"نوشتن"
دلم میخواد بنویسم
اما درباره چی؟
دلم میخاد اینقدرر بنویسم تا روح از تنم جدا شه،بره به اعماق و اونجا غرق شه
غرق تخیالات و تفکرات،غرق حسای خوب و شیرین،غرق تضاد ها و تناقض ها
مثل وقتی که تو اتاق سردت نشستی و لیوان قهوه داغت رو بغل کردی
بنظرم تناقض زیباترین چیز هارو میسازه،چیزی که وقتی نگاهش میکنی یا میخونیش،حسی بهت میده که انگار تک تک سلول های بدنت میخان بهم بچسبن و همدیگه رو بغل کنن
میخوام بنویسم تا برم به یه دنیای جدید
دنیایی که خودم خلق میکنم وخودم براش قانون میزارم
دنیایی به بزرگی که وصف کردنی نیست
شاید خیلی بزرگتر از دنیای ما و شاید خیلی بهتر
از بحث اصلی دور نشیم داشتم درمورد نوشتن مینوشتم
بنظرم اکثر متن های خوب و عالی،دقیقا از اون متنا که وقتی میخونی با وجودت یکی میشه و قشنگ حسش میکنی رو یه نفر با تموم شکست هاش،وقتی هوا تاریک شده و دلش لرزیده با یکم چاشنی به نام موزیک نوشته
و در آخر میخوام بنویسم چون نوشتن برام مثل یه بیماری میمونه که باعث میشه تمام اتفاقات بد از ذهن و وجودم پاک بشه و مثل یه بچهٔ ۵ساله همیشه شاد باشم و دید مثبت به همه چی داشته باشم،باعث میشه آدما رو با تموم بدیاشون دوست داشته باشم و بدون توقع به همه محبت کنم(:
شاید بی ربط باشه اما یادمون باشه هیچ کس از اول بد نبوده،یه حرف،یه آدم،یه حادثه کافیه تا یه ادم به یه هیولا تبدیل شه.
امیدوارم شما ویروسی نباشید که ادمارو به هیولا تبدیل میکنه:)