شانس وجود داره؟ اصلا شانس یعنی چی؟ چه قدر تو میزان موفقیت ما شانس تاثیر داره؟ راهی هست که بشه خوششانستر بود؟
کلی سوال درباره شانس وجود داره که تو طول روز ممکنه بارها بهش فکر کنیم. وقتی که مراسم اسکار رو میبینیم، زمانهایی که میگیم:«اینم شانس مایه!» و تو کلی موقعیت دیگه، ناخودآگاه فکر میکنیم که واقعا بعضیا خوششانسترن؟
قراره یه بار برای همیشه تکلیف خودمون با مسئله شانس رو مشخص کنیم. دیدگاهها و کتابها و مقالههای مختلفو با زبان طنز و جدی نگرفتن، تنها زبانی که بلدیم مخلوط کنیم و یه معجون خوشمزه درست کنیم!
آقا من امروز تصمیم گرفتم سکه باشم. همون سکهای که بعضی فمنیستا اعتقاد دارن حق زنه اما بقیه قوانین چرت مملکت حقشون نیست با این طرز فکر! که ایشالا که خیره! همون سکهای که باهاش شیر یا خط میندازیم. همونجایی که شانس، معنا پیدا میکنه.
من تو جیب یه نفرم که یه ذره هم سوراخه. یعنی هر لحظه ممکنه از جیب منتقل بشم به سلول انفرادی تو جاهای ناجور ماجرا! مثل جوراب...
این آقاهه داره بلند بلند مقاله و کتاب میخونه و این شانس رو به من میده که بفهمم آیا شانس وجود داره یا نه؟
اون میگه:«ما نمیتونیم وجود شانس رو تکذیب کنیم! شانس وجود داره. اما نه اونطوری که اکثرمون فکر میکنیم. جالبه بدونید که فردی به نام نسیم طالب، که ایرانی نیست! خانومم نیست! یه آماردان لبنانیه، کلی درباره شانس تحقیق کرده که در ادامه درباره همه این تحقیقا حرف میزنیم.
اول با یه تحقیق معروف تو ایتالیا شروع کنیم. تو این تحقیق یه سری مسئولین ایتالیایی رو اومدن زندگیشون رو بررسی کردن که ببینن چه قدر شانس داشتن که به این جایگاه رسیدن. متوجه شدن اینا شانسی در کارشون نبوده. همه باکیفیت. همه بالیاقت. همه از پایه شروع کردن اومدن تو پست مدیریتی دارن..... گل میکارن، یا حتی گل میزنن! که خب اینجا نتیجهگیری میکنیم که بورس تو ایتالیا هم سبز خواهد شد. تحریمها برداشته خواهد شد. ربطش به شانس اینه که شانس بیارن یه ذره مسئولین این کشور یه مدت برن استراحت بلکه نابودیشون به تاخیر بیوفته!
آقا ولی جدی تحقیقی که تو ایتالیا انجام دادن این بوده که اومدن با کامپیوتر، یه مدل ریاضی ساختن. تو این مدل ریاضی بازه زندگی 20 تا 60 سالگی کلی آدم فرضی رو بررسی کردن.
با این آزمایش میخواستن ببینن که شانس چه قدر تاثیرگذاره؟ و اگه تاثیرگذاره چطوری به آدمای بدشانس جامعه میتونیم کمک کنیم که زندگی بهتری داشته باشن؟!
یکی از فاکتورهای بررسی شانس استعداده. تو مقاله و اپیزود استعداد، درباره تعریف استعداد و اینکه آیا وجود داره یا نه، کلی صحبت کردیم، با توجه به اون اپیزود، به نظر میرسه تعریفش تو این تحقیق خیلی دقیق بوده:
استعداد تو این تحقیق به هر ویژگیای گفته میشه که به شما کمک میکنه فرصتهای بیشتری را بقاپید. از توانایی تفکر خلاق تا انگیزه برای انجام هر کاری تا کلی ویژگی دیگه.
تو این مدل ریاضی، اومدن اول بازی، همه آدمارو گذاشتن تو مرحله ده. میخواستن ببینن آخرش کیا چند مرحله صعود یا چند مرحله سقوط میکنن. به ازای هر خوششانسی که این آدما داشته باشن، مسلما مرحلشون تو میزان موفقیت بالاتر میره و به ازای بد شانسیها سقوط میکنن مرحلههای پایینتر. درست مثل یه بازی کامپیوتری.
نتیجه این تحقیق خیلی باحاله. اونا به قانون 80- 20 یا همون اصل پارتو رسیدن. اصل پارتو بدون شوخی میگه که 80% دافای محلو 20% از پسرای محل مخشونو میزنن! جدی میگم! اصل پارتو توزیع همه چیز رو اینطوری میبینه. مثلا 80% کراشهای تو اندازه 20% ام محل هاپو بهت نمیذارن! حالا برو هی پیام بده بهشون.
