ویرگول
ورودثبت نام
مشترک
مشترکاشتراک یادداشت ها
مشترک
مشترک
خواندن ۸ دقیقه·۶ ماه پیش

اقتصاد > توجه < مهندسی



ساعت ۲:۳۷ بامداد است. چراغ اتاق خاموش است اما چهره‌ات زیر نور آبی موبایل روشن شده. بی‌هدف در حال اسکرول کردن ریلزهای اینستاگرام هستی. فقط قرار بود قبل از خواب یک پیام را چک کنی. اما حالا نیم‌ساعت گذشته و تو هنوز در حال بالا و پایین کردن صفحه‌ای هستی که پایانی ندارد. این فقط یک تجربه شخصی نیست؛ بلکه بخشی از واقعیتی بزرگ‌تر است: دنیایی که در آن لذت‌های لحظه‌ای، راه را برای ذلت اسارت توجه هموار می‌کنند. دنیایی که در آن توجه تو، به باارزش‌ترین کالا تبدیل شده است. همانطور که هربرت سایمون، پدر اقتصاد توجه، می‌گوید: "آنچه اطلاعات مصرف می‌کند، آشکار است: توجه گیرندگانش را مصرف می‌کند. بنابراین، ثروت اطلاعات، باعث فقر توجه می‌شود."
در جهان دیجیتال امروز، توجه انسان به یکی از کمیاب‌ترین و ارزشمندترین منابع تبدیل شده است. هر روز با بمبارانی از اطلاعات و محتوا مواجه هستیم که برای جلب توجه ما رقابت می‌کنند. اقتصاد توجه (Attention Economy) مفهومی است که اولین بار توسط هربرت سایمون در دهه ۱۹۷۰ مطرح شد، اما امروز با ظهور غول‌های فناوری مانند گوگل، فیس‌بوک و تیک‌تاک، اهمیت آن بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است.
مهندسی توجه: سلاح نامرئی پلتفرم‌ها برای اسیر کردن ذهن شما
مهندسی توجه به مجموعه‌ای از تکنیک‌های روان‌شناختی، طراحی الگوریتمی و ترفندهای رابط کاربری گفته می‌شود که پلتفرم‌های دیجیتال برای جلب، حفظ و دستکاری توجه کاربران به کار می‌گیرند. این مفهوم ریشه در تحقیقات B.J. Fogg از دانشگاه استنفورد دارد که نشان داد چگونه فناوری می‌تواند رفتار انسان را با تحریک سیستم پاداش مغز، از لذت موقت به ذلت وابستگی تغییر دهد.
سیستم پاداش متغیر (Variable Reward System)
پلتفرم‌ها با ارائه پاداش‌های غیرقابل‌پیش‌بینی—مثل نوتیفیکیشن‌های ناگهانی، لایک‌های تصادفی و بازخوردهای متنوع—کاربران را به استفاده مکرر و اعتیادآور وادار می‌کنند. این همان مکانیسمی است که در ماشین‌های اسلات کازینو استفاده می‌شود. این پاداش‌های لحظه‌ای، حس لذت فوری را در مغز فعال می‌کنند، اما در درازمدت می‌توانند به ذلت اعتیاد و ناتوانی در توقف منجر شوند. در اسنپ‌چت، مفهوم «استریک» باعث می‌شود کاربران برای حفظ یک عدد کوچک آتش، هر روز پیام بدهند. نتیجه؟ وابستگی عاطفی به یک الگوی رفتاری کاملاً بی‌معنا. یا در اینستاگرام، وقتی نمی‌دانی پستت چه تعداد لایک خواهد گرفت، مدام آن را چک می‌کنی؛ چون مغز به پاداش‌های تصادفی واکنش شدیدتری نشان می‌دهد و به این لذت‌های نامنظم خو می‌گیرد.
