از آخرین نوشتهام در ویرگول بیش از یک سال میگذرد. یعنی در سال 1398 هیچ نوشتهای نداشتم. چند بار تصمیم گرفتم چیزی بنویسم ولی گرفتاریها مانع میشد. تنبلی هم اثر گرفتاری را مضاعف میکرد.
این روزها که به خاطر کرونا ویروس جدید و بیماری کووید19 در قرنطینه خانگی به سر میبرم و تقریبا ده روز میشود که هیچ کار مفیدی انجام ندادهام، تصمیم گرفتم آن چه در طول روز به آن میاندیشم را کمکم در ویرگول بنویسم.
سؤالی که این روزها برایم مطرح است این است که دانش چقدر در موفقیت تأثیر دارد؟ چند درصد از وقت و زندگیمان را صرف دانش اندوزی کنیم؟ به عبارت دیگر بین دانش و دیگر مهارتها چگونه تعادل برقرار کنیم تا به موفقیت نزدیک شویم؟ (نمیگویم به موفقیت برسیم، زیرا یکی از مباحثی که در قرنطینه خانگی مشغول مطالعه آن هستم مبحث حسابان تصادفی است و این کاملا ذهنم را به وادی عدم قطعیت کشانده است.)
معمولا این روزها پاسخ سؤالاتمان را با جستجو در اینترنت به دست میآوریم. یک جستجوی ساده نشان میدهد که دانش نقش اساسی در موفقیت دارد و دانش را کلید موفقیت معرفی کردهاند.
من نیز بر همین باور بودم تا این که...
این روزها که قرنطینه خانگی است، همه به دنبال آموزش از راه دور هستند. از دار دنیا دو دوست و دو برادر نازنین دارم که متخصص علوم رایانهای هستند. نام آن ها را به ترتیب «الف» و «ب» می گذاریم. دوست «الف» در زمینه تکنولوژیهای آموزش از راه دور دانش بیشتری دارد. اما آن چه اتفاق افتاد این بود که دوست «ب» دست به کار شد و پای در این مسیر نهاد و سیستمی را راه اندازی کرد و... (توجه داشته باشید که من کلا تعطیل هستم. بحث بر سر این دو دوست است.)
امروز به هر دو عزیز زنگ زدم تا نظرشان را در مورد این پارادوکس جویا شوم؛ ولی هیچ کدام جواب ندادند. طبق معمول جستجو در اینترنت را برای این سؤال آغاز کردم:
نخستین پاسخ این است که دانش به تنهایی راه به جایی نمیبرد. به عبارت دیگر دانش شرط لازم موفقیت هست، ولی شرط کافی نیست. برای رسیدن به موفقیت «عمل» لازم است.
پاسخ دوم میگوید برای موفقیت دانش خاصی لازم نیست. نوآوری لازم است. شما باید از دانشی که در اختیار همگان است، به شیوه نوینی استفاده کنی تا به موفقیت برسی. یاد خاطرات دوستانم افتادم:
شخص نسبتا کم سوادی که ثروتمند بود نامزد نمایندگی مجلس شده بود و دوستان من که اعضای هیئت علمی دانشگاه بودند ملاقاتی با ایشان داشتند، در آن ملاقات کسی پرسیده بود که شما که تخصص نداری چگونه میخواهی متصدی شغل نمایندگی مجلس شوی؟ گفته بود: من پول دارم و متخصصین را استخدام میکنم.
با خود گفتم دانش خاصی لازم نیست. کافی است شما پای در میدان عمل بگذاری، متخصصان و دانشمندان به کمکت میآیند.
چند پاسخ خرد و درشت دیگر هم یافتم که قانع کننده نبودند. سؤال من این است که چه چیز باعث میشود از جای خود بلند شویم و به دانش خود یا دیگران تکیه کرده و کاری را شروع کنیم؟ برای «عمل» چه چیزی لازم است؟ چگونه میتوان از دانش خود به صورت بهینه استفاده کرد؟ خوشحال میشوم اگر در قسمت نظرات، پاسخ سؤالات من را بدهید.