بسیاری از مردم اعتراف می کنند که صدای خود را دوست ندارند. صدای شما صدایی است که بیشتر از همه در زندگی تان می شنوید، اما به طرز عجیبی، آنقدرها هم با آن آشنا نیستید. چند دلیل روانشناختی برای این پدیده وجود دارد، اما در نهایت نحوه صدای شما چیزی نیست که از آن خجالت بکشید - این نشان می دهد که چه کسی هستید.
در یونان باستان، بازیگران ماسکی به نام «پرسونا» میپوشیدند. کارکرد این ماسکها دو مورد بود: به تصویر کشیدن یک شخصیت متفاوت و انتقال بیشتر صدای آنها در آتریوم. (در معماری، آتریوم یک فضای بزرگ در فضای باز یا پوشیده از نورگیر است که توسط یک ساختمان احاطه شده است.)
از آن زمان، کلمه "person" در انگلیسی که از Persona مشتق شده است، ساده ترین تعریف برای آنچه ما هستیم است. به گفته محقق صدایی دانشگاه MIT ربکا کِلِیْنبرگر (Rébecca Kleinberger)، صدای ما وسیله ای برای بیان، هم برای دیگران و هم در درون خودمان
«من دوست دارم صدا را طرحی از خودمان بدانم.صدا ما را به جهان بازتاب می کند و همچنین نشانگری برای هویت سیال است. ما چه کسی هستیم؟ و چگونه خود را می پذیریم؟»
با وجود این ارتباط قوی بین بدن و صدا، بسیاری از ما با صدای خود مشکل داریم. اکثر ما هنگامی که آن را در یک صدای ضبط شده میشنویم منزجر میشویم و میپرسیم "آیا واقعاً صدای من این است؟"
ما از کلاینبرگر پرسیدیم که چرا وقتی صدای خود را می شنویم، در مقایسه با آنچه در ذهن خود میشنویم، اینقدر متفاوت است. او گفت که این قضیه در درجهی اول به فیلترها مربوط میشود:
«در روشی که بدن ما قرار دارد، با اینکه دهان ما تقریباً به گوش ما نزدیک است، اما ما صدای خود را از طریق استخوان می شنویم. دیگران آن را از طریق هوا می شنوند. استخوان و هوا چگالی های بسیار متفاوتی دارند، بنابراین صدا به طور متفاوتی فیلتر می شود - این یک اتفاق فیزیکی ساده است.»
«زمانی که صحبت دیگران را می شنوید، یا وقتی دیگران صحبتهای شما را می شنوند، صدا از طریق هوا منتقل می شود که روش خاص خود را برای فیلتر کردن صداها دارد.این بدان معناست که اگر به طیف صدای خود در هنگامی که از لب هایم خارج می شود و زمانی به گوش شما می رسد نگاه کنم - کمی متفاوت است. برای مثال، اگر دورتر باشید صداها دیگر بلند نیستند یا اگر در زیر آب باشید متفاوت به نظر می رسند.»
طیف صدای انسان یک سیگنال بسیار پیچیده است. در صدای یک آلت موسیقی، طیف حول یک قله فرکانس اصلی متمرکز می شود، در حالی که صدای انسان دارای چندین قله است که به آنها فرمانت (formants) می گویند. فرمانت اول با زیر و بمی صدای شما مطابقت دارد و بقیه تقریباً با حروف صدادار مختلف تلفظ می شوند، مانند "ahh"، "ee" و "oo". بنابراین، صدای انسان ممکن است بیشتر به عنوان نواختن یک آکورد روی پیانو دیده شود تا یک نت.
«هنگامی که صدای خود را از طریق استخوان میشنوید، استخوان برخی از فرکانسهای بالاتر را فیلتر می کند و فرکانس های پایین را بیشتر نگه می دارد، بنابراین تقریباً از نظر موسیقیایی، صدایی که از خودتان میشنوید، هارمونی بیشتری از صدایی دارد که دیگران آن را میشنوند.»
اندامی داخل گوش که صدا را به سیگنال های الکتریکی برای تفسیر مغز تبدیل می کند حلزون نامیده می شود. کمی شبیه صدف حلزون است و اگر آن را باز کنید شبیه یک روبان می شود. در سرتاسر این روبان سلولهای مویین درونی زندهای وجود دارد که هرکدام به فرکانس صوتی متفاوتی واکنش نشان میدهند.
وقتی سلول های مویین خاصی بارها و بارها تحریک می شوند، خسته میشوند و آستانه تحریکشان بالاتر میرود. در کوتاه مدت، این بدان معناست که بعد از مدتی صدای فن کامپیوتر خود را نخواهید شنید. در درازمدت، به این معنی است که سلولهای مویین میتوانند در طول زمان آسیب ببینند یا حتی بمیرند، این همان چیزی است که در افرادی که با افزایش سن ناشنوا میشوند، اتفاق میافتد.
«صدای شما صدایی است که بیشتر از باقی صداها در زندگی خود میشنوید، که همچنین به این معنی است که سلول های گوش که مخصوص شنیدن این فرکانس هستند، دائماً تحریک میشوند، بنابراین آنها بیشتر خسته میشوند و آستانهشان پایین می آید.»
از نظر بیولوژیکی، بدن ما در فیلتر کردن تمام صداهایی که دائماً تولید می کند خوب است. مثلاً ضربان قلب و هجوم خون در رگهایمان و شوک هر بار که هنگام راه رفتن پاهایمان را روی زمین میگذاریم.
وقتی دهان خود را باز میکنید، صداها را با زمانی که آن را میبندید کمی متفاوت میشنوید. قشر شنوایی در مغز هنگامی که شما هم صحبت می کنید خاموش می شود، بنابراین مغز شما در این هنگام واکنش زیادی نشان نمیدهد و یکی از نتایج آن، این است که هنگام تولید صدا از گوش شما محافظت می کند.
بنابراین اگرچه ما دائماً صدای خود را در یک سطح می شنویم، همزمان از آن آگاه و در عین حال ناآگاه هستیم.
«چند دلیل وجود دارد که چرا ما صدای خودمان را دوست نداریم.
یکی این است که صداها چیزهای زیادی را در مورد یک شخص نشان میدهند - احساسات، وضعیت روحی و روانی آنها، و اینکه اهل کجا هستند. اما درک این نکات ظریف در صدای خود بسیار دشوارتر است.
ناحیهای در مغز که به صداهای دیگر بسیار حساس است، وقتی صحبت میکنیم فعال نیست. بنابراین ما باید تلاش بیشتری بکنیم تا از همه چیزهایی که از طریق صدای خود منتقل می کنیم آگاه باشیم.
به طور کلی، ما این کار را نمیکنیم، بنابراین وقتی صدای خود را در ضبط میشنویم، معمولاً بسیار بالاتر از آن چیزی است که فکر میکنیم، و پر از نشانههای کوچک درباره احساسات و نقصهایمان است که نمیتوانیم آنها را کنترل کنیم.»
او ادامه داد:
«اما آنچه که جالب است این است که در اینجا یک پارادوکس وجود دارد. ما در واقع از صدای خود متنفر نیستیم، تنها زمانی از آن متنفریم که بدانیم صدای خودمان است.»
مطالعات نشان دادهاند که مردم وقتی متوجه نمیشوند صدای خودشان متعلق به خودشان است، اهمیتی نمیدهند.
«در واقع، آنها حتی آن را جذابتر از صدای سایر افراد ارزیابی می کنند.اما به محض اینکه میفهمند این صدای آنهاست، امتیاز کمتری به آن میدهند. بنابراین ما به نوعی از صدای خود بدمان نمی آید، فقط زمانی از آن متنفریم که متوجه شویم صدای خودمان است.»
روزنامه نگاران، خوانندگان و مجریانِ رادیو همیشه صدای خود را میشنوند. بخشی از غلبه بر این احساس انزجار، گوش دادن مکرر به خودتان است، بنابراین نسبت به آن حساسیت زدایی می کنید، اما کلاینبرگر گفت این روش برای همه کار نمیکند. برخی از افراد هرگز بر ناراحتی ناشی از شنیدن صدای خود غلبه نمیکنند.
«همچنین جالب این است که وقتی صدای خود را می شنوید، آیا این دقیقا صدای شماست یا صدای شما نیست؟ حتی اگر ضبط کنندهها خوب هستند، میکروفونها واقعا خوب هستند، بلندگوها واقعا خوب هستند، هدفونها واقعا خوب هستند، اما آنها هنوز هم کامل نیستند."
حتی اگر صدای ضبط شده دقیقاً به همان شکلی باشد که صدای شماست، چیزی نیست که از آن خجالت بکشید. مربیان صدا با مردم کار می کنند و به آنها ترفندهایی می آموزند که چگونه صدای خود را جذابتر کنند، آن را بلندتر یا پایین تر کنند، یا لهجه را حذف یا اضافه کنند، اما کلاینبرگر از این توصیه دوری میکند.
صدای یک نفر چیزهای زیادی را در مورد آنها به عنوان یک شخص آشکار می کند، و با تغییر آن، این ایده را تقویت میکنید که یک راه وجود دارد و همه باید آن طرح را دنبال کنند. مانند جذابیت فیزیکی، زیبایی صدای شما ذهنی است.
درست همانطور که یونانیان باستان از "پرسونا" برای بیان یک شخصیت و بلندتر کردن صدا استفاده می کردند، صدای ما نیز مانند نوعی ماسک است. صدای ما دقیقاً این نیست که ما چه کسی هستیم، زیرا بسته به اینکه با چه کسی هستیم، هورمونهایمان و اینکه در چه سنی در طول زندگیمان هستیم، تغییر میکند. اما پتانسیل زیادی در استفاده از صدا به عنوان ابزاری برای کمک به افراد در تعامل بهتر وجود دارد.
«صدای ما یک نقاب است زیرا به ما کمک می کند تا خودمان را بیان کنیم، به ما کمک می کند آنچه درون خودمان هستیم را به اشتراک بگذاریم، اما هنوز فقط یک طرحورزی است.»
«من سعی می کنم توضیح دهم که چقدر ارزشمند است که بتوان از صدا نکاتی را کشف کرد؛ این که از کجا آمدهایم، زندگی ما چگونه بوده است، یا در حال حاضر در چه مرحلهای از زندگی خود هستیم... و فکر می کنم این از بازتابی از خود که فقط از یک مدل پیروی می کند جالبتر است.»
امیدوارم از خوندن این متن لذت برده باشید. این متن، ترجمه متن زیر نوشتهی Lindsay Dodgson به همراه کمی تغییر هست:
آیا شما هم وقتی به صدای ضبط شده خودتون گوش میدید ازش بدتون میاد؟ چقدر صدای خودتون رو دوست دارید و آیا خوندن این متن تاثیری روی نظرتون دربارهی صداتون داشت؟ لطفاً نظرات خودتون رو دربارهی موضوع مطرح شده و کیفیت ترجمه بنویسید.
ارادتمند شما!