داشتم میگفتم که اصل پارتو نتیجه این تحقیق بود.
یعنی در آخر این مدل سازی،
این که مدلسازی بود. تو دنیای واقعی چه خبره؟ راستش متاسفانه تو دنیای واقعی حتی از این مدلسازی هم شرایط بدتری وجود داره.
الان 8 نفر اول لیست ثروتمندترین آدمهای دنیا، به اندازه فقیرهای نصف کره زمین ثروت دارن!
اماااا یه چیزی این نتیجه رو حتی جالبتر هم میکنه. اونم اینکه آدمایی که در لیست موفقترینها بودن، لزوما آدمای بااستعدادترینها نبودن. بیشتر آدمای موفق رو آدمهایی با سطح استعداد کمی بالاتر از متوسط تشکیل میدادن که خوششانستر بودن!
حالا سوالی که پیش میاد اینه که یعنی مثلا تویی که فکر میکنی بدشانسی هیچ کاری از دستت برنمیاد؟ تو ادامه نشون میدم اینطوری نیست!
خیلی ساده دوای درد بدشانسی اینه که شما محلولهای مخصوص مارو تهیه کنید. این محلولها مستقیما از ادرار لاکپشت کارتنخواب دائمالخمر به دست اومده و باعث میشه در کسری از ثانیه به صادق هدایت بپیوندی که نه! عزیزم دو دقیقه نمیر، حواستو بده به من.
دو تا راهکار برای بدشانسها وجود داره. در ادامه اونارو خوب بررسی میکنیم:
آقا راه حل اول رو همین تحقیق ایتالیایی میده. همونطور که گفتیم، الان تو دنیا اصل پارتو حاکمه. یعنی ما 80% از منابع و موقعیتها رو به 20% آدمای خیلی موفق میدیم. اینطوری این آدما پولدارتر و موفقتر میشن و بقیه فقیرتر. باید سعی کنیم در هر جایی که هستیم این اصل رو بشکونیم.
شاید فکر کنید منطقیه که مثلا وقتی کارفرمایی یه نفر رو بر اساس رزومه موفق و درواقع موفقیتهای قبلیش استخدام میکنه، ریسک کمتری داره. اما اینطوری نیست! تو تحقیقهای مختلفی مشخص شده برعکس این قضیست! مثلا دو دسته رو در نظر بگیرید. استادای دانشگاهی که قبلا تحقیقهای موفقی داشتن و حالا قراره دوباره بودجه برای پروژههای جدید بهشون تعلق بگیره. استادایی که قبلا دستاورد بزرگی نداشتن و ما میخوایم این بودجه رو اینبار بدیم به اونا! باور کردنش سخته، اما نتایج مطالعههای مختلف نشون میده که دسته دوم، اونایی که قبلا کمتر موفق بودن، قدر این موقعیت رو بیشتر میدونن!
در نتیجه راهکار اول اینه که همه ما سعی کنیم در جایی که هستیم، منابع رو درست تقسیم کنیم. اگه کارفرمایی منابعت رو طبق اصل پارتو تقسیم نکن! به مساوی تقسیم کن و نتیجه بهتر میشه. اگه بابایی به بچه بااستعدادترت امکانات بیشتری نده! مساوی تقسیم کن! اینطوری آدمایی که شانس کمتری دارن، با تقسیم درست منابع، فرصت بیشتری برای موفقیت پیدا میکنن و پولدارا پولدارتر نمیشن و برعکس!
اما راهکار دوم خیلی عملیتر از راهکار اوله!
داداش، آبجی برو سر کوچه، گل فروشی محلتون و خودتو بساز! خودتم گول بزن که گل گیاهیه، ضرری نداره! باشه، تو بگو ضرر نداره، ما هم میگیم نداره! چون تویی!
حتی برو سر کوچه این بار بپیچ دست چپ. صد متر بری جلوتر یه قهوه خونه هست عجب قلیونایی سرو میکنه لعنتی! یعنی دو سیب هلو که هیچی، سه تا هلوعه برای خودش اصن! که خب اونم تفریحی بزنی ضرر نداره، تو میگی دنیا دو روزه، ما هم میگیم ایشالا چشت روز دومو ببینه با این وضعیت!
نویسنده این متن رو در شبکههای اجتماعی دنبال کنید!
خلاصه راهکار دوم ترک دخانیات نیست دوستان، راهکار دوم یه تحقیق بسیار معروفیه که انجام شده. یه حاجاقایی اومده دو دسته آدم رو مشخص کرده. کسایی که خودشون رو خوش شانس میدونستن و کسایی که خودشون رو بدشانس میدونستن.
