در پست قبلی ما مقدمه فصل اول رو بررسی کردیم و متوجه شدیم چه چیزی قراره فصل اول یاد بگیریم و به چه دلیل انسان ها علاقه مند به بازیگری میشن.
تو این بخش با چند عامل که بتونه مخاطبمون رو در سفری تخیلی و تاثیر گذار با ما همراه کنه آشنا میشیم. مهم ترین اونها فضایی هست که ما در اون حضور داریم.
فضا همه چیزه، اینکه ما محیطی رو برای مخاطبمون بوجود بیاریم تا با ما همراه بشه بوسیله فضاسازی انجام میگیره.
به عنوان مثال رابرت دنیرو در مقایسه با میشل بال در تئاتری موزیکال در وست اند در نمای صمیمی دو نفره از فنون متفاوتی برای فضا سازی استفاده کردند.
پویایی فضا و ماهیت سفری که مخاطبمون رو با ما همراه میکنه به طور قابل توجهی انتخاب های عینی و ذهنی ما رو تغییر میده.
مقدار پولی هم که بدست میاریم میتونه تعیین کننده فضای اجرا باشه.
در این بخش ابتدا ما با آندره آنتوان فرانسوی آشنا میشیم
کسی که گروه تئاتر آزاد(Theatre Libre) رو تاسیس کرد.
او سرمایه کمی داشت و متصدی پمپ بنزین بود و به همین دلیل فضای تمرین خیلی کوچیکی داشت. بنابراین از اسباب شخصیش استفاده می کرد و با گروهی مبتدی با استعداد کار می کرد. این محدودیت اقتصادی با دیدگاه هنری آنتوان در هم آمیخت و به نوعی بازیگری در فضای صمیمی ایجاد شد.
برعکس اون کنستانتین استانیسلاوسکی روسی
که تئاتر هنر مسکو(the Moscow Art Theater) رو تاسیس کرد
او بدلیل اینکه پسر بازرگانی ثروتمند بود، سرمایه کافی برای متحول ساختن تئاتر هنر مسکو که در سال 1898 به همراه ولادیمیر نیمیروویچ اون رو ساخت را داشت. توانایی ساخت صحنه های با شکوه و سفرهای پژوهشی که به شهرها و موزه های مرتبط می کرد باعث شد سبک بازیگری طبیعت گرایانه اش درست مثل آنتوان اما به شیوه ای متضاد تحت تاثیر قرار بگیره.
و از تعامل با علم بود که جنبش ادبی "طبیعت گرایی" پدیدار شد.
ریچارد بولسلاوسکی بازیگر در سال 1923 یک سری سخنرانی پیرامون "سیستم" استانیسلاوسکی در نیویورک ایراد کرد.
او میگفت یک بازیگر باید با تمام ابعاد: فیزیکی، ذهنی و عاطفی خود سرشت اصلی انسان رو، روی صحنه خلق کنه.
درست در همان زمان نظریات روانکاوی زیگموند فروید در جامعه آمریکا شایع شد
اگرچه بولسلاوسکی مستقیما تحت تاثیر فروید نبود اما جامعه آمریکا و انجمن های بازیگری از او تاثیر پذیرفتند.
از زمانی که بازیگری و روانکاوی هر دو عملکرد های درونی انسان رو مورد مطالعه قرار دادند در حقیقت علم و هنر به طور اجتناب ناپذیری در هم آمیختند.
البته این اولین بار نبود چند سال پیشتر، چارلز داروین
با چند کتابش(منشا انواع، بیان عواطف در انسان و حیوان) جوش و خروشی در دنیای هنر پدید آورده بود.
همچنین امیل زولا رمان نویس فرانسوی و پدر طبیعت گرایی؛ مبتنی بر مطالعاتی که در زمینه تاثیرات وراثت و محیط انجام داده بود، شخصیت های پیچیده ای خلق کرد.
او معتقد بود جامعه ما را می سازد و در مقابل ما نیز جامعه را می سازیم و تئاتری که ما خلق میکنیم بخشی از همان جامعه است.
تئاتر سیاسی، و مقتضیاتی که به بازیگر اعمال میکنه، در قرن گذشته اشکال چندی به خود گرفته است:
از تئاتر نامرئی، تئاتر مجادله استاد تئاتر برزیلی آگوست بوال گرفته تا دلقک بازی آشوبگرایانه استاد تئاتر ایتالیایی داریو فو، از تئاتر التقاطی و بین المللی لا ماما در آمریکا گرفته تا تئاترکاباره ای پردازش نشده و تهییج کننده بازیگر-نویسنده آلمانی فرانک ودکیند، از نمایش نامه های اپیک برتولت برشت،
تا درام محکمه ای و درام واژه به واژه که در سال های اخیر در تئاتر ترایسیکل لندن به شهرت رسیده.
از انواع تاثیرات سیاست بر تئاتر است.
سیاست حتی در حوزه صدا و گویش نیز بر سبک های اجرا اثر گذاشته.
نمایشنامه های پر زحمت سبب رشد سبک های بازیگری شدند این سبک ها: شهوانی، زمخت، جنسی و فوق العاده واقع گرایانه بود.
