بلا جالب بود. زمانی که متوجه میشد قرار نیست بعد از پر کردن معدهام به سمت دستشویی هجوم ببرم دستش را به شانهام میزد و میگفت: " پس حداقل یه چیز سالم بخور که به نگه داشتنش تو معدهات بی ارزه." تغییر ناگهانیاش چنان برایم جالب بود که ساعتها به رفتار و حرفهایش فکر میکردم. چطور کسی که خودش من را به پرخوری و درهم خوری تشویق میکند، چنین چیزی میگوید؟ پس حتما مرا دوست دارد. فکر میکردم نمیخواهد مواد ناسالم وارد بدنم شود. او حتی بیشتر از خودم به فکر سلامت و بدنم است؛ پس چرا ترکش کنم؟