سلام دوستان گرامی! امشب تولد بیستسالگی محبوبترین برنامه تاریخ صداوسیمای کشوره؛ 90 خدابیامرز. برنامهای که عارت بزرگ جامجم براش زیادی کوچک بود. به ای مناسبت، من یه متن مفصل درمورد حدودا نوزدهونیم سال نود با شما عزیزان بهاشتراک میذارم. البته نگارش متن خردادماه انجامشده و همون ماه تو اولین نشریه ورزشی تاریخ دانشگاه شریف ("حرکت") که با جمعی از بچههای مشتاق راهاندازیش کردیم منتشرشده؛ اونم بهعنوان "پرونده ویژه". قبل این که بریم سراغ متن، من تو دو تا پاراگراف به یه نکته و یه داستان در این باب اشاره میکنم که شنیدنش خالی از لطف نیست. ضمن این که مطلب قبلیم درمورد بررسی تیمبهتیم خارجیهای لیگ برتر انشاالله فردا ظهر یه آپدیت میخوره.
من اصلا کاری ندارم نود خوبه یا بد. داستان اینه که هر برنامه تلویزیونیای اگه بد باشه با ریزش مخاطبانش باید به ته دره بره؛ و اگه خوب باشه با حمایت بینندگانش باید پابرجا بمونه. البته این جمله برای کشوری که از آزادی رسانه حداقلی برخوردار نیست و توش تلویزیون انحصاری، و آلترناتیوای اون مثل تلگرام و غیره فیلتر هستن صدق نمیکنه. تو یه کشور نرمال، اگه شبکه "الف" برنامه محبوبی رو از کنداکتورش خارجکنه، شبکه "ب" فرصتطلبی میکنه و با جذب عوامل اون برنامه یه گل مفت به شبکه "الف" میزنه؛ اما تو کشور ایران، صداوسیما چنین نیازی به برنامه نداره؛ برعکس این شوی تلوزیونی هست که آپشنی بهجز صداوسیما نداره و حیاتش به تنها گزینه موجود وابستهس. "صداوسیمای انحصاری" میتونه حقپخش باشگاهها که مهمترین منبع درآمدشون هست رو نده؛ میتونه اجازه پرداختن به این موضوع رو به برنامهای مثل 90 رو نده؛ و اصلا چهکاریه؟ میتونه برنامه 90 رو برای همیشه تعطیلکنه.
اردیبهشتماه بود که ما بچههای "حرکت" خواستیم دستبهکار بشیم برای جمعآوری یه طومار حمایتی برای حمایت از عادل فردوسیپور و نود. نتیجه کارمون شد 1500 امضا که ثبت و به سازمان صداوسیما و جناب آقای حسامالدین آشنا ارسال شد. این که طومار رو به جناب آقای علیعسگری (ریاست محترم صداوسیما) تحویل دادیم و بهعنوان پاسخ بیتفاوتی دریافتکردیم طبیعی بود؛ ولی انتظارات ما از آقای آشنا، مشاور رئیسجمهور تدبیر و امید عزیزمون که خودم بهش رای دادم یکم بیشتر بود. ایشون عضو شورای سازمان نظارت بر صداوسیما بودن؛ و قرار بر این بود که در جلسهای موضوع تعطیلی نود بررسی بشه. دو روز قبل این جلسه طومار رو به ایشون رسوندیم؛ و بعد از جلسه که نمایش مردمگرایی آقایون محترم بهسر اومد، با ذکر جمله "تعطیلی برنامه نود از اختیارات آقای علی فروغی بود" دوستان فاتحه نود رو قرائتکردن. این بیتفاوتیها بد بود؛ و پوزخند و پشتکردن دانشجویانی که علیرغم ناراحتیشون از خداحافظی نود، بههوای بینتیجه بودن کار ما حتی از زدن یه امضای ساده روی اون طومار دریغ میکردن، دردآورتر. ما خودمون توقع نداشتیم این طومار مثل شنل سوپرمن عمل کنه و معجزهآسا باشه؛ ولی حقطلبی و تلاش برای احقاق خواستههای جامعه رو وظیفه خودمون دونستیم و براش قدم ورداشتیم. این که خیلی از دانشجویان الیت کشور این موضوع رو درکنکردن و براشون عادی شده که آقایون و زادههاشون برای اونا تصمیم بگیرن، واقعیت ترسناکیه.
من اینجا واکنش عادل خان به اون پارت توی پاراگراف بالا که درمورد بیتفاوتی آقای آشنا نوشتم رو اضافه میکنم. منتهی بنا به دلایل شخصی، جمعه بعد (همینجا رو آپدیت میکنم و اون تیکه رو مینویسم). خلاصه که سرتونو درد نیارم. متن رو بخونید و لذتببرید؛))
طلوع در دل شب
کمی بیشتر از یک سال از پرشورترین دوران فوتبال کشورمان میگذشت. کام مردم ایران هنوز از خاطرات برجایمانده از حماسه ملبورن و پیروزی تاریخی برابر آمریکا در جامجهانی فرانسه شیرین بود. فوتبال، اعجاز هزاره جدید، گویی شادی و پایکوبی را به ملتی که با تحمل شرایط سخت سالهای دفاع مقدس بزرگ شدهبودند دوباره یاد دادهبود و جای خود را در دلهای مردم ایران باز کردهبود. شب شنبه 23 مرداد 1378 بود. شماری از فوتبالدوستان پای تلویزیونهای 14اینچی معروف آنزمان بودند تا اولین نمایش برنامهای را مشاهدهکنند که قراربود سالها پیوند مردم و فوتبال را عمیقتر کند. یک نمای بسته از یک مجری جوان با چشمانی پر از استرس، موهای فرفری کوتاه و لبخندی دلربا که درکنار دو مهمان برنامه و پشت یک میز سبز در یک استودیوی کوچک نشسته بود، اولین قاب برنامهای بود که قراربود عینکی باشد تا فوتبالدوستان ایرانی یک شب از هفته را با آن سپری کنند و به تماشای حقائق زشت و زیبای فوتبال ملی و باشگاهی کشور بپردازند؛ آنهم در دورانی که ابزار و راههای ارتباطی بهقدری گسترش نیافتهبودند که مردم قادرباشند در هر لحظه با آسودگی خاطر به تازهتزین اخبار و مطالب در زمینههای مختلف دسترسی داشتهباشند.
بیشک خلاقیت، ریسکپذیری و ذکاوت وی نقش بسزایی در پشت سر گذاشتن چالشهای این راه داشتهاست. با این حال، دغدغههای هدفمند عادل ارزشمندترین دارایی وی در این دو دهه بودند که برنامه نود را به جایگاه والای کنونیاش رساندند.
عادل فردوسیپور 25ساله، مترجم سابق روزنامه ابرار ورزشی، و گزارشگر تازهکار ورزشی که چهرهاش پس از گزارش چند بازی جامجهانی 1998 شناختهتر نیز شدهبود، همزمان با آغاز دوره ماقبلآخر لیگ آزادگان از نخستین قسمت برنامه نود رونماییکرد. در نگاه اول شاید این برنامه نوپا یک ایده اقتباسشده از برنامههای نقد و بررسی ورزشی مشهور فوتبال جهان بهنظر بیاید؛ ولی کافیست نگاه بعدی را به فضای رسانه ورزشی در دهه 70 و به دغدغهها و اهداف عادل بیندازیم. آتش شور و اشتیاق مردم به فوتبال از هر زمانی شعلهورتر شدهبود و شیوع تب فوتبال در ذهن و قلب ایرانیان شدت بیشتری بهخود گرفتهبود. این امر به همان اندازه که خود فوتبال ایران را بهسوی حرفهایگرایی سوق میداد، مشوقی برای رسانههای داخلی بود که ظرفیتهای خود را جهت تغذیه خبری افزایشدهند و سلایق ورزشدوستان را پوششدهند. بهعلاوه، سازمان صدا و سیما که در دهه هفتاد اقدام به افزایش تعداد شبکههای تلویزیونیاش نمود، برای ساخت برنامههای تلویزیونی مخاطبپسند و مطابق با استانداردهای روز دنیای رسانه در زمینههای مختلف در ابتدای مسیری طولانی قرارداشت. در چنین فضایی عادل فردوسیپور و تیم رسانهایاش بنای عظیمی را در سیمای ملی ساختند که شکوه آن حتی در دهههای بعد پابرجا ماند. بیشک خلاقیت، ریسکپذیری و ذکاوت وی نقش بسزایی در پشت سر گذاشتن چالشهای این راه داشتهاست. با این حال، دغدغههای هدفمند عادل ارزشمندترین دارایی وی در این دو دهه بودند که برنامه نود را به جایگاه والای کنونیاش رساندند. در ادامه این پرونده، مروری به این دغدغهها خواهیمداشت.
رسالت نود؛ فراتر از یک اتاق شیشهای
طبیعتا احساس نیاز به وجود رسانهای که جزئیات متن و حاشیه مسابقات مختلف و حتی وقایع بیرون زمین را برای همگان بهتصویر کشیده و بررسیکند، اولین جرقه برای شکلگیری نود را در ذهن عادلی زد که برنامههای تلویزیونی مشابه در کشورهای اروپایی (از جمله برنامه معروف Match of the day) را بهشدت دنبال میکرد؛ ولی مجری بلندپرواز این داستان، از همان ابتدا پا را فراتر گذاشت و رسالت بزرگی را برای بذری که در باغ رسانه ملی کاشت تعریفکرد؛ برنامه نود قراربود دادگاهی باشد برای بررسی مسائل مهم و مشکوک به فساد در فوتبال کشور؛ دادگاهی که قاضی آن خود مردم باشند. بنا بر این بود که این برنامه نوظهور در راس رسانه ورزشی کشور به شفافسازی در موضوعات گوناگونی ازقبیل تبانی در بازیها، رشوه، شرطبندی، جادوگری، لابیگری برای حضور در لیست تیمهای ملی و حتی حضور افراد متفرقه در مقامهای مدیریتی فوتبال کشور. بلی! عادل فردوسیپور از همان روز اول تلاشکرد تا زشت و زیبای فوتبال ایران را به گونهای متوازن به مخاطب نشاندهد. وی و همکارانش همانطور که با ساخت آیتمهای حماسی سعی در ترغیب بیشتر بیننده به فوتبال و جذابیتهای آن داشتند، در شناخت مفسدین فعال در این ورزش محبوب در کنار مخاطبین نود بودند و برای آگاهی فوتبالدوستان ایرانی از حقائق این ورزش محبوب از چیزی فروگذار نبودند.
