Storyteller
Storyteller
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

صد و شصت و هفت

وقتی وارد اتاقِ هتل می‌شم، تمام همهمه‌های ذهنم یکباره ساکت می‌شن. تا لباس عوض کنم و توی سکوتِ اتاق جا بگیرم، فقط صدای ساعت می‌پیچه. رسم همیشگیِ من با اتاقِ ۳۱۴، سیگار کشیدن توی تراس زشت و کوچیکشه اما به تنِ خسته‌م حسابی می‌چسبه.

سختیِ داستان از این‌جا شروع می‌شه؛ حالا تمامِ همهمه‌های ذهنم به صف مرتب می‌شن و من به تک‌تک‌شون مجبورم رسیدگی کنم چون جورِ دیگه‌ای زمان نمی‌گذره.

اونجاست که ساعت به نیمه‌شب نزدیک شده و من، گوشه‌ای زانو به بغل، اشک‌هام رو پاک می‌کنم.

اتاقِ ۳۱۴، با تمامِ وجود، تنهایی و رنج‌هام رو بغل می‌کنه و توی چاهِ سرد و تاریک بیشتر گم می‌شم.

۹-تیر-۱۴۰۲

They call me Psychologist
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید