دیشب به لطیفه جالبی برخوردم: «امسال عید نوروز هم شنبه است، هم اول ماهه، هم اول ساله، حتی اول قرن هم هست. یعنی هیچ بهانهای برای عقب انداختن کارهاتون ندارید.»
اهمال کاری پدیدهای است که خیلی از ما از آن رنج میبریم و بارها خواستهایم با آن مبارزه کنیم و معمولا شکست خوردهایم. از نوشتن آخرین پستم در ویرگول ده ماه میگذرد، رسالهام در وضعیت افتضاحی قرار گرفته و از دقیقه 90 به وقت اضافه کشیده شده، در فهرست برنامههایم هزاران کار نکرده دارم که با خودم میگویم بعد از دفاع رساله! واقعا دلیل این همه اهمال کاری چیست؟
ممکن است گمان کنید دلیل اصلی اهمالکاری این است که شما تنبل هستند و نمیتوانید زمان خود را به درستی مدیریت کنید؛ ولی این تفکر اشتباه است. دلیل اصلی اهمالکاری این است که در مواجهه با انگیزههای ناگهانی ضعیف عمل میکنیم.
در ایران با توجه به محدودیت حجم اینترنت همه ما پوشهای با عنوان «دانلودها» داریم که اگر نگاهی به آن بیندازیم چیزهای جالبی در مورد آن خواهیم فهمید. برای خود من و دوستانی که میشناسم این گونه است. شاید برای شما هم همین طور باشد: تعداد زیادی کتاب، فیلم آموزشی، سریال و فیلم سینمایی که جمع آوری کردهایم و هرگز سراغشان هم نرفتهایم. برخی از این تکنولوژیها منسوخ شدهاند و باید مطالبی را که با هزاران زحمت و بیخوابی دانلود کردهایم، با یک «شیفت+دلیت» نابود کنیم.
پژوهش جالبی در این زمینه وجود دارد: از افراد خواسته شد از بین 24 فیلم سه فیلم انتخاب کنند. سوژهها باید، پس از انتخاب، یک فیلم را بلافاصله تماشا میکردند. سپس فیلم دیگر را دو روز بعد و فیلم سوم را هم دو روز بعد از آن میدیدند. فیلمها به دو دسته فیلمهای فاخر با درک دشوار و فیلمهای آبکی ولی سرگرم کننده تقسیم شده بود. اکثر افراد یک فیلم فاخر را انتخاب کردند ولی ترجیح دادند آن را در روز اول تماشا نکنند. آنها معمولاً فیلمهای عامهپسند را برای روز اول انتخاب میکردند. تنها ۴۴ درصد همان روز اول سراغ فیلمهای سنگین رفتند. اکثر سوژهها بهعنوان فیلم اولشان از ژانر کمدی یا اکشن استفاده کردند. برای آینده هم، افراد فیلمهای فاخر را در ۶۳ درصد از موارد بهعنوان فیلم دوم و در ۷۱ درصد از موارد بهعنوان فیلم سوم انتخاب کردند. پژوهشگران این مطالعه را دوباره اجرا کردند و این بار به سوژهها گفتند که باید هر سه فیلم انتخابی را پشت سر هم ببینند. این تغییر باعث شد تا فیلمهای فاخر ۱۳ بار کمتر در میان فیلمهای انتخابی قرار گیرد. پژوهشگران این برداشت را داشتند که افراد ابتدا سراغ فستفود میروند، و غذای سالم را برای آینده برنامهریزی میکنند.
عین همین پدیدهاست: ضربالاجل خطرناکی برای تحویل رساله دارید، همین که پای کامپیوتر مینشنید مشغول وبگردی یا چک کردن شبکههای اجتماعی میشوید. علت این است که مغز ما در طی فرایند تکامل یاد گرفته «خواستهها» را بر «بایدها» ترجیح بدهد. بایدها مال آیندهای است که معلوم نیست کی از راه میرسد.
برای غلبه بر این مشکل دو نسخه از خود را تصور کنید. تصور کنید که نسخهای از شما وجود دارد که حالا نشسته و این متن را میخواند، اما نسخهای هم از شما وجود دارد که زمانی در آینده تحت تأثیر افکار و امیال دیگری قرار خواهد گرفت، نسخهای از شما در شرایطی متفاوت با امروز.
نسخۀ حال شما میتواند هزینهها و پاداشهای موجود را در هنگام انتخاب کار کردن بر روی رساله بهجای وبگردی، خوردن غذای سالم بهجای فست فود، و نوشتن مقاله بهجای گشت و گذار در فیسبوک در نظر بگیرد.
ترفند این است که بپذیرید کسی که با پیامد این انتخابها روبهرو خواهد شد نسخۀ حال شما نیست، بلکه نسخۀ آیندهتان است، کسی که نمیتوان به او اعتماد کرد. نسخۀ آیندهتان کم میآورد و دوباره به نسخۀ حال خودتان برمیگردید و احساس ضعف و شرمندگی میکنید. نسخۀ حالتان باید نسخۀ آیندهتان را فریب دهد تا کاری کند که برای هر دو طرف خوب است.
اگر بخواهیم ساده تر مطلب را بیان کنیم، مغز عاشق پاداش سریع است، باید سعی کنیم مغزمان را گول بزنیم و پاداش آتی را برایش برجسته کنیم، باید به تعویق انداختن یک نیاز آنی را به یک هدف تبدیل کنیم و در صورتی که توانستیم با این وسوسه مقابله کنیم به مغزمان پاداش دهیم.
کسانی که این مفهوم را درک میکنند، از برنامههایی نظیر «فریدام» استفاده میکنند، برنامهای که دسترسی به اینترنت را تا سقف هشت ساعت مسدود میکند. با این ابزار، نسخۀ حالتان کاری میکند که نسخۀ آیندهتان نتواند کارتان را خراب کند.