طراحی اعتیادآور
این طراحی‌ها عمداً برای حذف «لحظه تصمیم‌گیری برای خروج» ساخته شده‌اند. اسکرول بی‌نهایت، پخش خودکار و استفاده از رنگ‌ها و صداهای خاص، همگی تجربه‌ی مصرف را به شکلی طراحی می‌کنند که خروج از پلتفرم را به تأخیر بیندازند. لذت تماشای بی‌وقفه محتوا و عدم نیاز به تصمیم‌گیری، کاربر را در یک چرخه بی‌انتها قرار می‌دهد که در نهایت به ذلت از دست دادن زمان و ناتوانی در تمرکز می‌انجامد. همانطور که نیل پستمن، منتقد فرهنگی، بیان می‌کند: "ما خود را تا سر حد مرگ سرگرم می‌کنیم." این سخن به خوبی نشان می‌دهد که چگونه لذت کاذب سرگرمی‌های دیجیتال می‌تواند به ذلت از دست دادن تمرکز و زمان منجر شود. تیک‌تاک ترکیب ویدئوهای کوتاه + اسکرول عمودی بی‌نهایت + اتوپلی صدا را به حد نهایی رسانده است. کاربران این پلتفرم به‌طور متوسط بیش از ۵۰ دقیقه در روز در حال تماشای ویدئو هستند، بدون آنکه برنامه‌ای برای آن داشته باشند و این لذت کاذب آن‌ها را به سمت ذلت حواس‌پرتی دائمی سوق می‌دهد.
سوگیری‌های شناختی
پلتفرم‌ها از خطاهای سیستم تفکر انسان استفاده می‌کنند. اثر زایگارنیک، سوگیری تأیید، و اثر FOMO (ترس از دست دادن) همه در طراحی شبکه‌های اجتماعی نقش دارند. این سوگیری‌ها از نیازهای روان‌شناختی انسان بهره می‌برند تا حس لذت اتصال و آگاهی را به کاربر القا کنند، اما در پس‌زمینه، فرد را به ذلت چسبیدن به پلتفرم و ترس از دست دادن اطلاعاتی بی‌اهمیت دچار می‌سازند. واتساپ یا تلگرام با نمایش نقطه قرمز نوتیفیکیشن خوانده‌نشده، مغز را تحریک می‌کنند تا حتی پیام‌هایی بی‌اهمیت هم سریع باز شوند و این لذتِ دانستن به ذلت رصد دائمی تبدیل می‌شود.
مثال‌هایی دقیق‌تر از مهندسی توجه در پلتفرم‌های معروف
فیس‌بوک با طراحی دکمه‌های «واکنش» به‌جای لایک ساده، به کاربران گزینه‌های عاطفی بیشتری می‌دهد که هرکدام ترشح دوپامین را در مغز فعال می‌کنند. رنگ قرمز دکمه نوتیفیکیشن باعث می‌شود توجه بلافاصله به آن جلب شود. یوتیوب با پیشنهاد ویدئوهای مرتبط و حذف نوار پیشرفت در ویدئوهای «Shorts» باعث می‌شود کاربر بدون تصمیم‌گیری، ویدئو بعدی را تماشا کند. این همان لحظه‌ای است که انتخاب از کاربر گرفته می‌شود. نتفلیکس با پیش‌نمایش خودکار در پنج ثانیه باعث می‌شود حتی بدون تصمیم قبلی، کاربر وارد تماشای یک سریال جدید شود. این تکنیک توجه «منفعل» را به خدمت می‌گیرد.
