"شما شنوندگان! من یقین دارم که بسیار شنیدهاید که از تمدن و توحش و ملل متمدن و وحشی سخن میگویند. آیا درست فکر کردهاید که ملت متمدن کدام است و ملت وحشی چیست؟ گمانم این است که بعضی از شما خواهند گفت ملت متمدن آن است که راهآهن و کارخانه و لشکر و سپاه و تانک و هواپیما و از این قبیل چیزها دارد و ملت وحشی آن است که این چیزها را ندارد و یا خواهند گفت ملت متمدن آن است که شهرهایش چنین و چنان باشد، خیابانهایش وسیع و آسفالته و خانههایش چند اشکوبه باشد و قس علیهذا. البته ملت متمدن این چیزها را دارند اما من به شما میگویم که این چیزها فروع تمدناند، اصل تمدن نیستند. اصل تمدن این است که ملت تربیت داشته باشد و بهترین علامت تربیت داشتن ملت این است که قانون را محترم بدارد و رعایت کند. اگر این اصل محفوظ باشد آن فروع خود به خود حاصل میشود."
صحبتهایی رو که شنیدیم سخنان محمدعلی فروغی بود که مهرماه 1320 وقتی نخست وزیر بود از رادیو تهران بیان کرد و به مردم تهران که شهرشون توسط متفقین اشغال شده بود اما خودشون از استبداد رضا شاه رها شده بودن توصیه میکرد که قانون رو رعایت کنند. توی این سخنرانی فروغی به زبان ساده تلاش میکنه که مشکل ایران رو برای ایرانی ها توضیح بده. کما اینکه به همراه روشنفکرهای دیگه ایرانی از روزی که ایرانیها به شکلهای مختلف با جهان مدرن آشنا شده بودند تلاش میکرد که راه حلی برای مشکل تقابل سنت و مدرنیته پیدا کنه. توی این سخنرانی رادیویی فروغی برای شهروندهای تهرانی که شنونده حرفاش بودن انواع حکومتداری رو شرح میده :
«قسم اول حکومت انفرادی و استبدادی است. قسم دوم حکومت خواص و اشراف است. قسم سوم را حکومت ملی میگویند که اروپاییان دموکراسی مینامند و هر یک از این سه قسم هم اشکال مختلفی دارد که چون مقصود من این نیست که به شما علم حقوق درس بدهم داخل این مبحث نمیشوم... شما ملت ایران به موجب قانون اساسی که تقریباً سی و پنج سال پیش مقرر شده است، دارای حکومت ملی پادشاهی هستید اما اگر درست توجه کنید تصدیق خواهید کرد که در مدت این سی و پنج سال کمتر وقتی بوده است که از نعمت آزادی حقیقی یعنی مجری و محترم بودن قانون برخوردار بوده باشید و چندین مرتبه حکومت ملی یعنی اساس مشروطیت شما مختل شده است. آیا فکر کردهاید که علت آن چیست؟ من برای شما توضیح میدهم.»
در ادامه این سخنرانی فروغی که انگار برای دانشجویان صحبت میکنه مردم ایران رو خطاب میکنه و شرایط حکومت ملی رو اینچنین براشون شرح میده :
«فراموش نکنید که معنای حکومت ملی این است که اختیار امور کشور با ملت باشد.»
بعد از این جمله ست که فروغی وظایف ملت، نمایندگان پارلمان، هیات وزیران و روزنامهنگاران یعنی نمایندگان افکار عمومی رو تشریح میکنه و همچنین وظیفه پادشاه رو حفاظت از قانون اساسی و نظارت بر اعمال دولت میدونه. فروغی مطمئنه یکی از شنونده های سخنرانیش از رادیو تهران، محمدرضا پهلوی، شاه تازه سوگندخورده است، پس بدون پرده پوشی شاه رو نصیحت میکنه که شرافت داشته باشه:
«پادشاه باید گفتار و کردار خود را با اصول شرافت و آبرومندی تطبیق کند، چنان که یکی از حکمای اروپا گفته است: اگر بنیاد حکومت استبدادی بر ترس و بیم است، بنیاد حکومت ملی بر شرافت افراد ملت است و مخصوصا اگر متصدیان امور عامه، شرافت را در اعمال، نصبالعین خویش نسازند کار حکومت ملی پیشرفت نمیکند.»
ذکاءالملک فروغی یک سال و خرده ای بعد از این سخنرانی در شصت و پنج سالگی فوت میکنه. مرگ فروغی پایان زندگی پرکار روشنفکری بود که همه عمرش رو برای معرفی تجدد به ایرانیان گذاشت و تلاش کرد فرهنگ ایرانی رو با عقلانیت مدرن آمیخته کنه.
نصیحتهایی در روز تاجگذاری
خطابه تاجگذاری رضا شاه در چهارم اردیبهشتماه 1305 خورشیدی رو فروغی ایراد میکنه. فروغی توی این خطابه تلاش میکنه تا به شیوه وزرای سیاستمداری مثل خواجه نظامالملک، رضاشاه رو نصیحت کنه.
برای همین هست که در خطابه ش به شاه پند میده که هوای نفس رو کنار بذاره و خودمحور نباشه. به شاه میگه که تمام فکرش رو برای خدمت به مردم و آباد کردن کشور بذاره. فکر و عملش را طوری هماهنگ کنه وضعیت مردم بهبود پیدا کنه و برای مردم سرمشق درستی باشه تا مردم با دنبال کردن مسیرش، زندگی خوبی داشته باشند. در انتها هم فروغی انگشت اشاره ش رو به سمت فساد در کشور میگیره و اعلام میکنه فساد تاریخچه ای دراز و تاریک در تاریخ این سرزمین داشته و داره.