نمایشنامه های مثل: با خشم به گذشته بنگر(جان آزبورن) و طعم عسل(شیلا دلانی)، که تئاتر انگلستان رو در اواسط قرن بیستم به جنبش آورد، و نیز گونه سینمایی نمایشنامه اتوبوسی به نام هوس(تنسی ویلیامز)
به کارگردانی الیا کازان آمریکایی که صحنه تعویض لباس مارلون براندو در اون ماندگار شد.
تغییر رو بنایی مشابهی در تئاتر، پنجاه سال قبل تر یعنی زمانی که برای اولین بار نمایشنامه مرغ دریایی(آنتوان چخوف)
در سن پترزبورگ به طور غم انگیزی با شکست مواجه شد اتفاق افتاد. تنها بخاطر استانیسلاوسکی و دانچنکو بود که چخوف نمایشنامه نویسی رو رها نکرد.
در واقع این دو کارگردان به دقت زیر متن نمایشنامه چخوف رو استخراج کردند و با عمل به آن، سبک بازیگری کاملا جدیدی بوجود آوردند. و بدین ترتیب روبنای تئاتر تغییر کرد.
همچنین دیوید ممت
و سام شپرد
نمایشنامه نویسان آمریکایی نیز به شیوه خود از طریق ترکیب: ریتم، تئاتری گری و شخصیت هایی خشن، جسور و واقع گرایانه(با نشانه های روشنی از ابزورد) درگیر کردند.
تعجبی نداره که هردوی اونها هم کارگردان بودند هم نویسنده.
عملکرد هر کارگردان برای بازیگرانش کاملا نامشخص است.
مجموعه ای از کارهای هر کارگردان مثل: چگونه متن را خوانش کنند، چگونه تمرین کنند، چگونه با گروه همکاری کنند، چگونه نمایش رو عرضه کنند، وقتی وظیفه خود رو انجام دادند چگونه عمل به اون رو به دیگران واگذار کنند و گستره دیگه ای از فعالیت های حساس و دقیق از این قبیلند.
رابطه بازیگر و کارگردان خیلی مهمه اگه خوب پیش بره دوستانه و حساس و لذتبخش و اگه بد پیش بره سردرگم کننده هست.
این ها همش به بازیگر و خلاقیت اون مربوط میشه که بتونه کار رو به سرانجام برسونه.
در این بخش متوجه میشیم 2 مسئله مهم است: طول فرایند تمرین و طول اجرا
مثلا بعضی ها چند ماه تمرین می کنند بعضی ها چند هفته و بعضی ها در تلویزیون چند دقیقه، بنابر این مسیر آماده شدن برای نقش به مدت زمانی که داریم بستگی داره.
مسئله مهم بعدی طول اجراست
قبلا ها نمایش سه الی چهار شب بیش تر اجرا نمیشد اما در عوض بسیاری از بازیگران قرن بیستمی در تئاتر های خیابانی وست اند چهار سال متوالی اجرا داشتن اینکه یک نقش رو هر شب روی صحنه ببریم با اینکه نقش رو در چند برداشت بگیریم کاملا متفاوت هست
بسیاری از نویسنده های بزرگ کتاب های بازیگری، خود بازیگر بودند.
کسانی مثل دیوید گاریک، کنستان بنواکوکلن، استانیسلاوسکی، میخائیل چخوف، فسوالوت مایرهولت، اوتا هاگن، ژاک کوپو و لویی ژووه که درون فرایند خلق شخصیت بوده اند؛ بنابراین کاملا میدونستند که وقتی بازیگر روی صحنه میره یا مقابل دوربینه درگیره چه مسائلی هست.
از سوی دیگر دنیس دیدرو تاثیرگذار یک فیلسوف بود
که نه تنها به بازیگری بلکه به همه هنر ها علاقه داشت. او نظریه هایی ارائه کرد که مباحث بسیار داغ پیرامون بازیگری تا به امروز است.
ویلیام آرچر تاثیرگذار نیز یک منتقد بود
بنابراین تفکراتش پیرامون بازیگری به جای اینکه درونی و از زاویه بازیگر باشد از منظر بیرونی و مشاهده ای بود.
در این بخش دو مربی تاثیر گذار قرن بیستم یعنی استلا آدلر و لی استراسبرگ را بررسی میکنیم.
آدلر در تمرینات، بر ایده کنش استانیسلاوسکی تکیه میکرد.
در حالی که استراسبرگ بر حافظه تاثیری تاکید داشت
این نکته منجر به دو تفسیر متفاوت از سیستم استانیسلاوسکی شد
یکی انجام کارهای سخت جسمانی و دیگری منجر به انجام پیچیده تر و با کیفیت درونی تر همان کار ها شد.
با همین نگاه مختصر میشه دید که در طول تاریخ شرایط مختلف بر فرآیند بازیگری تاثیر گذار بوده اند.
در بخش بعد به وضعیت کلی تاریخ بازیگری، دوران کلاسیک و برخی از شخصیت های خاص اون می پردازیم.