در حالی که همه چیز خوب داشت پیش می رفت
و دختر و پسر در حال شناخت یکدیگر بودند
پدر دختر میره تحقیق از یه ادم نادرست یچیزایی میشنوه که در موردش صحبتم شده بوده
جالبه که خود خانواده پسر از روز اول راجبش حرف زده بودن
قبلا پدرش رو هم دیده بود همچیز مثبت بود
ولی خوب انگار اون آقا دشمنی داشته یطوری دیگه
و یکم موضوع پیچیده شد
پدر عروس مخالف شد
زنگ زدن جواب منفی دادن
عروس و داماد بهم علاقه مند شدن
سر یه موضوع کوچک بخاطر یک حرف ازخدا بی خبر یک وصلت نابود شد
ناراحتی پسر و دختر برای هیچ کس اهمیتی نداره
دختر بیچاره کسی حرفش رو هم گوش نمیده
بنظر باید چیکار کرد؟