نویسنده : ریحانه کیهانی پور، دانشجوی زیست شناسی سلولی و مولکولی
وقتی کتاب را باز میکنیم به اولین چیزی که مینگریم چیست؟ منظورم از نگریستن؛ یک نگاه سطحی نیست؛ مثل دیدن کلمهها، نقطهها، پرانتزها، خطها و گاهی هم عکسها... بیایید عمیقتر شویم؛ پشت آن نوشتهها پنجرهای به دنیایی جدید است. دنیایی که با سالها تلاش و کوشش و بیداریهای شبانه برای تو ساخته شده است؛ تا نورافکنی، در دنیای تو باشد. این دنیا با جهانی که تو در همین لحظه و ثانیه زندگی میکنی متفاوت است.
این جهانی که پشت نوشتهها است و من از آن سخن میگویم مانند جایی است، وقتی که تو به آن سفر میکنی و با هنرِ علم و دانشِ بیکران و زیبایی بی حد و حصر آن مواجه میشوی، آن را برای دنیای خودت به ارمغان میآوری.
این جهان مانند آیینهای است که باعث میشود بیشتر به خود بنگری و بیشتر بتوانی به ارزش چیزی که هستی و قرار است بشوی پی ببری.
اینجا؛ جاییست که افراد زیادی با قدم گذاردن در آن و نگریستن به اطراف آن متحول شدهاند و پس از بازگشت به جهان خود، در پی ساخت آن دنیا در سرزمین خود شدهاند و شروع به یک انقلاب عظیم کردهاند. سرزمینی که از آن میگویم و در آن انقلاب رخ داده است، فقط قلمرو جغرافیایی نیست، گاه آن سرزمین فقط در درون اوست؛ (همانند قلمرو انسانی - نفسانی او، قلمرو عشق و عقل او، قلمرو روح و جسم او.) و گاه هم بیرونیست؛ (خانواده و دوستان او، خانه و شغل او و در آخر دنیا و جهان او)
آنان که در آخر با قدم نهادن در این جهان حتی ممکن است برایشان آشنا باشد طوری که انگار آن جهان گوشه خاموشی از وجود آنان بوده است، که حال، با این نوشتهها دری جدید به وجودشان باز شده است و گمشده وجودی خود را مییابند.
و کسانی که در این جهان حیاتی دوباره پیدا میکنند و جانی تازه میگیرند. میدانید یک انسان با چه چیزی زنده است و حیات واقعی دارد؟ با اندیشه و اندیشیدن خود. این جهان پشت نوشته کتابها، همین جایی است که برای آنان همه چیز را میسر میکند و برای هر فردی با هر علاقه و بینشی و هر سطح توانایی آماده پذیرایی است.
شما بنگرید و بیابید زندهترین جوامع، کشورها و انقلابها و قرنها؛ آنهایی بودند که مردم آنها، در این جهانی که پشت نوشتهها بود قدم نهاده بودند و در ابتدا درون خود انقلاب کردند (انقلابی از جنس سرزمین درونی خود یعنی؛ خود علیه خود) نگذاشتند خودشان را با این جهان ساختگی فریب دهند و از آن سرگرمی به ظاهر فریبنده عبور کردند و بعد وارد مرحله جدیدی از زندگی؛ یعنی دگرگونی جهان اطراف خود شدند و به غیر زنده کردن خود، دنیای اطراف خود را هم زنده کردند و به آنان روح دمیدن ((و در انتها انقلاب از جنس سرزمینهای بیرونی؛ خود علیه دیگران))
این جهان چنان معجزهای دارد که برای کسانی که همیشه میخواهند در رأس قدرت بمانند و همه مطیع او باشند دلهرهآور است. به همین دلیل است که با جهان ساختگی خود، چنان مردم را سرگرم و سرکوب میکنند که آنان خودشان هیچوقت خود را حتی در مواجه با این جهانِ مملو از آزادی جسم و روح، قرار نمیدهند و مثل جسمی متحرک فقط برای زنده ماندن تلاش میکنند نه زندگی کردن!
من تو را به دیدن و قدم نهادن در این جهان زنده و حیاتبخش دعوت میکنم.