درمانم و نداشتن پس انداز بدهکار شدم. اما این پایان ماجرا نبود، تنها چند ماه بعد از برگشتنم به شرکت از کارم تعدیل نیرو شدم و همزمان صاحبخانه خبر داد که قصد فروش ملکش را دارد و این یعنی ما باید بفکر اجاره واحد دیگری میبودیم...
نیازی نیست به حال من گریه کنید چرا که اگر این اتفاقات به ظاهر بد برای من نمی افتاد شاید هنوز از خواب بیدار نمیشدم. الان با گذشت حدود یکسال از تعدیل شدنم زندگی بسیار بهتری دارم. در خانه ای بهتر در محله ای بهتر زندگی میکنم ، ماشین قراضه ام را با صفر عوض کردم و مطمئنم الان درآمدم از رییسم که به من مرخصی نداد بیشتر است. بله من تغییر کردم چون یاد گرفتم فکرم رو تغییر بدم و این باعث شد از هر لحاظ زندگی بهتری داشته باشم...
امیدوارم بتونم با نوشتن تجربیاتم و به اشتراک گذاشتن مطالب مفید کمک کنم که شما هم دنیارو تبدیل به جای بهتری برای زندگی کنید.