چطور میتوانیم انگلیسی را در کوتاه ترین زمان یاد بگیریم؟ یعنی یاد گرفتن انگلیسی در 50 روز ممکن است؟
مثبت یا منفی بودن جواب این سئوال بستگی به تعریف شما از زبان انگلیسی دارد. میخواهید بعد از 50 روز با مهارت مکالمه محسورکننده خودتان دوست دختر یا دوست پسر خارجی پیدا کنید؟ دایره المعارف بریتانیکا را باز کنید و یکی از مدخل های آن را بخوانید؟ دوره ویدیو انگلیسی چهل ساعته آموزش تری دی مکس را کاملا متوجه شوید؟، همه دیالوگ های فرندز یا بیگ بنگ تئوری را بفهمید؟
اگر جواب شما مثبت است، تیکا به شما توصیه میکند این خیال خام را از سرتان بیرون کنید!
اما اگر هدفتان سرچ کردن درمورد یک موضوع کاری یا درسی یا متوجه شدن لپ مطلب یک ویدیو درمورد یک موضوع مشخص یا نوشتن یک نامه کاری ساده است، چرا که نه! برای اینکار تنها چیزی که نیاز دارید منابع مناسب، برنامه ریزی و عزم راسخ هستند.
اگر جزو افرادی هستید که یادگیری زبان در 30 روز و امثال این عبارات را در گوگل جست و جو میکنند، هم سخت در اشتباه هستید و هم کاملا حق دارید!
زبان انگلیسی در بیش از ده کشور دنیا زبان رسمی است، میلیون ها نفر از آن برای تولید مطالب مختلف استفاده کرده اند، و به همین دلیل در طول صد سال اخیر مجموعه پویا، بی نظیر و غنی از عبارات، کلمات و ساختارهای گوناگون به آن اضافه شده است. گرچه این گستردگی مانع فهم بین المللی این زبان جهانی نمیشود، هیچ کس نمیتواند ادعا کند میتواند بعد از یکی دو سال یادگیری زبان انگلیسی، همه "انواع" انگلیسی را به طور کامل متوجه شود.
برای همین است که حتی اگر آنقدرها هم عجول یا از نظر زمانی در مضیقه نیستید، عاقلانه ترین راهبرد یادگیری زبان این است که بخش مشخصی از انگلیسی را برای یادگرفتن انتخاب کنید. متد آموزش زبان اپلیکیشن تیکا هم همین است. اگر 300 کلمه پایه انگلیسی را میدانید – یعنی در سطح A1 از استاندارد CEFR قرار دارید- میتوانید بروید سراغ موضوعی که برایتان جذابیت یا اهمیت دارد: مثلا ویدیوی تخصصی مربوط به کارتان یا موزیک هایی که دوست دارید.
برای اینکه در یک بازه زمانی کوتاه یا بلند زبان یاد بگیرید، باید هدف روزانه داشته باشید، یعنی هرروز حداقل یکی دو جمله جدید یاد بگیرید.
درست شنیدید، جمله! واحد یادگیری زبان جمله است نه کلمه یا دستور زبان.
معنا از ترکیب شدن لغات بر اساس دستور زبان به وجود می آید و هرکدام از اینها به تنهایی ناقص هستند. پس برای یادگیری زبان، مغز باید یاد بگیرد این دو عنصر را با هم ترکیب کند. جمله کوچکترین سیستم معنادار زبان است که با ترکیب این دو به وجود می آید، دقیقا همان چیزی که باید یاد بگیرید.
من بعد از صحبت کردن با تعداد زیادی از زبان آموزان ایرانی، متوجه شدم ناتوانی در ساخت جملات صحیح و برقرار کردن ارتباط بین دستور زبان و کلمات مشکل اصلی آن هاست. چاره این مشکل هم فقط و فقط چند قدم فاصله گرفتن از کتاب های لغتی مثل 504 و 1100 و کتاب های گرامر و نگاه کردن به نمونه های واقعی سیستم زبان انگلیسی است: یعنی تمرین جمله فهمی و جمله سازی.
هدف شما در روز اول از دوره پنجاه روزه یادگیری زبان باید درک یک جمله ساده با فاعل و فعل و ترجیحا درمورد موضوعی که انتخاب کردید باشد، مثلا اگر به آی تی علاقه دارید میتوانید با چنین جمله ای شروع کنید:
Computers process information.
رایانهها اطلاعات را پردازش میکنند.
وقتی فعل و فاعل جمله و نقش آن ها را شناسایی کردید، باید بتوانید آن ها را کلمات مناسب دیگر جایگزین کنید:
Computers store information.
رایانهها اطلاعات را ذخیره میکنند.
Smartphones store information.
تلفن های هوشمند اطلاعات را ذخیره میکنند.
برای فاعل جمله بالا چه کلمات دیگری به ذهنتان میرسد؟ توی ذهنتان یا روی یک کاغذ به جایگزین کردن فعل و فاعل این جمله ادامه بدهید!
