همین اول مقاله باید بگویم؛ مشاورههای کسب و کار بسیاری با این عنوان، پکیجهای "چگونه یک سوپر فروشنده شویم" را به مردم فروختهاند اما کسی به جز خودشان تبدیل به سوپر فروشنده نشده است. من در این مقاله بسیار فروتنانه تجربیات و مطالعاتم را شرح میدهم و اگر روی فروشتان تاثیر گذاشت؛ به روحم درود بفرستید.
پیش از وارد شدن به اصل مطلب باید بگویم یک فروشندهی موفق سه اصل را باید حفظ باشد؛
منظورم از نقش بازی کردن، کلک زدن به مشتری نیست، بلکه خوش رویی و صبور بودن با مشتری تحت هر شرایطی است؛ حتی اگر در مرز فروپاشی روانی هستید.
پیش از دیدن مشتری با او ارتباط بگیرید.
خود من وقتی برای خرید به مراکز خرید میروم، میترسم وارد هر مغازهای شوم و قیمت بپرسم، راستش با توجه به تورم، قیمت کالاها بسیار فراتر از انتظار شده، اما وارد دو دسته از مغازهها میشوم.
میدانید، اگر نشان دهید که مشتاق وارد شدن مشتری به مغازهتان هستید، حتی افراد خجالتیای مثل من نیز وارد مغازه میشوند. پس پشت ویترین یک پیام دلگرم کننده بگذارید. یکی از بهترین پیامهایی که پشت یک ویترین لباس فروشی دیدم این بود: "حتی اگر قصد خرید نداشتین باز از مغازمون دیدن فرمایید."
و در اوج ناباوری اکثر کسانی که وارد مغازه میشدند دست پر بیرون میآمدند.
مشتریهای فیک بیاورید.
این ترفند از 200 سال پیش جزء ترفندهای محبوب برای جذب مشتری بوده، میتوانید با چند تا از اعضای فامیل هماهنگ کنید؛ که در طی روز چند بار به مغازهی شما بیایند و بروند، حتی وقتی مشتری داخل مغازه هست، بیایند و یک خرید مصنوعی و با رضایت انجام دهند. یا بگویند "فلان جنسی که هفتهی پیش بردم عالی بود و میخواهم باز هم بخرم...!"
این روش تبلیغاتی معمولا سربلند بوده است.
با همکار غیر رقیبتان تبلیغ کنید.
فرض کنید شما در مغازهتان شال و روسری میفروشید و چند مغازه بالاتر یکی از همکارانتان کفش میفروشد. میتوانید با توافق یکدیگر برای هم تبلیغ کنید. هرکس از شما خرید میکند، او را به کفش فروشی همکارتان ارجاع دهید و بالعکس.
گاهی اوقات ضرر کنید
کاسبی یعنی ریسک کردن، گاهی ریسک کنید و از سودتان چشمپوشی کنید تا بتوانید جذب مشتری بیشتری کنید. البته روی همهی اجناس قرار نیست ضرر کنید. روی یک یا دو نوع جنس به مدت محدود تخفیف زیادی بگذارید. اگر تاثیر داشت به صورت متناوب هر از گاهی این کار را تکرار کنید. مطمئن باشید در دراز مدت سود خواهید کرد.
یک چیز قابل تعریف ارائه دهید
شما باید تجربهی خریدی برای مشتری بسازید که برایش تبدیل به خاطرهی تعریف کردنی شود. دلیل واضحی دارد، هرچقدر بیشتر از شما تعریف شود، بیشتر سر زبانها میافتید و افراد مشتاق خرید از شما میشوند. این نیاز به کمی خلاقیت دارد، تولید یک اتفاق به یاد ماندنی که از قبل روی سناریوی آن کار کردهاید نیاز به تمرین و تمرکز دارد.
روی یک خط محصول تمرکز کنید.
تجربه نشان داده وقتی وسعت محصول یا خدماتتان گسترده باشد، برای بازار یابیآن با چالش های بسیاری رو به رو خواهیم شد. برای مثال شما فقط سیمکارت 912 میفروشید، نه کدهای دیگری را. البته نمیگویم تا ابد پایبند به یک محصول باشید، برای مثال دیجیکالا در ابتدا تنها لپ تاپ و تلفن همراه میفروخت و سالها بعد از آن محصولات خود را گسترش داد.
محصولی را ارائه دهید که در مورد آن تخصص دارید
فکر کنید یک فروشگاه مواد غذایی مخصوص افراد دیابتی دارید. روزانه مشتریهای زیادی هنگام خرید از شما سوالات زیادی میپرسند؛ دربارهی جزئیات محصول، مقدار استفاده، مشاوره در مورد خوراکیهایی که با داروهای خاصی تداخل نداشته باشد و...
حال فرض کنید، اطلاعی ندارید و پاسخی هم ندارید، مشتریهای خود را خیلی سریع از دست میدهید.
از آزمون و خطاهای رقیب استفاده کنید
شما بودجهی تبلیغاتی ندارید، پس امکان ریسک هم ندارید. بهترین کار رصد رقیبهایتان است که بیشتر از چه روش تبلیغاتی جذب مشتری میکنند؛ نیاز نیست رفتارهای رقیبتان را تقلید کنید، تنها کافیست راه های شکست او را تکرار نکنید.