بله، یک کارگر هستم! (برنامه نویس هم میتواند کارگر باشد)
میدانی سبک زندگی من چیست؟ پول درآورم تا چند سال آینده بتوانم خانهای بگیرم!
وقتی کاری که میکنی مورد علاقهات نیست ولی به خاطر پول خوبش مجبوری انجامش بدی میدونی چی میشه؟ از خودت متنفر میشی، این اعتقاد تو نیست، دلت نمیخواد برای پول کار کنی، ولی چاره ای نداری.
چرا؟ چون مثل خیلیها نقطه شروعت یک خانواده با سطح متوسط نبوده.
پدرت بی سواد بوده، کارگر بوده، تنبل بوده، شغل عوض کرده، کلی پول به باد داده، معتاد شده، ترک کرده، پیر شده، خیانت کرده، طلاق گرفته.
مادرت باهاش ساخته، کارگر بوده، بیسواد بوده، کلی زحمت کشیده، تک فرزندشون رو خیلی خوب بزرگ کرده، بهش خیانت شده، طلاق گرفته.
میدونی فقر فقط فقر مالی نیست. وقتی کسی سواد نداره یعنی فقیره، وقتی کسی همت نداره یعنی فقیره، وقتی کسی تلاش نمیکنه یعنی فقیره و در نهایت وقتی کسی پول نداره یعنی فقیره.
از نظر من کسی که حتی یکی از موارد بالا رو نداشته باشه فقیره
تازه اگر چیزایی که بالا هست رو داشته باشی، میشی متوسط، وقتی ازشون خیلی داشته باشی میشی ثروتمند.
میدونی اگر توی یک خانواده متوسط بزرگ میشدم چقدر الان جلو بودم؟
الان من متوسط حساب میشم!
از خیلیها جلوترم، ولی با ثروت ۹۰٪ راه رو فاصله دارم.
محل کارم مرکز و شمال تهران هست! راه رفتن توی اون مناطق دردناکه!
نه فقط به خاطر این که اونجا ماشینای عالی میبینی، آدمای پولدار و خوشتیپ میبنی که با هم خوشن
نه فقط به خاطر این که خونههای آنچنانی میبینی، نه به خاطر اینکه کنار خیابون و توی پارکینگا ماشینای مدل بالا میبنی. آره همه اینها تاثیر داره، ولی وقتی تاثیرش چند برابر میشه که هزاران نفر رو میبینی مثل خودت، از طبقه متوسط که برای کار میان اونجا، بیشتر از ۱۰ کیلومتر راه میان تا برای پول درآوردن کار کنن.
از یک طرف از خودم معذرت میخوام به خاطر اینکه این شهر لعنتی رو ول نمیکنم برم! از طرف دیگه میگم تو که جایی رو نداری بری!
تو شرق تهران متولد شدی، بردنت حومه غرب تهران زندگی میکنی!
تو که یه روستایی رو نداری که پاشی بری! هرجا بری زبونشون رو بلد نیستی. هرجا بری کار گیرت نمیاد مهندسِ کارگر!
بیخیال! به امید خوشحالی یا مرگ!