شهرزاد فوتبال و قصههای دوشنبه
پــا بـــه دهــه هشتاد گذاشتیم. برنامه نود جایگاه خود را در سیمای ملی تثبیت کردهبود و نهتنها برای شبکه سه، بلکه حتی برای شبهای دوشنبه به یک برند تبدیل شدهبود. انتظار برای شروع برنامه در ساعتی که در کنداکتور ذکر شدهاست، معطلی 20 تا 30 دقیقهای و سپس شنیدن عذرخواهی عادل بابت تاخیر بهوجودآمده و قولدادن برای پخش سروقت برنامه از هفته آتی، شاید برخی از ما را اندکی کفری میکرد؛ ولی هنگامیکه این برنامه چشم ما را تا پاسی از شب به جعبه جادویی میدوخت، ما بهقدری از خود بیخود میشدیم که بدقولی این هفته و هفته بعد عادل را با هم فراموش میکردیم.
گفتوگوی زنده با دو کارشناس خبره جای خود را به کارشناسی داوری بازیها، مصاحبههای حضوری، و مباحثهها و مناظرات حضوری و تلفنی -که بیشتر اوقات به یک جنجال لفظی داغ تبدیل میشدند.- دادند. با اعمال این تغییرات مثبت در روند برنامه نود، مغز ما هر دوشنبه شب به گونهای اشباع میشد که دیگر جایی برای اطلاعات بیهوده دیگر نبود؛ حتی برای دانستن این که ساعت 2 شب است و ما باید فردا صبح زود از خواب بیدار شویم و خود را آماده رفتن به مدرسه/ دانشگاه/ محل کار کنیم.
در آستانه شروع فصل هشتم نود، او (عادل) به خبرنگار شبکه یک که بهشوخی از وی پرسیدهبود "آیا قصد استراحت ندارید؟" با این جمله جواب داد: " من فکر میکنم کار برای خودم استراحت خوبی است.".
استراحت خوب
تلاش مداوم برای تحقق بلندمدت یک هدف، هر آدمی را از پای درمیآورد؛ مگر اینکه آن شخص عاشقانه با رویای تحق اهدافش مشتاقانه زندگی کند. چنین آدمی ارادهاش بهجای قلبش برایش میتپد و او را سرپا نگه میدارد. عادل در کوتاهترین زمان ممکن به مخاطبان نود اثبات کرد که برای نگهداشتن فرزندش در اوج- آنهم بهمدت دو دهه- بهاندازه کافی دیوانه است. با گذشت زمان، نه تنها استودیوی برنامه بزرگتر و مدرنتر میشد، بلکه آیتمهای نود نیز به پختگی بیشتری میرسیدند. عادل فردوسیپور نیز با تجربهاندوزی، سالبهسال بر مهارت خویش در اجرای یکی از طولانیترین برنامههای زنده تاریخ صدا و سیما میافزود. در آستانه شروع فصل هشتم نود، او به خبرنگار شبکه یک که بهشوخی از وی پرسیدهبود "آیا قصد استراحت ندارید؟" با این جمله جواب داد: " من فکر میکنم کار برای خودم استراحت خوبی است.".
عادل و نود: پا به پای هم، بالاتر از قله
پیشرفت برنامهای که دسترنج یک تیم رسانهای خبره به سرپرستی عادل فردوسیپور بود، با پیشرفت خود عادل در هر دو عرصه مجریگری و گزارشگری توام شد. دانشجوی جوان رشته صنایع دانشگاه شریف که 6 سال قبل از پایهگذاری نود برای نخستین بار و با تلفظ نام کامل "پله" در مسابقه هفته- که تا دهه 80 با اجرای خوب مرحوم منوچهر نوذری برگزار میشد- اطلاعات فوتبالی خود و عشق ورزیاش به این رشته ورزشی را به رخ بینندگان تلویزیونی کشید، با پیادهسازی سبک ساده اما دلربای خود در گزارشهای دیدارهای مهم، ازجمله چند شهرآورد و فینال جامجهانی 2002، نام خود را به عنوان برترین گزارشگر دهه 80 مطرح کرد.