فروغی که زبانی شیوا برای انتقال مفاهیم حرفاش داشته خطاب به شاه و حاضران میگه : «ملت ایران باید بداند و البته خواهد دانست که امروز تقرب به حضرت سلطنت به وسیله تایید هواای نفسانی و استرضای جنبه ضعف بشریِ سلطان و تشبثات گوناگون و توسل به مقامات غیرمقتضیه میسر نخواهد شد...راه درست و یگانه راهِ نیل به آن مقصد عالی، احراز مقامات رفیعه هنر و کمال و ابراز لیاقت و کفایت و حسننیت و درایت در خدمتگذاری این آب و خاک است. خادم، محترم و عزیز و خائن، خوار و خفیف خواهد بود... ملت ایران میداند که [...] آن ضمیر منیرانی از خیال رعیت آسوده نیست و دائما در فکر بهبود احوال آنان است، و اگر هر آینه به واسطه موانع طبیعی یا فقدان وسایل و اسباب، در انجام منظور همایونی راجع به اصلاح امور مملکتی اندک تاخیر و تأنی حاصل شود، خاطر مقدس مکرر و قلب مبارک متألم میگردد... ملت ایران میبیند که امروز به فیض وجود، شاهنشاهی فایق شده که رفتار و گفتارش برای هر فردی از افراد و هر جمعیتی از جماعات باید سرمشق واقع شود، و اگر طریق الناس علی دین ملوک بپیماید، همانا به سرمنزل سعادت و شرافت خواهد رسید.»
تاریخ به ما نشون داد که رضاشاه آرزوی تجددخواهانی مثل فروغی برای ایجاد دولت مقتدر مرکزی، ارتش مدرن، دانشگاه، نظام حقوقی جدید، آموزش همگانی، راهسازی، و شکلدهی دولت- ملت رو با کمک خود اونها محقق کرد ولی به قواعد حکومت پارلمانی هیچ توجهی نکرد و تبدیل به دیکتاتوری تمامعیار شد. رضاشاه معمارهای حکومت خودش رو یکی یکی کشت یا خونهنشین کرد. این وسط، سهم فروغی، موسس دانشگاه تهران که در حکومت پهلوی اول دو دوره نخستوزیر و همچنین سفیر و وزیر بوده، لقب «زن ریشدار» میشه و 6 سال خانه نشینی رو تجربه میکنه. سرنوشت فروغی البته به دردناکی اون چیزی که بر تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز و سردار اسعد رفت، نبود.
فروغی و شهریور ۱۳۲۰
در شهریور 1320 که متفقین از شما و جنوب وارد ایران شدن رضاشاه دست یاری به سمت فروغی دراز میکنه و فروغی رو به نخست وزیری انتخاب میکنه. خیلی ها فروغی رو متهم میکنند که در اون لحظات حساس کمک رسوندن به یه دیکتاتور رو قبول کرده و قصد داره تاج و تخت پهلوی رو حفظ کنه. شاید قسمتی از این اتهام درست بود ولی همه حقیقت این نبود. فیلسوف سیاستمدار وقتی مسوولیت دولت رو قبول کرد که تمامیت ارضی کشور به خطر افتاده بود. روسها همونطور که بعدها نشون دادند به قسمتهای حاصلخیز خاک ایران چشم طمع داشتند و اون قسمتها رو اشغال کردند. فروغی شاید سلطنت پهلوی رو حفظ کرد اما از طرف دیگه شاه رو متقاعد کرد استعفا بده و از سمت دیگه متفقین رو متقاعد کرد که شاه مستعفی باید کشور رو ترک کنه تا امرای ارتش از شاه جدید اطاعت کنند. دولت فروغی زندانیان سیاسی رو آزاد کرد و از خانواده قربانیان قتلهای سیاسی دوران رضاشاه دلجویی کرد. فروغی، رضاشاه رو ترغیب کرد تا املاک وسیعی رو که غصب کرده به شاه جوان بده و بعدش محمدرضا شاه رو ترغیب کرد تا این اموال رو به دولت ببخشه. فروغی مطبوعات رو آزاد کرد و با اشغالگران ایران پیمان مودت و دوستی امضا کرد تا استقلال ایران تضمین بشه. بر اساس این پیمان مودت سهجانبه، دولتهای اشغالگر موظف شدند ۶ ماه بعد از پایان جنگ جهانی دوم قوای خودشون رو از خاک ایران خارج کنند و استقلال و تمامیت ارضی کشور رو به رسمیت بشناسند.
فروغی سیاستمداری واقعگرا و ملیگرا بود. فروغی به اختیار خودش برای روی کار اومدن رضاشاه مشارکت کرد چون که این اتفاق رو ضامن ثبات و حفظ تمامیت ارضی ایران می دونست. همین دلایل هم باعث شد که در شهریور 20 برای حفظ سلطنت پهلوی تلاش کنه. الان که بیشتر از هفتاد سال از اون دوران میگذره هنوز هم صدای نصیحت های فروغی از رادیو تهران که فرد فرد ملت رو به مسیولیت پذیری، قانون گرایی و ایران دوستی ترغیب میکنه، گوش شنوا میطلبه
این پادکست بر اساس متن فروغی نظام الملکی در عصر جدید نوشته آقای علی افتخاری روزبهانی منتشر شده در سایت تاریخ ایرانی تهیه شده که امیدوارم مورد توجه تون قرار گرفته باشه