گینگیلِ قشنگم
نامهت رو خوندم. از دیروز بیشتر از ۱۰ بار. هی خوندمش و هر بار اشک توی چشمهام جمع شد.
وقتی میخونمش تصورت میکنم که نشستی توی خونه، فکرت پیش منه و من چندین هزار کیلومتر ازت دورم و اینترنتی نیست که ما رو به هم وصل کنه. نگرانی گلوت رو گرفته و فشار میده. فقط میدونی من یه جایی تو آفریقام، اما نه میدونی کجا، نه میدونی چجوری، با کیا، با چه حالی. تصورت میکنم که واتساپ رو باز میکنی و با اینکه میدونی اینترنت قطعه برام مینویسی «ترانه دارم میمیرم از نگرانی» اینو مینویسی و میفرستی. این اولین پیغامی بود که وقتی اینترنتت وصل شد ازت به دستم رسید و قلبمو له کرد.
باز تصورت میکنم که ویرگول رو باز میکنی و برام اینجا نامه مینویسی. به امید اینکه من هم از بین همهی سایتای ایرانی یادم به ویرگول بیوفته و بیام اینجا رو چک کنم و نامهت رو ببینم و برات کامنت بذارم و شاید اون نگرانی دستاشو از دور گلوت شل کنه. من اما اینا به ذهنم نمیرسه. ذهن من تو یه دنیای دیگهست و دارم دنبال راهی میگردم که تو اسکایپ کردیت بخرم و بهت زنگ بزنم چون نگرانی گلوی منو هم گرفته.
به همهی اینا فکر میکنم و دلم برات پر میکشه. اما کار زیادی از دستم برنمیاد، به جز نگاه کردن عکسامون و تصور کردن خاطرههامون با بیشترین جزئیاتی که ذهنم اجازه میده.
عزیز دلم، فکر میکنم دارم به این سرزمین دوردست عادت میکنم. سوپرمارکتها رو میشناسم و میدونم چه چیزایی رو میشه اینجا خرید و چه چیزایی گیر نمیاد. قیمتها دستم اومده و یاد گرفتم وقتی با آدما چشم تو چشم میشم بهتره بهشون لبخند بزنم و دست تکون بدم. یاد گرفتم که اینجا حتمن بعد از سلام باید احوالپرسی کنم و براشون جوابِ «چطوری؟» چیزی به جز «خوبم» نمیتونه باشه. با گرمای هوا، دوش آب سرد و پشههای اینجا کنار اومدم و دیگه کم پیش میاد تو خیابون از چیز خاصی تعجب کنم. دیگه از آدما و اینکه ازم دزدی کنن نمیترسم و یاد گرفتم چه فاصلهای باهاشون حفظ کنم و کجاها باهاشون دوست بشم. دارم به اینجا عادت میکنم و به نظرم این همون نقطهایه که سفر، از یه تفریح به یه بخشی از زندگی تبدیل میشه.
وقتی دوباره همو ببینیم، حتمن میتونی بهم بگی که این سفر چه چیزایی رو توم عوض کرده. خیلی منتظر اون روزم. روزی که دوباره میبینمت و بغلت میکنم و میبوسمت و بوت میکنم. منتظر اون روزیم که انقدر به دیدنت نزدیک باشم که با خودم بخونم: لحظهی دیدار نزدیک است... باز من دیوانهام مستم، میلرزد دل و دستم... وای... گویی در جهان دیگری هستم...
دوستت دارم xxx
ترانه