Hassan Nassiri·۳ سال پیشآژیر اضطراردر مرز فروپاشیام.اینجا کنجترین، خلوتترین و غریبترین درهی کوهستانی است که میتوانم فریاد بزنم تا پژواک صدایم را بدون ترس از شنیدن آشنای…
Hassan Nassiri·۳ سال پیشپاندای گوشهی باغ وحششدم مثل این پانداهای گوشهی باغ وحش. انگار که قهر کرده باشم با عالم و آدم، یه گوشه نشستم صبح تا شب به دیوار زل میزنم. یه وقتایی، گهگاه یکی…
Hassan Nassiri·۳ سال پیشبا فکر به کدام، گوش میدهی؟زمانیکه هنوز بوم وجودم با قلم حضور کسی، رنگی نشده بود، وقتی موسیقی گوش میدادم هیچ مخاطبی جایگزین معشوق شاعر، جایگزین کسی که خواننده بیمها…
Hassan Nassiri·۳ سال پیشصاحب تنهایی خویشم؟هرچی سالها میگذره، صاحب چیزهای بیشتری میشم، حتی صاحب اختیارات بیشتری در مورد خودم! نسبت به اشیا و آدمها با گذشت زمان تملک پیدا کردم اما…
Hassan Nassiri·۳ سال پیشسرگشته چو بادآدما دوبار سرگشته میشن. یکبار همون ابتدا که همهچیز مبهم و مرموزه، یکبار بعد از اینکه فکر میکنن همهچیز رو میدونن. معمولا دومی سختتر و ع…
Hassan Nassiri·۴ سال پیشقبرستون فراموش شدههانشستم روی نیمکت قبرستونقبرستون که میگم چهارتا قطعهی قبر نیست که توش جسد و جنازه باشهقبرستون آدماییه که فراموش شدن.دست به دست فندک میچرخه ب…
Hassan Nassiri·۴ سال پیشبا ترس زندگى مى كنى يا خشم؟اين روزها زندگى من و دوستانم به گمانم دو بخش شده! گروهى با ترس زندگى مى كنند و گروهى با خشم...هر دو محرك انفعالى براى انسان اند. شما زمانى…
Hassan Nassiri·۴ سال پیشزمين پر از ويرانه شدهمن متقاضى بعدى سفر به سياره اى ديگر هستم.برايم فرقى نمى كند كدام منظومه؟ كدام سياره؟ اين روزها مشتاق ترين انسان در طلب ملاقات با موجودى غير…
Hassan Nassiri·۴ سال پیشتنها ژتون باقيمانده: واژگان?.كاش براى تمناى بودن تنها يك كلمه ى خاص پيدا مى شد. كاش آمدن ها به رسيدن ختم مى شدند و در انتهايش رفتن نبود.كاش... كاش... كاش از اول تا اخ…
Hassan Nassiri·۴ سال پیشمن مدت هاست خاطرات رو كنار رودخونه زمين گذاشتمدو راهب در مسیر زیارت خود ، به قسمت کم عمق رودخانه ای رسیدند.لب رودخانه ، دختر زیبائی را دیدند که لباس گرانقیمتی به تن داشت.از آنجائی که سا…