مدیریت در عصر اقتصاد توجه
شرکت‌ها برای بقا در این اقتصاد، توجه را مثل سرمایه مدیریت می‌کنند. از الگوریتم‌های پیشنهاددهنده آمازون گرفته تا الگوریتم For You تیک‌تاک، همه برای حفظ و توسعه این منبع کمیاب طراحی شده‌اند. هدف آن‌ها لذت کسب سود بیشتر از طریق بهینه‌سازی توجه کاربران است، که اغلب به ذلت استثمار زمان و انرژی ذهنی آن‌ها منجر می‌شود. همانطور که ترستان هریس، از منتقدان برجسته تکنولوژی، می‌گوید: "اگر چیزی برای شما رایگان است، پس شما محصول هستید." این جمله به صراحت بیان می‌کند که چگونه لذت دسترسی رایگان به خدمات، می‌تواند به ذلت تبدیل شدن به یک محصول برای پلتفرم‌ها منجر شود. گوگل با تحلیل رفتار جستجوی شما، تبلیغی را نمایش می‌دهد که می‌داند احتمال کلیک شما بر آن بیشتر است. این یعنی هر لحظه‌ی توجه شما به داده‌ای قابل فروش تبدیل می‌شود و این چرخه، لذت شرکت‌ها را از ذلت ناخواسته کاربران تغذیه می‌کند.
مقاومت جمعی در برابر اقتصاد توجه
در کنار راه‌حل‌های فردی مثل استفاده از اپ‌های محدودکننده یا «دیجیتال دیتاکس»، باید به مقاومت‌های جمعی و نهادی نیز توجه کرد—چیزی که در نسخه اولیه مقاله کمتر به آن پرداخته شده بود.
آموزش از کودکی
در بسیاری از کشورها، سواد دیجیتال به برنامه درسی مدارس اضافه شده است. دانش‌آموزان یاد می‌گیرند چگونه الگوریتم‌ها کار می‌کنند و چطور آگاهانه با تکنولوژی تعامل داشته باشند. برای مثال، در فنلاند، بچه‌ها در مدرسه یاد می‌گیرند که چرا بعضی از اپ‌ها طراحی اعتیادآور دارند و چطور باید آن را تشخیص دهند تا از همان سنین پایین در برابر این مهندسی‌ها مصون بمانند.
قوانین نهادینه
اتحادیه اروپا با قانون GDPR شرکت‌ها را ملزم به شفاف‌سازی در نحوه جمع‌آوری و استفاده از داده‌ها کرده است تا کاربران کنترل بیشتری بر اطلاعات خود داشته باشند. در فرانسه، قانون "حق قطع ارتباط" از کارمندان در برابر استثمار بی‌پایان زمانشان دفاع می‌کند و به آن‌ها اجازه می‌دهد بعد از ساعات کاری از پاسخگویی به ایمیل‌ها و پیام‌ها خودداری کنند. مثالی دیگر از این قوانین در آلمان دیده می‌شود؛ برخی ایالت‌ها مدارس را ملزم کرده‌اند موبایل‌ها را قبل از ورود به کلاس تحویل بگیرند تا محیط یادگیری از مهندسی توجه مصون بماند و دانش‌آموزان بتوانند بدون حواس‌پرتی روی درس تمرکز کنند.
طراحی مسئولانه
برخی شرکت‌ها داوطلبانه به طراحی انسانی‌تر روی آورده‌اند تا محصولاتشان کمتر اعتیادآور باشند و سلامت روانی کاربران را در نظر بگیرند. مثلاً اپلیکیشن Calm که برای مدیتیشن و آرامش طراحی شده، در طراحی خود از رنگ‌های ملایم، رابط کاربری ساده و نوتیفیکیشن‌های حداقلی استفاده می‌کند تا کاربر را به آرامش دعوت کند، نه به درگیری مداوم با صفحه نمایش. حتی در نسخه جدید اینستاگرام، گزینه‌ای به‌نام «الان وقت مناسبی نیست؟» اضافه شده که از کاربر می‌پرسد آیا مایل است نوتیفیکیشن‌ها را متوقف کند—این حرکت کوچک اما امیدوارکننده نشان می‌دهد که حتی غول‌های فناوری نیز ممکن است در مسیر طراحی مسئولانه گام بردارند.
