یکی از پایههای اساسی سلامت روان ما تصویر بدنی ست. در دنیای ما با وجود نظام سرمایه داری و صنعت تبلیغات، مد و فشن و ورزش میشه به راحتی نظر افراد و تصوری که در مورد بدن خودشون دارند رو تغییر داد. همچنین ما در جامعه بهگونهای بزرگ شدیم که فشار و تمرکز بر روی ظاهر افراد بسیار زیاده و صحبت در مورد ظاهر و بدن افراد و قضاوت شکل و شمایل اونها اصلاً چیز بدی تلقی نمیشه و جز عادات ماست. این موضوع به این معنی نیست که ما اساساً سعی میکنیم که در مورد بدن دیگران نظر بدیم و مدام اونها رو قضاوت کنیم بلکه این موضوع نشاندهندهی اینه که چقدر ارزشگذاریهای فرهنگی و اجتماعی ما در مورد افراد بر اساس ظاهر اونها بهعنوان یک انسانه.
صحبت در مورد بادی پازیتیویتی (مثبت نگری به بدن)، تصویر بدنی مثبت و رضایت از بدن از این جهت اهمیت داره .جامعهی ما بهخودیخود تهدید کنندهی سلامت روان افرادی که در دستهی مورد انتظار و استانداردها نگنجه.( در حال حاضر شاید همهی ما). شرم و خجالت از بدن، پایین اومدن عزتنفس و بهمراتب اعتمادبهنفس، تنفر از خود، جراحیهای زیبایی معتاد گونه، بولیمیا، انورکسیا و... تنها بخشی از فشاری ست که جامعه به افراد با تایپهای بدنی خارج از استاندارد تعریفشده وارد میکنه.
طبیعتاً تغییر عاداتی که یک جامعه درگیر اون هستند کار سختیه اما با نکاتی که در ادامه اوردم میتونیم تا حدی با عادت نظر دادن در مورد ظاهر افراد غلبه کنیم:
اگر یک نفر در مورد آرایش شما نظر بده و بهتون بگه که ترجیحش اینه که یک دختر با آرایش طبیعیتری ببینه حس شما چیه؟ حداقل با خودتون میگید که آرایش کردن و مدل آرایش شما به هیچکس جز خودتون مربوط نیست. حالا همین مثال رو تعمیم بدین به بدن افراد. همونطور که اظهارنظر کردن در مورد آرایش افراد دخالت در زندگی شخصی اونهاست اظهارنظر در مورد بدن و ظاهر اونها هم دخالت در زندگی شخصی اونهاست.
ظاهر و بدن افراد بسیار تحت تأثیر شرایط زندگی اونهاست. از ساختار ژنتیکی و بیماری و سبک زندگی و تجربیات گرفته تا شرایط و ظرفیتهای روحی و روانی اونها مثل استرس، افسردگی و...
و شما اشرافی به شرایط زندگی و گذشتهی اون فرد ندارین در نتیجه نظر و قضاوت شما در مورد ظاهر یک فرد بهراحتی میتونه تبدیل به یک آزار بشه
زمانی که عبارت سلامتی و بدن سالم رو میشنوید چه چیزی توی ذهن تون مجسم میشه؟ بهاحتمالزیاد چیزی که توی دهنتون میاد یک بدن لاغر و متناسب و یا عضلهای شبیه بازیگران فیلمها و سریالها یا ورزشکاران حرفهای ست. بههرحال این ایدئالهای ذهنی از بدن سالم تنها استاندارد موجود برای بدنهای سالم نیست و نباید باشه. بدن هر فردی متفاوت از دیگری ست و به همین تناسب بدن سالم برای هر فردی با فرد دیگه تفاوت داره.
شرم و خجالت از بدن در دنیا تبدیل به یک نگرانی جدی شده چراکه ما در جامعه یاد گرفتیم هر چیزی خارج از ایدئال و استاندارد جامعه رو بهعنوان ضعف، نقص و بیماری و سالم نبودن ببینیم؛ درحالیکه ایدئال ها و استانداردها کاملاً قراردادی هستن.
بهطورکلی پیشنهاد من اینه که قبل از اینکه نظری در مورد ظاهر و بدن افراد بدین از خودتون دوتا سؤال بپرسید:
من قراره نظر بدم چون در مورد شرایط زندگی این فرد و سلامتیش نگرانم؟
یا من قراره نظر بدم چون ظاهر و بدن این فرد به ایدئالهای ذهنی من نمیخونه یا داره به ایدئالهای ذهنی من نزدیک میشه؟
در فرهنگی که شرم از بدن طبیعیه نظر و قضاوت ما هم در مورد بدن افراد طبیعیه. بر هیچ کدوم از پوشیده نیست که فرهنگ و جامعه ما به زیبایی استاندارد اهمیت زیادی میده. متأسفانه علاقه بیشازحد به این ایدئالهای زیبایی تأثیر منفی بر سلامت رون افراد و درنتیجه سلامت روان جامعه میذاره. زمانی که شما در مورد ظاهر دیگران نظری میدین درواقع به ادامهی این فرهنگ که زیبایی ظاهری برابر باارزش انسانی اون فرده دامن میزنید.
هرچند ظاهر یک آدم اولین چیزیه که در نظر ما میاد اما واقعاً آخرین چیزیه که یک فرد رو تعریف میکنه. همچنین بدنهای ما بهطور مداوم درحالیکه تغییرند چرا باید زمان و انرژی زیادی رو صرف تأکید بر چیزی کنیم که مدام در حال تغییره؟ یکجایی این چرخهی بیمار رو باید بشکنیم. از خودمون شروع کنیم. وقتی شخصی رو میبینیم بجای نظر دادن در مورد اینکه چاق شده یا لاغر، خوشگلتر شده یا هر چیز دیگه در مورد مسائل مهمتری سؤال بپرسیم مثلاً شرایطتت چطوره؟ خوشحالی؟
فعلا همین. خوشحال میشم نظراتتون و یا حتی تجربیاتتون رو با من در میون بذارید. منتظرم.