مدت زمانی بود که دلم میخواست از فضای ناراحت کنندهای بنویسم که در آن امیدوارم و تلاش میکنم٬ امید به زندگی بهتر و پیشرفت و درست شدن شرایطی که هر روز به ظاهر سیاهتر به نظر میرسه!
خیلی دوست داشتم متن رو به صورت ادبی بنویسم٬ مثل دوران راهنمایی که قلم در دست میگیرم و های و وای اما چه کنم که از حوصله خارج است و دوست دارم زودتر به اصل موضوع بپردازم.
من از جانب یک گروه مشخص در ایران مینویسم؛ گروهی به نام مهندسان و فعالان حوزه فناوری اطلاعات٬ از نامهربانیهایی که دیده شد تا نا سپاسیها و بی توجهیهایی که دیده میشود.
چیزی که باعث شد امروز بعد از سالها فعالیت سکوتم را بشکنم٬ آخرین خبری بود که در مورد ایجاد یک شرکت ملی تحت عنوان «شمسا» یا شرکت ملی سیستمعامل ایران مطرح شد که دیگه به قول خودمون شور موضوع رو دراوردن!
اشتباه برداشت نشه٬ من موافق ملی سازی خیلی موضوعات هستم اما فاصله زیادی وجود داره بین "میلی سازی" و "ملی سازی"!
امنیت ملی فقط ساختن سیستم عامل بومی یا اینترنت داخلی نیست.
امنیت ملی یعنی:
بله٬ وقتی اینهمه مشکل برای بخش خصوصی و افرادی که رانت ندارن وجود داره و وقتی در عین سختیهایی که تحمل میکنند بهشون بی مهری میشه و سنگ جلوی پاشون انداخته میشه نه تنها باید آمادگی ناهنجاریهای اقتصادی و اجتماعی زیادی باشیم و طبیعیه که کسی کمترین اهمیتی به پروژههای ملی نده چون دولت و صاحبان قدرت کمترین احترام رو برای تولید کنندگان خصوصی و متخصصین قائل هست!
امثال پروژه شمسا بار اول نیست که مطرح میشن و پروژههای متفاوتی همیشه مطرح بوده و هست که هیچ ردی از تبادل نظر متفکرانه و متخصصانه و احترام به متخصصان این صنعت در اون دیده نشده و نمیشه و همیشه این حرف در بین مردم شکل میگیره که طرحی نو٬ بودجهای نو از بیتالمال!
در هر کشوری دولت وظیفه ایجاد بستر و زیرساخت برای پیشرفت کسبوکارها و فعالین اقتصادی و علمی رو داره و برای حضور٬ تفکر و تخصص ایشان احترام قائله ولی در کشور ما این موضوع کاملا برعکسه.
متخصص یا فرار میکنه یا موظفه تلاش کنه تا دولت به نتایج دلخواه خودش برسه؛ چرا؟
پاسخ شفافه؛ شکافی بزرگ میان مدیر انتصابی و متخصص خود ساخته وجود دارد. ایران بیش از حد مدیر داره ولی مدیر متفکر در آن شاید به تعداد انگشتان دست نباشه!
هر چه هست یا قدمتی ۵۰ ۶۰ ساله دارد یا آنکه به زور چنگ و دندان توسط بخش خصوصی ایجاد شده ولی آنچه که همگی بر روی آن متفق القول هستن اینه که این روزهای ایران بیشتر به کام کسانی است که یا خصولتی هستند یا رانت بزرگی زیر سایه اسامی خاص را با خود یدک میکشن.
چه اشتباه بکنند چه نکنند مهم نیست زیرا تنها گزینه روی میز برای انتخاب هستن هر چند که در ظاهر بیش از یک برند برای هر فعالیت وجود داره ولی کمتر کسی در ایران وجود داره که معنی مونوپولی و هلدینگهای رانتی رو ندونه؛ که عموما صاحب چندین برند در یک حوزه هستند!
حال با تمام این اوصاف تعجبی نداره که هر تصمیم دولتی یا هر پیشنهادی به سمت دولت تحت نامهای ملی مثل "شمسا" یا "اینترنت ملی" یا خیلی اسامی دیگر که میدونید بشه٬ با مخالفت و تندی متخصصین و فعالین بیشماری قرار بگیره.
همه و همه این مسائل از اونجایی شروع شد که شعور و انتخابی که خدا برای انسان آزاد و والا خونده نادیده گرفته شد و هر تصمیمی برای ایشان گرفته شد بیآنکه حتی مشورتی گرفته بشه!
گاها مشورتهای نمادینی هم در فضای مجازی دیده میشه اما انتخاب مشاور از میان افراد به ظاهر دور از سیاست و قدرت که معتمد سیاسیون هستند دردی رو دوا نمیکنه که هیچ٬ بلکه توهین بزرگتری به شعور دیگران محسوب میشه!
تنها راه حل برای اینکه بشه از این شرایط و مشکلات عبور کرد٬ واگذاری فعالیتها به بخش خصوصی و برگرداندن جایگاه فراموش شده ایشان است و بهتره که دولت راه رو هموار و سیاستهای اشتباه را تصحیح کنه.
بگذارید تا دیر نشده برای پیشرفت کشور کاری کنیم...