قسمت اول این مطلب رو میتونید تو این لینک مطالعه کنید.
این نیز همانند دام شماره ۵ بسیار رایج و بسیار اشتباه است. استراتژی اقیانوس آبی به طور همزمان به دنبال تمایز و هزینه پایین به صورت همزمان است و برای رسیدن به آن مرزهای بازار را بازسازی میکند.
نکته کلیدی قیمت گذاری در رقابت و در مقابل رقبا در داخل یک صنعت موجود نیست بلکه قیمت گذاری در مقابل جایگزین ها و یا جانشین هایی است که در حال حاضر مشتریان بالقوه یک صنعت موجود در حوزه کسب و کار شما را به خود جذب کرده اند.
استراتژی اقیانوس آبی مترادف با نوآوری نیست.
نوآوری مفهومی بسیار وسیع است که مبتنی بر ایدههای اصیل و مفید است بدون توجه به این که آیا این ایده به افزایش ارزش عرضه شده به مشتری و جذب انبوه خریداران ارتباط دارد یا خیر. به طور مثال محصول ایریدیوم شرکت موتورولا. ایریدیوم اولین تلفن جهانی بود و مفید هم به حساب میآمد اما در ساختمان ها و خودروها کار نمیکرد و این مکان ها دقیقا همان جایی بودند که مدیران بیش از هرجای دیگر به یک وسیله ارتباطی نیاز داشتند => این گوشی یک نوآوری بود ولی ارزشی به مخاطب اضافه نمیکرد.
نوآوری در ارزش نوآوری به معنی متداول نیست و جنبه ارزش آن مهمترین نقطه تمرکز استراتژی اقیانوس آبی است. فقط کافی نیست که محصولی اصیل و مفید را از طریق نوآوری به وجود آوریم تا بتوانیم اقیانوس آبی خلق کرده و آن را تصرف کنیم. حتی اگر آن نوآوری بتواند بیشترین توجه را در جمع فناوران به خود جلب کند و یا در بین پژوهشگران به جایزه نوبل برسد.
استراتژی اقیانوس آبی رقابت را بد نمیداند!! اما برخلاف تفکر اقتصادی سنتی رقابت را به عنوان چیزی همیشه خوب در نظر نمیگیرد.
این استراتژی معتقد است که از جایی به بعد شرکت ها به رقابت با یکدیگر به صورت کورکورانه می پردازند و تنها دنبال گرفتن سهم بازار دیگری به هرقیمت هستند حال آن که میتوانند به جای این کار در بازاری جدید به راحتی اقدام کرده و با هزینه ای بسیار کمتر سود بیشتری ببرند.