اگر کلمه یا فعل انگلیسی مورد نظرتان را نمیدانید اشکال ندارد، آن را به فارسی بنویسید، چون این کار باعث میشود مغزتان دنبال معادل آن باشد و وقتی معادل انگلیسی آن را پیدا کردید دیگر یادتان نرود!
بر خلاف تمرین های کسل کننده ی آموزش زبان نصرت یا یادگیری زبان انگلیسی در 50 روز، این تمرین برای مغز شما معنادار است و برای همین کمتر احتمال دارد چیزی که یاد گرفتید را فراموش کنید.
فایده دیگر تقسیم کردن زبانی به بخش های مختلف، از بین رفتن هیبت هولناک غول زبان انگلیسی است! وقتی بتوانید یک بخش از زبان را خوب متوجه شوید، یاد گرفتن بخش های بعد آسان و آسانتر میشود.
من هیچ وقت در کلاس زبانی خارج از مدرسه شرکت نکردم، اما سال آخر دبیرستان تصمیم گرفتم برای یادگیری زبان انگلیسی وقت بگذارم، به چندین دلیل مختلف: اول اینکه بعد از سه سال تحصیل در علوم تجربی، بالاخره فهمیدم انیمیشن رشته مورد علاقه من است!، اما آن موقع در مشهد آموزشگاه معتبری برای آموزش این مهارت وجود نداشت و بهترین منابع خودآموز طراحی هم، چه کتاب ها و چه ویدیوها، به زبان انگلیسی بودند.
علاقه دوم من ادبیات فارسی بود، رشته ای که همه منابع آن فارسی هستند و برای همین شاید فکر کنید آخرین رشته ای است که نیازمند یادگیری زبان انگلیسی باشد! اما همه غریقان این بحر میدانند مطالعه ادبیات هیچ کشوری بدون مطالعه ماحصل تجربه ادبی جهانی نتیجه بخش نیست، و ترجمه هم نقش غیرقابل انکاری در تکامل و تحول آثار ادبی هر زبان دارد، به خصوص در عصر جهانی شدن.
این بود که من با کمک منابع خود آموزی مثل کتاب زبان پیش دانشگاهی، گرامر این یوس، دیکشنری آکسفورد و روش مطالعه ای که در بالا توضیح دادم، یادگرفتن زبان را شروع کردم تا شانس قبولی ام در کنکور هنر هم بیشتر شود.
در این مرحله هدف من یادگیری همه مهارت های زبان انگلیسی و مثلا رسیدن به سطح B2 نبود، بلکه هدف من "آماده شدن برای کنکور زبان عمومی و تخصصی انگلیسی در چهار ماه" بود، هدفی که با موفقیت به آن رسیدم و رتبه 25 کنکور کشوری زبان سال 94 را گرفتم، اما آن موقع هنوز هم نمیتوانستم همه دیالوگ های پر از اصطلاحات عامیانه سریال فرندز را متوجه شوم! طبیعتا چون زیاد سریال ندیده بودم و انگلیسی من بیشتر کتابی بود.
بعد از اعلام نتایج و قبولی در رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران، هدف بعدی من فهم آثار شکسپیر برای کم نیاوردن در کلاس های ادبیات بود، هدفی که سه ماه تابستان با کمک سایت های تفسیر و تلخیص متون ادبی انگلیسی، مثل sparksnote برای رسیدن به آن تلاش کردم. نتیجه جالب بود: در ترم اول دانشگاه همکلاسی ها و استادهایم از اینکه این همه اطلاعات دارم اما اعتماد به نفس مکالمه انگلیسی ندارم تعجب کردند!
مهارت مکالمه انگلیسی آخرین مهارتی بود که برای رسیدن به آن وقت گذاشتم، اما طبیعتا چیزهایی که در مراحل قبل یاد گرفته بودم به کمکم آمدند، و رسیدن به این هدف که با شرکت در یک آموزشگاه زبان عادی حداقل سه سال طول میکشد برای من یکسال طول کشید.
اگر شما هم احساس میکنید برنامه درسی آموزشگاه های عادی برای شما موثر نیست و زمان کافی یا هزینه شرکت در کلاس های خصوصی را ندارید، آکادمی تیکا جایی است که میتوانید کلاس رزو و در مکالمه انگلیسی اعتماد به نفس پیدا کنید.
حرف آخر
هیچ وقت فراموش نکنید زبان انگلیسی مثل هر زبان دیگری یک مهارت خلاق است، و برای همین باید خودتان را عادت بدهید که با ور رفتن با جمله های آن، دستور و سیستم معنایی آن را کشف کنید! چه برای پنجاه روز و چه سی روز، اگر بتوانید یک هدف تعیین کنید و ناامید نشوید، کم کم این غول غیرقابل فهم تبدیل به یک دوست آشنا و جذاب میشود، مثل پرنده تیکا، که هرازگاهی شما را با یک کاربرد یا معنای جدید غافلگیر میکند.