بزرگترین ویژگی در گزارش عادل این بود که برخلاف اغلب همکاران حال و سابقش در این عرصه، وی حساسیت بسیار زیادی در ارائه اطلاعات سرشار و صحیح درمورد مسابقه برگزارشده، بهخصوص تلفظ صحیح نام بازیکنان خارجی، بهخرج میدهد. همچنین، عادل که خود عشق به فوتبال دیوانگی با آن را در زندگیاش معنا کردهاست، میتواند با انتقال احساس درونی خود نسبت به هر مسابقه و وقایع درون مستطیل سبز با سادهترین لحن و کلمات، لذت مخاطبینش از هر بازی را دوچندان کند. با این وجود، این گزارشگر لاغراندام و دوستداشتنی، همچنان بخش عظیمی از محبوبیت خود را مدیون موفقیت نودی بود که دیگر به داشتن بینندههای میلیونی عادت کردهبود.
قابهایی که به نوههایمان سوغاتی خواهیمداد
برنامه نود و ماجرایش در طول دو دهه فعالیتش، یک کلکسیون از ژرفترین احساساتی بود که یک انسان در زندگی میتواند به آن دست یابد؛ دقیقاً مثل خود فوتبال. بغض تلخ محمد مایلیکهن از پشت خط که عادل فردوسیپور را "کیروشیپور" خطاب کرده و وی را عامل عقبماندگی فوتبال کشور معرفی میکرد، با آرامش ناب عادل که پاسخ میداد: " شما برای من همیشه آقای مایلیکهن هستید." و با لبخند جوکروار معروفش به جمله خود زینت میبخشید، درمیآمیخت. خشم امیر قلعهنویی در هنگام روانهسازی تهمتهایش به عادل در یک کنفرانس مطبوعاتی که آتش آن، روز بعد به سکوهای آبی ورزشگاه آزادی که شعار "فردوسیپور دلاله، دشمن استقلاله" را سر میدادند نیز کشیدهشد، صداقت عادل در واگذاری مردم در قضاوت عملکرد نود را درپی داشت.
حس رضایت هوادار متعصب سپاهان که سر کریخوانی فوتبالی با رفیق صمیمی پرسپولیسیاش، مرتکب قتل غیرعمد شد و پس از سپریکردن 10 سال در زندان، با گلریزان برنامه نود و حمایت مالی بینندگانش از بند رها شد، با رنجی که در رنگ سپید موهای آن هوادار پنهانبود تضادی عاشقانه میساخت. شکایت هواداران تراکتورسازی از این که نتایج نظرسنجی پرهوادارترین باشگاه ایران با ریاضیات متفاوتی محاسبه شدهاند و سیستم پیامکی برنامه پیامکهای مردم تبریز را رد میکرد تا تراکتور بعد منچستر اول نباشد، خنده را بر لبان تماشاگران برنامه مینشاند. از آنسو، خندههای علیاکبر ملکی (عضو سابق هیئتمدیره استقلال) و سردرگمی سیدمهدی رحمتی نهفته بود و شرایط تأسفبار آبیهای پایتخت در آن زمان را بازتاب میداد. جسارت عوامل برنامه در پخش آیتمی که گویندهاش با یک متن شبیه به اشعار رپ و به بیحالترین شکل ممکن صعود معجزهآسای پرسپولیس به فینال آسیا را روایت میکرد، بیتفاوتی را در وجود مردم تقویت میکرد.
جدیت خاص علی کریمی در زمان مناظره رودررو با محمدرضا ساکت و به چالش کشیدن عملکرد وی و فدراسیون فوتبال تجلی محبوبیت "هشت شاکی" پرسپولیسیها بود. شادی کودکان و نوجوانان مناطق دورافتاده ایران که محمدحسین میثاقی نزد آنان میرفت تا از صدا و تصویر آنان قسمتی از شاهکار هنری نود را بسازد، به گونهای خود را در قاب جادویی تلویزیون جای میداد که گویی خورشید و ماه را در دست راست این عاشقان بیبضاعت فوتبال قرار دادهبودند. تلفق این احساسات طی این سالها اثر هنری بیبدیلی را پدید آوردند که فوتبالدوستان ایرانی را هفتهای چندساعت با اشکها و لبخندهای فوتبال کشور همراه میساختند و فارغ از زندگی شخصی خود، در جهانی مشترک با میلیونها هموطن خود گردهم میآوردند.
سال 90، سال نود
بیشک اوج محبوبیت عادل فردوسیپور بهعنوان نماد مبارزه رسانه با انواع گوناگون فساد و دخالت نابجا در فوتبال همین سال بود؛ سیزدهمین سال فعالیت نود. دستاورد باشکوه دانشجوی سابق دانشگاه صنعتی شریف که حال استاد درس زبان تخصصی صنایع در همین دانشگاه شدهبود، ریشههایش در خاک قلب مردم سفت شدهبود و حضور میلیونی مردم در نظرسنجیهای هفتگیاش ستون اتکای آن بود. در سال 90، پرداختن برنامه نود به پروندههای بحثبرانگیز فوتبالی به اوج خود رسید.
