ترنج
ترنج
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

قبل از شروع ددلاین تمومش کن!

Engineering Building
Engineering Building


هفته پیش سعی کردم به یه چیزی پایبند باشم. چرا؟ چون می خوام دوباره یادم بیاد کاری که باید انجام بشه رو باید انجامش بدم و طبق مود روزم پیش نرم. هفته پیش تصمیم گرفتم هر روز ده دقیقه از صبحم رو اختصاص بدم به stretch بدنم. چون احساس می کنم خیلی بدن خشکی دارم و فهمیدم این موضوع حتی میتونه دلیلی برای سردرد هامم باشه. پس دست به کار شدم برای ساختن بدن یه دختر ۳۲ ساله که خیلی هم دلش می خواد بتونه هایک های بیشتری رو تجربه کنه پس باید اول انعطاف پذیری بدنم رو افزایش بدم. هفته اول به جز یک روز بقیه روزها ده دقیقه رو انجام دادم . ده دقیقه خیلی کم هست ولی برای شروع روح خسته من فکر میکنم خوب بود. :) این هفته هم حتما همون ده دقیقه رو خواهم داشت اما چالش جدیدی هم بهش اضافه می کنم و اون خوندن زبان هست. خنده داره که من اینجا تو یه کشور انگلیسی زبان هستم اما هنوز اونطور که باید زبانم قوی نشده. البته یک سال هست و این رو به خودم یاد آوری می کنم اما وقتی بخوای زودتر از زمان طبیعی پیشرفت کنی 'باید قبل از ددلاین ها' پروژه رو تموم کنی. این جمله قبلی رو از برادرم یاد گرفتم خیلی هم با خودم تکرار کردم و می کنم اما هنوز نتونستم پروژه ای رو زودتر از ددلاینش تموم کنم. منظورم از ازینکه زودتر تموم کنم این نیست که دقیقه نود تحویلش میدم منظورم اینه که اصلا قبل از اینکه اون پروژه تعریف بشه من باید بهش فکر کرده باشمو براش برنامه ریخته باشمو خیلی زود به نتیجش رسیده باشم.

مثلا من میدونم که برای گرفتن اقامت باید امتحان آیلتس بدم ولی خوب الان که وقتش نیست. یعنی الان که هنوز امتیازام در اون حدی نیست که بتونم اپلای کنم پس امتحان زبان و خوندنش هم باشه برای بعد. اینجا همونجاییه که باید یه طور دیگه فکر کرد. به جای اینکه دقیقا همزمان با دیگران که دارن زبان میخونن و امتحان میدن و آماده میشن برای اپلای, بهتره که از الان کم کم این مسیر رو برای خودم برم جلو تا اون تایم که همه میخوان استارت بزنن من بیشتر راه رو رفته باشم.

نتیجه این عمل شاید فقط تو زمانش باشه اما گاها میتونه نتیجه شفاف تر و اثر گذارتری هم باشه. ولی جدای از همه اینها اون حسی که تو زودتر شروع کردی بهت اینو نشون میده که اونجایی که دیگران به فکر نبودن تو به فکر بودی و این بهت حس ارزشمندی میده.

برای این هفته هم چالش من خوندن زبان انگلیسی هر روز صبح بعد از stretch ده دقیقه ای و صبحانه هست. قبلا این تایم کتاب میخوندم اما دیدم من در طول روز ساعت هایی مثل بعد از ناهار که واقعا خسته و خواب الودم یا وقتی که باید منتظر باس باشم رو دارم که میتونم ازش برای کتاب خوندن استفاده کنم و از همه مهمتر قبل از خواب.

تو اینستاگرام هرکسی که میخواد چالشی رو برای خودش راه بندازه و بهش پایبند باشه میگه میام اینجا تو پیچم میگم که اینجوری هممون بهم وفادار باشیم. من اما اینجوری نیستم باید تو سکوت و آرامش اینکار و انجام بدم. الان هم اگر اینجا دارم مینویسم اصلا به این خاطر نیست که میخوام جایی ثبت بشه تا خیالم راحت بشه. نه فقط برای این هست که اینجا فقط می نویسم هرچی که دلم بخواد. مخاطب خاصی هم ندارم که بخواد باهام حرف بزنه راهکار بده یا کامنت خاصی بده.

چیز دیگه ای که این روزها داره ذهنمو مشغول میکنه hobby هست که باید در طول روز داشته باشم تا خستگی فکریمو درمون کنه. اهل بازی های کامپوتری یا توی موبایل نیستم. هوا هم کم کم رو به سرد شدنه دیگه دوییدن و پیاده روی های دم غروبمم نمیتونه daily hobby بشه. فکر کردم کتاب خوندن هم درسته یه hobby همیشگی بوده اما چیزی که بیشتر از کتاب خوندن دوست دارم نوشتن هست. داشتم به پیشنهاد حمید دوستم فکر میکردم که میگفت اگر روزی خواستی وبسایتی داشته باشی برای نوشته هات بهم بگو. اون روز خندیدم گفتم من که مخاطبی ندارم. من توی پیچ اینستام برای ۵۵۱ مخاطبی که دارم مینویسم که تقریبا میدونم ۳۰۰ نفرشون هم اصلا نیستن یا نمیخونن یا... ولی این روزا از اونجایی که دارم به داشتن hobby فکر میکنم داشتم به این پیشنهاد هم فکر میکردم و به خودم می گفتم خوب تو مینویسی و کم کم شاید یه روزی یکی از نوشته هات انقدر خوب باشه که یهو دیده بشه. نمیدونم ولی پس ذهنم این روزها دارم بهش فکر میکنم.

تلاششروع کنددلاینانعطاف پذیریزبان انگلیسی
یک مهندس هستم ولی آرزوی نویسنده بودن دارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید