هرکسی یه طرز نگاهی به دنیا داره؛ مبتنی بر نحوهی دریافت، فیلتر کردن و پردازش اطلاعات و عقاید شخصیاش در نهایت برداشتی از هستی خواهد داشت. از اونجایی که هیچ فردی کامل نیست، پس برداشتاش از هستی هم کامل نخواهد بود؛ پس چه جوری میتونیم به برداشتی برسیم که مطمئن باشیم درستتره؟
جواب در همین تفاوت بین دیدگاه انسانهاست. افراد مختلف با عقاید و تیپشخصیت های متنوع به برداشتی از هستی میرسند، که منحصر به فرده، اما یقینا کامل نیست، با جمع کردن و برآیندگیری از دیدهای مختلف، برداشت جامع تر و قریب به درستتری به دست میاد. مثل اون افرادی که با چشم بسته میرن که فیل رو بشناسند، هر کس از جایی که ایستاده بود یه نظر میداد، برداشت هر کس درست بود ولی ناقص!
فرض کنید مثلا حداقل ۷۰۰۰ ساعت تعامل با دیدگاههای متفاوت لازمه تا به سطح ۱ پختگی برسید؛ در اون سطح متوجه میشید که " فقط من درست نمیگم، بقیه هم حرفهای درستی میزنند، وزن نظر خودتون در هر زمینهای کم میکنید، از خودرای بودنتون کم میشه "
در گذشته افراد در خانوادههای پر جمعیتتری به دنیا میآمدند، بچه ها خواهر و برادرانی داشتند با تیپ شخصیتیهای مختلف دارند و از بدو شروع زندگی به دیدگاهای مختلف دسترسی داشتند. بعد وارد مدرسه میشوند، بازهم مدتی رو با بچههایی از خانوادههای دیگر، با تیپها و فرهنگ متنوع تر تعامل برقرار میکنند، بعد اگر دانشگاه در شهر های دیگر قبول میشدند وارد محیط خوابگاه میشدند، در خوابگاه هم با دیدگاهای متفاوت برخورد میکنند، حتی در خوده دانشگاه هم این تعاملات پیش میاد.
همهی این تعاملات با افراد گوناگون باعث میشه که افراد اون ۷۰۰۰ ساعت رو زودتر پر کنند و به سطح ۱ برسند، حتی بیشتر و بعد از دانشگاه فردی رو خواهیم داشت که سطح ۲ پختگی رسیده. اگه سربازی هم بره که بازهم مجبوره با افراد به مراتب گوناگون تری از هر سطحی سر و کله بزنه که از دید من خودش حداقل یک سطح پختگی اضافه میکنه به افراد. و از این به بعد این فرد با یک جهان بینی وسیع تر و نگاه پختهتری به زندگیاش ادامه میده. ولی حالا اگه همه ی این مراحل رو حذف کنیم چی میشه؟
به هر حال هر کس باید اون ۷۰۰۰ ساعت تعامل رو باید پر کنه تا به سطح یک برسه، ولی وقتی فضا برای این امر محیا نیست، افرادی با دیدگاه متفاوت اطرافش نیست، رسیدن به سطح ۱ ممکنه حتی تا سی سالگی طرف طول بکشه. ممکنه در محیط کار بدست بیاره، آدمای مختلف تو پارک، مهمونی، دورهمی، ... خلاصه اون تعامله یه جوری پر میشه ولی هر چه قدر گوناگونی کمتر باشه اون ۷۰۰۰ ساعت دیرتر پر میشه. بهتر نبود این نگاه پخته تر رو در همون ۲۰ سالگی بدست میآورد؟
این کاهش تعاملات باعث میشه سطوح پختگی به تعویق بیوفته و افراد کودکانه تر از سنشون رفتار کنن، هر چه قدر فردی بیشتر با دیدگاههای متفاوت رو به رو بوده باشه، پخته تر میشه. حتی کسانی که میرن زندان، از این قضیه تمجید میکنند؛ فرض کن با مجبور باشی با افراد به شدت متفاوتی ( مجرم، قاتل، رشوهگیر، دزد، ... ) با سطوح پختگی مختلف زمانی رو مسالمت آمیز! سپری کنی.
کرونا از این نگاه یک فاجعه به وجود آورده، بچه ها دیگه مدرسه نمیرن، کار ریموت شده، تعاملات به حداقل رسیده. بر خلاف محیطهای فیزیکی مثله مدرسه، خوابگاه، سربازی، ... که افراد به نحوی مجبورن تا با هم بسازند، و این زمان رو در کنار هم سپری کنند.
آدمها در دنیای مجازی تمایلی به شنیدن نگاهای متفاوت ندارند، رسانههایی رو دنبال میکنند که مشابه خودشون باشه، تو گروه دوستان همفکر خودشون فعالیت میکنند، به عباراتی محتواهای متفاوت با دیدگاهشون رو فیلتر میکنند، از لحاظ روانی این کار اون ها رو در محدودهی راحتی قرار میده. این باعث میشه که عملا طرف هیچ پیشرفت در اون سطوح پختگی نکنه. چون دیگه عملا تعاملی با دیدگاههای متفاوت دیگران رو نداره.
یا افرادی که باهاشون دشمنی خونی! ندارید ولی دیدگاه متفاوت دارند بیشتر تعامل کنید، ترجیحا حضوری. با این پیش فرض که هر کسی داره از یه جایی به اون فیله دست میزنه. گفتگو نمیکنید که دیدگاه کسی رو اصلاح کنید، صرفا بشنوید که چی میگن. شما تصمیم میگیرید که دیدگاه طرف چه قدر به کارتون میاد، کجاهاش برای شما قابل استفاده هست. در آخر هم با دوست(ان) ملاقات کردید! روابطتون محکم تر شده و کلا دوست خوبه!
اما
از اونجایی همه میدونیم کار درست چیه ولی به ندرت افرادی هستند که انجامشون میدن، مثله ورزش کردن! باید اجباری بشه همه اینها :)))
بچه -> مدرسه
نوجوون -> دانشگاه
جوون -> سربازی
بعدش -> کار
تفریحی -> زندان!!! :)
به تجربه شخصی میگم، تعامل با افرادی که دنبال درک حقیقت هستند، با هر دیدگاهی همواره سازندهست.