اولین و مهمترین این پروندهها درمورد انتقال تیمهای تهرانی به شهرستانها بود. در آن زمان، تیمهای تهرانی پاس و پیکان با دخالت برخی نمایندگان وقت مجلس بهترتیب به همدان و قزوین منتقل شدهبودند و هردو با شرایط بحرانی دستوپنجه نرم میکردند. در بحبوحه فصل 89-90 لیگ برتر نیز سناریوی مشابهی برای بخشیدن تیم قدیمی و ریشهدار نفت تهران به شهر اراک طراحی شد. پیش از سال 90، عادل فردوسیپور یک گفتوگوی تلفنی با جناب آقای محمود احمدی بیغش، نماینده مجلس هشتم، برقرار کردهبود که با سخنان مغلطهآمیز ایشان درمورد جایگاهش مواجهشد و ضمن تاکید بر این نکته که برنامه او کاملا ورزشی است و ارتباطی با جهان سیاست ندارد، با شجاعت این پاسخ بهیادماندنی را به ایشان داد: "دین و ایمان فقط مال شما نیست آقای محترم! دیگران هم دین و ایمان دارند و این مسأله کاملا شخصی است." در خردادماه سال 90 و در انتهای فصل، و در حالی که که با سقوط هر دو باشگاه قربانی طرح انتقال به شهرستان به لیگ آزادگان بهاتمام رسید، طولانیترین مناظره زنده شبانه تاریخ تلویزیون ملی کلیدخورد.
حضور دو نماینده مجلس موافق و مخالف، رای قاطع 91درصدی مردم به زیانبار بودن این طرح و پخش صحبتهای صاحبنظران، ازجمله جناب آقای علیآبادی، رئیس وقت سازمان تربیتبدنی، همه و همه به بقای تیم نفت در تهران و جلوگیری از ابتلای آن به سرنوشت تلخ پاس، پیکان و صباباتری رأی میدادند. پیشتر در این مطلب اشاره کردهبودم که برنامه نود قراربود دادگاهی با قضاوت مردم- و نه شخص عادل فردوسیپور- باشد. این مسئله، بزرگترین نمود این دادگاه باشکوه بود؛ جایی که مردم از حقانیت یه باشگاه فوتبالی دفاعکرده و مانع ورود سیاست به ورزش جهت بهرهبرداری شخصی و شاید گروهی شدند. فشارهای مردمی ایجادشده طی این برنامه چندماه بعد مسبب این شد که هیئت دولت در جلسهای انتفای هبه تیم مردمی مس سرچشمه ( که در آن سال به لیگ برتر راه یافتهبود) به همدان را مصوبکند.
البته این داستان تنها جنجال بزرگ آن سال نود در راستای دفاع از حقوق فوتبال نبود. مهرماه همانسال، عادل فردوسیپور به مقابله دوباره با ورود سیاست در ورزش برخاست و انتصاب اعضای سیاسی هیئت مدیره سرخابیهای پرطرفدار پایتخت را به سوال کشید. سردار محمد رویانیان از نیروی انتظامی و ستاد حملونقل سوخت به صندلی مدیریت باشگاه پرسپولیس رسیدهبود. آقایان لطفالله فروزنده دهکردی، محمدحسین نژادفلاح، مقداد نجفنژاد (که خاطره حذف استقلال از لیگ قهرمانان آسیا 2006 بهعلت اهمال کادر وی از ذهن هواداران قلبآبی هنوز در اذهان باقی ماندهبود)، و امیدوار رضایی ازجمله دیگر سیاستمردانی بودند که به مناصب ورزشی سرخابیها رسیدهبودند. رویارویی لفظی نماینده فوتبالدوستان در برنامه نود با این اشخاص گردوخاک عظیمی برپاکرد. عادل تحت حمله لفظی شدید آقای علیرضا دهقان، عضو کمیسیون تربیتبدنی مجلس قرارگرفت که با صراحت تمام و روی آنتن سخن از تهدید مجری برنامه بهمیان آورد. سردار رویانیان سعیداشت با توجیههای دستوپا شکسته سابقه خود را به دنیای ورزش مرتبطکند. امیدوار رضایی نیز صبح روز بعد استعفای خود را تقدیم هیئتمدیره باشگاه استقلال کرد.
عادل فردوسیپور خطاب به آقای فروزنده، معاون سابق ریاستجمهوری:
«شما فقط به دلیل سوابق سیاسی و حمایت نهادهای قدرت به عنوان عضو هیئت مدیره انتخاب شدهاید و اینگونه انتخاب مدیران، به حذف همه نیروهای متخصص ورزشی منجر شدهاست.»
در دیماه نیز پرونده بزرگ دلالی در فوتبال ایران روی میز و تلویزیون استودیوی نود رفت و نوک پیکان اتهامهای متعددی اشخاص بسیارزیادی را نشانهگرفتند. حسین هدایتی مدعیشد که محمود یاوری کارکشته برای سرمربیگری استیلآذین بهنوعی غیرمستقیم و ازسوی سازمان لیگ به وی تحمیل شدهاست. این درحالیبود که قوانین آنسال لیگ برتر (محدودیت سرمربیگری در بیش از دو تیم در یک فصل) محمود یاوری را از پذیرفتن هدایت هر تیم لیگبرتری در آن برهه ممنوع کردهبودند. هدایتی بر این باور بود که شخصی قدرتمند در فدراسیون دستور سقوط استیلآذین را دادهبود. محمود یاوری نیز روی خط شدیداً از مشکلات اخلاقی شدید بازیکنان این تیم گلایهکرد. مربی سابق باشگاه نیروی زمینی رشوه همین استیلآذین برای خرید امتیاز میزبانی تیمش در پلیآف دسته یک را مطرحکرد که حتی با حمایت فدراسیون هم همراه شدهبود. البته این داستان انگشت اتهام را روی اشخاص متعددی ازجمله آقایان محمدمهدی نبی، عباس ترابیان، فریدون معینی ار فدراسیون فوتبال و حتی علی پروین و دامادش قرارداد. حجت زادمحمود، بازیکن سابق سپاهان و گسترشفولاد از نقش یکی از بازیکنان شاهین بوشهر در انتقال بازیکنان به این تیم گفت.
ماموریتهای ناتمام
برنامه نود، فرزند کسی که خود را فرزند رسانه ملی میپنداشت (و شاید هنوزهم بپندارد)، دیگر تنومند و بارور شدهبود. عادل فردوسیپور پس از سال 90 هم رسالت بزرگ خود و برنامهاش را ازیاد نبرد و موارد جنجالی بیشماری را برای مردم شرحداد؛ بهامید اینکه از این راه بتواند همچنان در کاهش و حلوفصل این موارد موثرباشد. با این وجود، انتقاداتی به این برنامه وجوددارد؛ چرا که مردم دغدغههای قابلتوجهی در حوزه فوتبال دارند که نود- به هر دلیل موجه یا غیرموجهی- هیچگاه آنطور که باید به آنان نپرداخت.
مهمترین این مسائل، بحث حق پخش تلویزیونی است. فدراسیون فوتبال، سازمان لیگ و باشگاههای ایرانی برای پخش دیدارهایشان در داخل کشور گزینهای غیر از صدا و سیما دراختیار ندارند. این انحصار، خودآگاه یا ناخودآگاه به تنها رسانه تلویزیونی ملی کشور این حق را دادهاست که از پرداخت رقم واقعی حق پخش باشگاهها خودداریکند. این درحالی است که باشگاههای فعال در لیگهای معتبر جهان نیمی از درآمد خود را از طریق همین حق پخش دریافت میکنند. چنانچه در ایران نیز امکان دریافت این حق پخش مهیا بود، حتی با وجود شرایط نابسامان اقتصادی کشور، باشگاههای داخلی قادربودند بسیاری از نیازهای خود در زمینههای مختلف را در بهترین سطح ممکن فراهم نمایند. عادل فردوسیپور به گفته خودش، در دوسال اخیر در تلاش بود مناظرهای میان سران صدا و سیما و نمایندگانی از فوتبال باشگاهی کشور ترتیبدهد؛ ولی مسئولین رسانه ملی ظاهرا هیچگاه برای حضور دربرابر دوربینهای نود اعلام آمادگی قطعی نکردند.
پرداختن به موضوع ممنوعیت حضور بانوان در ورزشگاهها دیگر انتظار برآوردهنشده از نود بود. شاید نتوان با صراحت تمام گفت که این تصمیم که سالهاست در اکثر اماکن ورزشی کشور اجرایی میشود، صحیح است یا غلط؛ ولی واضحاست که برای دستیابی به نقطهنظر مشترک در این مقوله، نیاز به درک ابعاد اهمیت این مسئله در زمینه اجتماعی و حقوق بانوان و ایجاد گفتمان میان موافقین و مخالفین این تصمیم است. عادل فردوسیپور بهطور شخصی بارها حمایت خود از حق حضور خانوادهها برای تماشای مسابقات فوتبال را با کلام بیان نمودهاست؛ ولی هیچگاه آیتمی جهت ایجاد مباحثه ثمربخش پیرامون این بحث تدارکندید. وی حتی پس از فینال سال گذشته لیگ قهرمانان آسیا که با حضور گزینشی(!) بانوان در ورزشگاه آزادی همراهشد چهره این بانوان را بهتصویر نکشید.
انتقادات دیگر از نود حتی در برهه کنونی که این برنامه در اوج مظلومیت خود قراردارد وارد میگردند؛ مانند جهتگیری بیش از اندازه عادل در حمایت از کارلوس کیروش و عدم حمایت وی از مسعود شجاعی، کاپیتان محبوب تیم ملی، در ماجرایی که سال گذشته وی را برای مدت کوتاهی از تیم ملی دور نگهداشت. با این حال، قابل درک است که خطا و اشتباه از هر انسان، مجموعه و گروهی ممکناست سر بزند. بهجا بودن انتقاداتی که در این مدت طولانی درباره برنامه نود وجودداشت، چیزی از ارزش بالای زحمات صادقانه و خالصانه تیم اجرایی پربینندهترین برنامه دو دهه اخیر رسانه ملی کم نمیکند.
از 90 تا 18؛ و سپس صفر
برنامه نود واردسال بیستم حیات خود شد. آیتمهای قدیمی و جدید برنامه، صدای عادل، جنجالهای لفظی که با سکوت توام با رضایت مجری برنامه درمیآمیختند و یک سمفونی نانوشته را شکل میدادند، همه مانند صدای گیتار بودند. با گذشت زمان، نه پیرتر، بلکه جاافتادهتر میشدند و بیش از پیش دل از شنونده میربودند. خاطرهها از گزارش عادل، از برنامه نود بیشمار بودند و دست از خلقشدن برنمیداشتند. عادل گویا مطمئنبود که برای دوام نود، داشتن رضایت مردم بهتنهایی کفایت میکند و نیازی به در امان ماندن از دست دیکتاتورها و شاهنشاهها نیست.
در مراسم قرعهکشی، در کنار عادل، جواد نکونام، پژمان منتظری، و لوئیز فیگو نشستیم تا به تماشای افتادنمان در گروه مرگ بنشینیم و یکیاز زیباترین بهت و افسوس های زندگیمان را تجربهکنیم. در "بیستهجده" نیز با عادل همراه بودیم و در کنار ساموئل اتوئو پیروزی یوزپلنگان برابر شیران مراکشی را دیدیم و شب را بر روی ابرها به صبح رسانیدیم. در بازی اسپانیا قرار بود میزبان خوبی برای کارلس پویول باشیم؛ ولی صاحبان دیوار وی را به داخل صدا و سیما راهندادند. عادل شاکیشد؛ مذاکرهکرد؛ قهرکرد و خودش هم تا پیش از فرارسیدن نوبت رزم تیم ملی در برنامهاش حاضرنشد. وقتیهم حاضرشد، گویی همهچیز را از او گرفتهبودند. ناراحتتر از پویولی بود که قراربود به اسپانیا بازگردد و از بیمهری و بیاحترامیای که در ایران با او شد- و بیشک شایسته این برخوردها نبود- دمبزند. ما هم با عادل رنجورشدیم؛ بهقدری که از یادمان برود همین که هنوز عادل را داریم غنیمتی بزرگ است؛ بیآنکه بدانیم زمستان سختی در راه است... .
و اینک، والامقام علیشاه!
زمستان، پرده غمناک فصلهای پر از فرازونشیب نود، در سال 97 فرارسید؛ ولی نه در دیماه؛ بلکه در میانه بهاری که نسیمش جوان 30ساله و ماجراجویی را از درب ورودی و باغهای مجلل جامجم ردکرد و به صندلی آهنین ریاست بر سازمان صداوسیما رساند. آقای علی فروغی، رئیس جدید این سازمان، پیشتر سابقه مجریگری و سردبیر در دانشگاه تحصیل خود، دانشگاه امام صادق(ع)، و همچین مستندسازی را داشتهاست. با ورود وی به صداوسیما قرارنبود گردوخاک برپا شود؛ زیرا هنوز کسی از آتشی که زیر خاکستر قرارداشت خبرنداشت. برمیگردیم به داستان تلخ پویول و بیستهجده. ارباب خاکستر ارزشها را بهآتش میکشد. برای شیدایی این آتش مهیب نیز فقط کافیست خاکسترها از روی کنارروند؛ مانند آنچه در داستان پویول رخداد.
اختلافات عادل و علی فروغی، نبرد مردمگرایی و یکجانبهگرایی بود؛ نبردی که در زمین وسیع سازمان صداوسیما و ساعاتی پیش از سوت آغاز دیدار تاریخی ایران و اسپانیا کلیدخورد. پس از ماجرای پویول، چندماهی اوضاع آرامگشت؛ ولی در انتهای آخرین نود مردادماه، فوتبالدوستان آگاهشدند که این آرامش خود نذیر طوفانی سهمگین بود. فشار دولتمردان، مدیر شبکه سه را مجاب به جلوگیری از پخش آیتم جنجالی مربوط به دیدار فصل گذشته نساجی قائمشهر و خونهبهخونه بابل کردهبود. عادل فردوسیپور در اعتراض به این تصمیم مداخلهجویانه، با بیان این جملات واکنش نشانداد: «می خواهم یک چیزی بگویم که هم شما و هم بچه های شبکه احتمالا شوکه میشوید؛ اما امشب برنامه را نیم ساعت زودتر تمام میکنیم. ما برای این بحث نیم ساعت زمان گذاشتهبودیم؛ اما همچنان این تصاویر اجازه پخش ندارد.» این اقدام قهرآمیز عادل، دوباره آتش اختلافات میان وی و علیشاه شبکه 3 را برانگیخت. اینبار، برای دیدن پرده بعدی نبرد لازمنبود مدت زیادی منتظر بمانیم.