ابعاد اجتماعی و فرهنگی اقتصاد توجه
علاوه بر جنبه‌های روان‌شناختی و تکنولوژیکی، اقتصاد توجه تأثیرات گسترده‌ای بر ابعاد اجتماعی و فرهنگی زندگی ما دارد. این پدیده می‌تواند به تغییر الگوهای ارتباطی منجر شود؛ به جای تعاملات عمیق و معنادار، افراد به دنبال لایک‌ها و کامنت‌های سطحی در شبکه‌های اجتماعی هستند. مثالی از این تغییر، افزایش تمرکز بر تصویر در برابر محتوا است؛ افراد بیشتر به نمایش ظاهر زندگی خود می‌پردازند تا به اشتراک‌گذاری افکار و تجربیات واقعی، زیرا تصاویر جذاب توجه بیشتری جلب می‌کنند. این امر می‌تواند به قطبی‌سازی اجتماعی نیز دامن بزند، چرا که الگوریتم‌ها تمایل دارند محتوایی را به کاربران نمایش دهند که با باورهای موجود آن‌ها مطابقت دارد، و این مسئله باعث می‌شود افراد کمتر با دیدگاه‌های مخالف در تماس باشند و در نتیجه شکاف‌های اجتماعی عمیق‌تر شوند.
ابعاد اخلاقی و فلسفی اقتصاد توجه
در نهایت، نبرد برای جلب توجه، سوالات اخلاقی و فلسفی عمیقی را مطرح می‌کند. همانطور که یووال نوآ هراری می‌گوید: "اگر کسی ذهن شما را بشناسد، می‌تواند شما را دستکاری کند." این سخن به خوبی نشان می‌دهد که چگونه لذت‌های ظاهری می‌توانند به ابزاری برای ذلت و کنترل تبدیل شوند. آیا انسان‌ها حق داشتن توجه آزاد و مستقل از الگوریتم‌ها را دارند؟ آیا زمانی که توجه ما به یک کالای قابل فروش تبدیل می‌شود، ما در واقع در حال استثمار نیروی ذهنی خود هستیم؟ این پدیده‌ها چالش‌های خودمختاری فردی را در دنیایی که به شدت توسط طراحی‌های مهندسی شده کنترل می‌شود، برجسته می‌کنند. ما باید از خود بپرسیم که آیا حاضریم اختیار کامل توجه و زمان ارزشمندمان را به پلتفرم‌هایی واگذار کنیم که هدف اصلی‌شان افزایش سود از طریق نگه داشتن ما در چرخه‌ی مصرف بی‌وقفه است. این درگیری در هسته خود، نبرد بی‌صدا برای مغزهای ماست.
نتیجه‌گیری: پرسشی اساسی
اقتصاد توجه در حال تبدیل شدن به چارچوبی بنیادین برای درک رسانه‌ها، فناوری و حتی سیاست است. اما سؤال اساسی اینجاست: آیا می‌توانیم به جای واگذاری توجه‌مان به الگوریتم‌ها و پذیرش ذلت اسارت دیجیتال، آن را بازپس بگیریم و با اراده‌ی خود، آن را به جای ارزش‌افزوده سرمایه‌داران، به لذت واقعی ارزش‌افزوده ذهن خود تبدیل کنیم؟ همانطور که جرمی ریفکین، اقتصاددان، به درستی اشاره می‌کند: "در یک اقتصاد فراوان اطلاعات، آنچه کمیاب می‌شود، توجه است." و یووال نوآ هراری، تاریخ‌دان و فیلسوف، پیش‌بینی می‌کند: "نبرد برای توجه، به مهم‌ترین نبرد قرن ۲۱ تبدیل خواهد شد." در این نبرد بی‌صدا برای مغزهای ما، آگاهی شاید تنها سلاح واقعی ما باشد تا بتوانیم لذتِ زندگی آگاهانه را از چنگال ذلتِ پلتفرم‌های تشنه‌ی توجه بازپس بگیریم.



https://virgool.io/@takbrand/%DB%8C%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D9%88-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-izmqz43qsr5x




اقتصاد توجهشبکه‌های اجتماعیلذتذلت
۱
۰
مشترک
مشترک
اشتراک یادداشت ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید