کتاب «سؤالاتت را تغییر بده تا زندگیات تغییر کند» اثر دکتر ماریل آدامز به فراسوی کاوشهای ذهنی انسانی میپردازد و هنر گفتگو درست با خویشتن را به انسان میآموزد و به خوبی توانسته که در قالب یک داستان، به تمامی نکات مورد اهمیت خودش اشاره نماید.
یکی از مشکلات پنهانی که همه انسانهای روی کره خاکی با آن دسته و پنجه نرم میکنند، عدم مهارت در برقراری ارتباطات درست است و التبه مهمترین دسته در روابط هر انسانی، ارتباطش با خویشتناش است. ارتباط درست با خود آنقدر حائز اهمیت است که اگر تمایل دارید در ارتباطات بیرونی خودتان با دیگران تحولی ایجاد کنید، باید در درجه اول ارتباط درونی خود را التیام ببخشید و در مسیر درست پرورشش دهید.
ارتباط درونی هر شخص، نحوه واکنش و رفتار آن فرد نسبت به اعمال و رفتار خودش است.
اگر می خواید به پادکست این مقاله گوش بدید به بخش پادکست وبسایتم سر بزنید :)
یعنی اگر شما مدام به خاطر اعمالتان در حال سرزنش کردن خویش باشید، ارتباط درونی شما، مخرب و نابودکننده تمام ابعاد زندگی شما خواهد بود و اگر هم به مانند یک قهرمان و رفیق صمیمی با درونتان سخن بگویید، آنجاست که به دستاوردهای عظیمی در حیطههای متفاوت زندگیتان میرسید که باورش حتی برای خودتان هم سخت باشد.
در واقع همه ما نحوه رفتار و سخن گفتن با درونمان را از زمان کودکی آموختیم و به خاطر سرزنشها عادت کردهایم که اگر مرتکب حتی سهویترین اشتباهات شدیم، خود را مورد شماتت قرار دهیم. در صورتی که ذات انسان پر از اشتباهات و تجربیات جدید است و نباید اینگونه نگرشی در زندگی داشت که با این دید، روزگار سیاهترین لحظات را برایمان خواهد ساخت.
از آنجایی که تا کنون شخصی چنین موضوعی را برای ما بیان نکرده و آگاهیای در این حیطه نداریم، اصلاً متوجه گفتگوهای درونی خویش نمیشویم و برای آنکه بتوان بیشتر با سخنان درونی خود آشنا شویم باید دقت و تأمل بیشتری بر این موضوع داشته باشیم و هنگامی که مرتکب خطایی میشویم به این مقوله توجه کنیم که در آن لحظه به خود چه میگوییم؛ چرا که این امر به صورت ناخودآگاه انجام میشود و تا زمانی که آگاهانه به اصلاح آن نپردازیم به همین روند خویش ادامه خواهد داد.
حال که درباره گفتگو درونی و ابعاد متفاوت آن سخن گفتیم، میتوانیم از درون مایه اصلی این کتاب ارزشمند سخن گفت!
کلیت این کتاب بر این محور سوار است که برای گفتگو درست و برقراری ارتباطات سازنده، باید بروی سؤالاتی که از خود یا دیگران میپرسیم دقت کنیم و هرچه این سؤالات سازندهتر و با کیفیتتر باشند، به طبع خروجی باکیفیتتری را میتوان کسب نمود، که التبه باز هم دکتر آدامز تأکید بر سخنان درونی و پرسشهای درونی داشت و به صورتی غیرمستقیم به مخاطب بیان کرد که سرچشمه تمام دستاوردها و روابط موفق، در درون انسان است.
یکی از اعمالی که کتاب خواننده را به شدت از آن منع میکرد، قضاوت بود.
قضاوت، واکنشی که همه ما به آن عادت کرده و در تمام عرصههای زندگی خود از آن بهره میبریم و این قضاوت نمودن، در ذات انسان نهادینه گشته. به گفته دکتر آدامز، هر انسانی برای حل مسائل خود، دو انتخاب دارد؛ یکی مسیر قضاوتکننده و دیگری مسیر یادگیرنده.
به عنوان مثال اگر شما در کسب و کار خود دچار زیان شدید شده باشید، میتوانید در مسیر قضاوتکننده باشید و به دنبال مقصر باشید و هر کسی را زیر سؤال ببرید و روزها و شبها را بر خود تلخ کنید و به سرزنش کردن خود و دیگران بپردازید، یا آن که در مسیر یادگیرنده قرار گیرید و با مطرح کردن سؤالات سازنده و راهگشا به دنبال بهترین اقدام در شرایط فعلی خود باشید تا هم بتوانید از این رخداد مطلبی را بیاموزید و تجربهای درست کسب کنید و هم مسئله خود را به بهترین نحو ممکن حل نمایید. در مسیر یادگیرنده انسان به دنبال مقصر نیست و به جای سرزنش خود یا دیگران به دنبال مشاهده بهتر شواهد و یافتن راهی برای حل مسائل است.
با توجه به این نظریه کتاب، میتوان اهمیت گفتگو درونی را متوجه شد که همین پرسشهای درونی میتوانند سرنوشت یک کسب و کار شکست خورده و رو به افول را تغییر دهد.
بعد از آنکه دانستیم که مسیرقضاوتکننده مخرب روح و مایه زندگی و مسیریادگیرنده بالعکس آن است، میتوانیم شروع به تغییر در انتخابهای عادتگونه خود کنیم و یادگیرنده بودن را آگاهانه انتخاب نماییم و به گفتگوهای درونی و پرسشهای خود دقت نماییم که التبه در اوایل، کاری بسیار دشوار و طاقتفرسات؛ چرا که از عادت همیشگی خود باید دست بکشیم و انرژی زیادی را میطلبد. هرچند که باید در نظر داشت در مرحله اول این موضوع مهم است که به پذیرش قضاوتگر بودن خود برسیم و بپذیریم که ما انسانها عادت به انجام این عمل داریم. با این نگرش، اگر مرتکب اشتباهی و قضاوتی شدیم، دیگر خود را در زیر بمبباران کلمات تحقیرآمیز قرار نمیدهیم و بر خود سخت نمیگیریم. اینگونه، ما اولین قدم برای پیمودن مسیر یادگیرنده را برداشته و یک قدم به ارتباط درست با درون خویش نزدیکتر شدهایم.
انسان همواره در حال ارتباط برقرار کردن است، حال چه با درون خود، چه با بیرون خود و ارتباط درست، یکی از مهمترین ارکان شخصیست که توانسته به درجات بالایی در زندگی شخصی و کاری و اجتماعی خویش برسد. اهمیت ارتباطات برای همه ما کاملاً قابل ملموس است و کتاب «سؤالاتت را تغییر بده تا زندگیات تغییر کند» با ظرافت و حساسیت زیبایی، به تفسیر و توضیح این موضوع پرداخته و شامل تکنیکها و راهکارهایی است که یادگیرنده بودن را به ما میآموزد.
دکتر ماریل آدامز، با در اختیار دادن ابزاری درست، به نام «پرسش درست» خوراک فکری بزرگی را توانسته به دست خوانندگان کتابش بسپارد.
سخنم را با جملهای معروف از فیزیکدان بزرگ دنیا، انیشتین به پایان میرسانم :
«همه چیز را سؤال کن!»
به قلم کامیار ارباب زی
لطفاً نظر خودتون رو با من در میون بذارید :)