ویرگول
ورودثبت نام
بابای طاها
بابای طاها
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

می خواستند "تو" نباشی! | کتاب ناتمام فاطمه جلد اول صفحه 41

#میخواستند_تو_نباشی #عاشقانه #عاجل #ناتمام_فاطمه
#میخواستند_تو_نباشی #عاشقانه #عاجل #ناتمام_فاطمه
حضور خدا را اینجا ببینید...

هوالمونس

فرزند نازنین تر از جانم!

  • خدا کس بی کسانی چون من است...

سال تولدت رو به پایان است و آنانی که می خواستند "تو" نباشی روسیاه...

پدر "تو" تنها وسیله حضور "تو" بود، مانند الباقی بنده های خدا، مطیع و خاشع مقابل درگاه حضرتش!

ستاندن جانش، اگر قرار بود بی اذن الله باشد که امروز این سطور اینجا درج نمیشد.

روسیاهی فقط به ذغال میماند، آنانی که می اندیشند زیاد میدانند؛ طبق معمول منکوب شدند!

آنجا که "خدا" هست، الباقی که باشند که بتوانند مقابل حضور مقتدرش قدرت نمایی کنند.

  • او سلطان تمام است،
  • او دارنده مدام است،
  • او حاکم و مالک و حی و قیوم است،

و محبت او برای ما کافی!

این قصه ناتمام توست... #ناتمام_فاطمه
این قصه ناتمام توست... #ناتمام_فاطمه


  • "تو" و تولدت طلیعه تحولی نو برای ما بود، و "تو" را به همان خدایی می سپارم که خواست از "خون" مهربان ترین مادر دنیا باشی.
  • "تو" را به همو میسپارم که برای تو بهترین و عاشق ترین آغوش است.

صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

#عاشقانه #عاجل #ناتمام_فاطمه


می خواستند "تو" نباشی! | کتاب ناتمام فاطمه جلد اول صفحه 41 بقلم فوآد شبانی
ناتمام فاطمهطهتولدخداعشق
همسر، پدر، ایده پرداز، عاشق نوشتن، مترجم و نویسنده T.me/FouadShabani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید