واقعا دوستان عجیبی دارم 🥰.
اینکه میگن گیر کرده بین مدرنیته بودن وسنتی رو واقعا میشد به عینه دید .
هفته گذشته منزل یکی از دوستان نهار دعوت بودیم .بعد از صرف نهار و تنقلات؛ دوستان تصمیم گرفتن کمی شاد بشن و برقصند .
ماجرا از همین جا شروع شد .یکی از دوستان که بسیار هم معتقد بود سریع شادی رو در حد همین صحبتها، وتو کرد. اعلام فرمود که شهادت امام هادی هستش ورقصیدن وشادی کردن حرامه .
خب از اونجا که همین دوست نازنینمون هر هفته سفره صلوات میزاره وبعضی از دوستان گروه هم پای ثابت سفره های صلوات او هستند . واز اونورم اهل رقص وپایکوبی ،موندن تو معذوریت .
عده دیگه اما نه !،اعتراض کردن که ما دلمون می خواد برقصیم وشاد باشیم .
خلاصه دقیقا مثل همون ضرب المثل گم شدن تاس در حموم زنانه .
چنان سر وصدا وبلبشویی بود که بیا وببین . ازهر دری سخنی !!!!!
یکی گفت اصلا کی گفته که امام فلان تواین روز فوت کرده ؟مگه اصلا پدرهای ما وشما شناسنامه داشتن که تاریخ تولدشون ثبت بشه ؟ مثلا بابای من اصلا نمی دونست تولد بابا ومانانش کیه؟!!تو اصلا خودت می دونی تولد بابابزرگت کیه ؟ نصف دیگه هم سکوت و فکر و تایید.
دوست متعهد ساکت شد .ودیگه فقط استغفار .
یکی دیگه میگفت اقا اصلا تا اذان ظهر رعایت کردیم والان ساعت چهار دیگه، دیگه عزا داری تموم شده می تونیم شادی کنیم .اون یکی در جواب میگفت مگه عزاداری ساعت داره ؟
یکی دیگه میگفت چطوره که فقط تاریخ مرگ این امام ها تو تقویم ما اومده و تو خود عربستان اصلا خبری نیست ؟یا نمی دونم توکشورهای عربی دیگه !
تیر خلاص رو خواهر کوچکتر دوست متعهد مون ؛ که توجمع بود (و از نظر من زاویه صدوهشتاد درجه که نه؛ بلکه تقریبا وحدودا نود درجه با خواهر بزرگترش داشت )زد وباند ها رو روشن کرد.شروع جشن وشادی وبزن وبکوب .
اما دوست متعهد وعزیزمون ؛ بیچاره که هم دوست داشت تو مهمونی باشه وهم معتقد بود شادی گناه داره رفت تو اتاق تا مثلا در گناه بقیه شریک نباشه(البته نمیدونم با صدای بلند موسقی چه میکرد!!!) .
دقیقا مثال همون جوک ملا نصر الدین ( که بر بام خونه رفت وبا یک دست بشکن میزدو بادست دیگه بر سینه .که هم در جشن عروسی همسایه اینوری وهم عزای همسایه اونوری حضور داشته باشه ) شده بود 🤷😊