لغو برنامه نود در مهرماه به بهانهی پخش دیدارهای نهچندان پربیننده لیگ ملتهای اروپا، سکانس بعدی جنگ نود و علی فروغی را رقمزد. مصاحبهعادل به مذاق علیفروغی خوشنیامد و وی بیش از یکماه از تهیه برنامه نود محرومماند. در این زمان و در اوج تنش میان این دو، گزارش بازی پرسپولیس و السد فرصت خوبی برای عادل بود تا طعنه بعدی را به علی فروغی بیندازد. کافیبود وی گزارشش را با جمله «سلام خدمت شما مردم باوفا!» آغازکند. این کنایهها، ایستادگیها و اجبارناپذیریها، هریک تاوانی داشتند. مدیریت شبکه 3 سیما، دیگر بهوضوح و با بهانههای واهی درپی این بود تا از زمان پخش نود بکاهد یا آن را تماماً به هفتهآتی موکولکند. زمستان همچنان ادامهداشت. جشنواره سالیانه جامجم و رقابت برسر عنوان برترین برنامه شبکه 3 سیما آخرین پرده این تنش باخت-باخت بود.
آن هزارها و میلیونها
حضور میلیونی هواداران فوتبال داخلی در نظرسنجیهای متعدد برنامه نود همواره سند محکمی بر محبوبیت آن بودند. با این حال، فضای تنش میان عادل فردوسیپور و علی فروغی بهقدری داغ و شایعهخیز شدهبود که رأی مردم به این برنامه در جشنواره جامجم بیش از هر زمان دیگری حیاتی بود. بینندگان صداوسیما با قاطعیت تمام «نود» را بهعنوان برترین برنامه شبکه 3 سیما انتخابکردند. حتی داستان دستبردن در آرای مردمی نتوانست ابری باشد که جلوی تشعشع پرتوهای محبوبیت نود را بگیرد. تقلبی که پیش از اینکه بهسود برنامه نوپای «برندهباش» باشد، بهضرر نود بود، خیلی زود آشکارشد و بهلطف ورود نهادهای امنیتی و اطلاعاتی مربوطه، ازجمله وزارت محترم ارتباطات، از آرای مردم بهخوبی صیانتشد. افسوس که پس از این اتفاق، نه جستوجو برای یافتن مقصر اصلی داستان تقلب در آرا رنگ و بوی جدی بهخود گرفت؛ و نه شبکه 3 سیما مطابق خواست اکثریت تماشاگرانش ادامهیافت.
سخنرانی پر از کنایه عادل آتش سوزانی در نهان خود داشت. تشکر معنادار مجری دوستداشتنی نود از حامیان پرشمار دسترنج بیستسالهاش، و اشاره بر این که در سال 97 حتی در رسانهای که در آن سالهاست که کار میکند به وی بیمهری شد، بهطوری بر قلب رئیس حاشیهدوست شبکه جوان نشست که وی را مجابساخت تا پلن زد را اجراکند . بهشکلی بیسابقه نظر مردم را پشت گوش خود بیندازد.
پخش برنامه نود متوقفشد. دیگر گزارش بازیای فوتبال به عادل فردوسیپور داده نمیشد. برنامه فوتبال120، دیگر دستآورد جذاب عادل در مدت حضورش در سازمان صداوسیما، حال تنها پل ارتباطی میان عادل و دوستدارانش بود. بینندگان برنامه نود حیرتزده بودند؛ چرا که نمیتوانستند حسابکنند چند سال به عقب بازگشتند. اصلاً آیا تا به حال شبهای دوشنبه بدون نود را تجربه کردهبودند؟ آنها با ترس از تداوم این غم تلاش کردند صدای خود را از هر دری که ماندهبود به مراجع نظارت برسانند.
مخاطبین پرشمار نود تعداد قابل توجهی نظرات خود را در سامانه مربوط به ... در شورای نظارت بر صداوسیما (scib) ثبتکردند. جامعه روزنامهنگاران و خبرنگاران طوماری حمایتی تدوینکرده و آن را بیش از هزار امضا تقدیم ریاست محترم سازمان صداوسیما کردند. مدت اندکی بعد، خانواده بزرگ دانشگاه صنعتی شریف این کار را تکرارکردند و بیش از هزار امضا تقدیم جناب آقای عبدالعلی علیعسگری کردند. شریفیها یک گام نیز برداشتند و رونوشتی از نامه خود را برای جناب آقای حسامالدین آشنا، مشاور ریاست جمهوری و عضو شورای نظارت بر صدا و سیما فرستادند؛ بهامید این که در جلسه پیش روی این شورا- که قرار بر بررسی ماجرای تعطیلی نود نیز بود- از خواسته برحق آنان دفاعشود؛ پس از این جلسه، شورا نیز پاسخ تمامی این درخواستهای متعدد را با یک جمله ساده داد: «تعطیلی برنامههای صدا و سیما از اختیارات مدیران ارشد سازمان صدا و سیما است.». جای مردم در این جمله چقدر خالی بود؛ مردمی که سالها جنگیدند تا دیکتاتوری شاه ستمگری را سرنگون سازند که عمل علیه خواستههای ملت خود (و یا بدون توجه به خواست عامّه مردم) را حق خود میپنداشت. این حق مردم نبود که در رسانهای که نام «ملی» را یدک میکشد، گرفتار یکجانبهگرایی علیشاه شوند. این حق مردم نخواهدبود که چو 1400 آید، نود هم پیش آنان نباشد.