این روزهای من، گره خورده است به اضطراب.
لحظههایی از من که خالی از این هیجانِ ناخوشایند میشود، آنقدر ارزشمند است که یا مینویسمش یا عکس میگیرم؛ هر طور که شده ثبتش میکنم.
این تصویر هم، آرامشِ صبحگاهیِ من است.
زمانیکه چشم باز میکنم و آفتابْ با نهایتِ لوندی و گرما، خودش را به من نشان میدهد.
آنقدر جذبِ این لحظه میشوم که جز لبخند چیزی بر چهرهام نمیآید و از تخت بلند میشوم.
نمیخواهم با چرتِ کوتاه و بیداریِ مجدد، شاهدِ مرگِ این درخشندگیِ زودگذر باشم.
پ.ن تصویر آفتاب صبح گاهی بر کتابخانه
1-دی-1400