از احوالم بگم؟
خب، شبیه به قطرهی جوهری که میفته توی آب، خونی که از بالای پا تا پایینْ سُر میخوره و ردش میمونه، مثلِ بوی عطرِ توی هوا یاشایدم مُعلق و خوابیده روی موجِ دریای جنوب. پخش شدگی؟ نمیدونم. برای حالم تصویر دارم، اما اسم نه.
۵-تیر-۱۴۰۲