یه روزنامه بهشون داده گفته بشمارید چندتا عکس تو این صفحات هست. جالبه که تو صفحه دوم روزنامه، خیلی بزرگ تیتر زده: نشمار! 140 تا عکسه! برای اینکه دیگه خیلی سرکار بذاره ملتو تو صفحه سومم یه چیز مشابه نوشته که باباجون ایسگایی! نشمار!
نتیجه خفن این تحقیق این بوده که آدمایی که خودشون رو خوششانس میدونستن، به این نوشتهها توجه کردن و بدون اینکه بشمارن، تعداد عکسارو گفتن.
آدمای بدشانس، به دلیل طرز تفکر منفی که نسبت به اتفاقات داشتن، اصلا متون روزنامه و اون تیترهای بزرگ رو نخوندن و مثل فک دریایی نشستن به شمردن! مهدی طارمی هم نشسته تعداد کلمات روزنامه رو شمرده که پرتش کردن از محل آزمایش بیرون گفتن تو برو ناسا، حیفی.
از طرفی تو یه آزمایش دیگه، توسط همین شخص نشون داده شده که توزیع موقعیت و شانس، در بسیاری از مواقع تقریبا برابره، اما همونطور که دیدیم کسایی که فکر میکنن بدشانسن از فرصتهاشون به راحتی میگذرن. تو این تحقیق بین همین دو دسته، یعنی مثبت اندیشهای خوش شانس و منفینگرهای بدشانس بلیط لاتاری پخش کردن، دیدن بین دو گروه تعداد برندهها تقریبا به یه اندازست! پس اگر خودت رو خوششانس بدونی، احتمال اینکه از فرصتهایی که پیش میاد استفاده کنی، خیلی بیشتر میشه! لااقل خودزنی نکن!
این ریچارد وایزمن، کسی که این آزمایشهارو انجام داده، بهمون یاد میده که چطوری خوششانس بشیم!
شما برای اینکه خوششانس باشی، باید لینک زیر رو بکشی بالا، ما با قیمت پیکجهامون شلوارتو بکشیم پایین تا از زیرشلواریت کارت عابربانکی که جاساز کردی رو برداری؛ تا ادامش دیگه امید به خدا!
همینطور شما میتونید برید به سایت شرطبندی ما، ما اونجا رایگان به همه پول میدیم! نه که عاشق قد و بالاتونیم! فدات شم من اصن، بیا دایرکت ببینمت عمویی! لایک بانو! شما گوگل مپ داری؟ من تو چشات گم شدم آخه که خدایی یعنی چی مسخره بازی درمیاری وسط برنامه به این مهمی سجاد جان؟!
وایزمن پنج فاکتور رو در شانس موثر میدونه:
ف دادن منجر میشه همه چی!
گری وی، کارآفرین موفق میگه که تا وقتی به زندگی مثل بازی فوتبال نگاه کنی، مشغول چراندن غازهای باغ حاج ناصر خواهی بود! اکثر ما از گل خوردن و شکست میترسیم! میخوایم دو تا موفقیت به دست بیاریم، هیچی شکست نداشته باشیم!
تو این قضیه اما زندگی بسکتباله! دویست بار توپ رو به سبد پرتاب کن، صد و ده بار توپ نمیره تو گل، نود بار اما برنده میشی! از شکست خوردن نترس!
دومین اینکه از دیوار سفارت موزامبیک برو بالا. بچههات احتمالا برن آمریکا تحصیل کنن.
سوم اینکه زندگی مثل بازی پوکره! آقا شانس وجود داره! همونطور که تو بازی پوکر شانس مهمه. اما به تنهایی کافی نیست! لازمه مهارت هم داشته باشی. زندگی هم همینه، بخش مهارتش دست توعه، بقیش که دست تو نیست، به تو چه!
راستی به نظر شما، شانس چه قدر تاثیر داره؟ با حرفای کی تو این اپیزود موافق بودید؟ حتما نظرتون رو تو بخش کامنتها با من و بقیه به اشتراک بذارید!
(صدای جیغ)
من دارم خفه میشم اینجا! اون اتفاقی که نباید میافتاد افتاد، از جیب سوراخ این آدم، افتادم تو جوراباش. شاید حق با تو باشد، اگر مهارت داشتم، از جیبش پرت نمیشدم پایین، اما در هر صورت الان این شانس مایه (با لحن مونا ملکی)
خیلی ممنون که تا اینجا همراه من بودید. شما به پادکست پَرساژ گوش دادید( کست باکس، اینستاگرام، توییتر) و خوشحال میشم نظرتون رو باهام به اشتراک بذارید :)