امروز جلوهای از رابطهی مادری و فرزندی برای من تداعیکننده رابطه خودم با خدا بود...!
دخترم بهار دهماهشه تازه داره دنیارو کشف میکنه... بعد از چند ماه من بلاخره به آرزوم رسیدم و بهار بعد از خارج شدن از دنیای نوزادی مثل یه انسان کامل شناخت خوبی از اطرافش داره و من رو دوست داره و شدیدا دوست داره کنارش باشم.
بهار داشت بازی میکرد و من مشغول آموزش ساخت عروسکام بودم.
موی عروسک کمی بهم گوریده شده بود و من اصلا فکر نمیکردم بهار ازش بترسه.
اومدم کنارش نشستم که موی عروسک رو مرتب کنم دیدم چشماش گرد شد با خودم گفتم:« فکر کنم ترسیدش»
کرم درونم فعال شد گفتم بزار ببینم واکنشش چیه؟
دوست داشتم گریه کنه و من بغلش کنم....
من وقتی احساس کنم بهار از ته قلبش من رو میخواد خیلی حس خوبی میگیرم؛ حتی اگه خودم باعث گریش شده باشم🤦🏼
و من ترسوندمش...
اصلا فکرشو نمیکردم انقدرر بترسه. بهار جیغ کشید و با تمام وجودش آغوش من رو خواست.
منم که از این حس عذاب وجدان گرفتهبودم از این که بهار من رو خواست واقعا لذت بردم...
خلاصه بهار آروم شد و کلا یادش رفت چه اتفاقی افتاد
اما این اتفاق برای من یک آیه بود
آیهای که من با ذهن محدودم اینطور تفسیرش کردم..
خدا عاشق ماست مارو خیلی دوست داره متقابلا دوست داره ماهم دوسش داشته باشیم
میخوام یه چی بگم که شاید عجیب باشه اما
خدا خودش خواسته که بدیها وجود داشته باشه
میخواد ببینه واکنش ما نسبت به بدیها چیه؟
میپریم بغل خدا یا کلا منحرف میشیم؟...
خدا تا اراده نکنه هیچ بدی حتی فرصت مانور دادن هم پیدا نمیکنه خدا میخواد که این اتفاق بیوفته تا ببینه واکنشما چیه؟
با این بدی بهش نزدیک میشیم یا دورتر میشیم؟
مثل رفتاری که من با بهار داشتم...
اینکه خدا میگه فرصت توبه همیشه هست کافیه انسان اراده کنه که توبه کنه، نشون میده که خدا خودش خواسته بدی شکل بگیره پس در نتیجه از ما ناراحت نمیشه چون توقع خدا از ما بعد هر گناه اینه که به آغوش امن خودش پناه ببریم.
این فرصتیه که با تمام وجود میتونیم خدارو صدا بزنیم وگرنه خودم و خودتون خیلی خوب میدونیم که وقتی سرگرم نعمتا باشیم خدارو فراموش میکنیم؛ مثل بچهای که سرگرم بازیه اصلا یادش میره مامانش کجاست ...
کارای خدا خیلی عجیبه...! یه نازی تو رفتاراش عجین شده که این رابطهرو خیلی لطیفتر میکنه...
شاید این تفسیر من اشتباه باشه یا درست باشه ولی من درست با کلمات منتقلش نکرده باشم و ناخواسته گمان بدی به خدا برده باشم اما واسم جالب بود که درموردش بنویسم چون دید تازهای به من هدیهکرد و باعث شد از توبه زیاد ناامید نشم🌹