این گفتگو بین طاهره خواجهگیری و امیر ناظمی صورت گرفته است. این گفتگو به مناسبت ده سالگی بازار انجام شده است.
بررسی تمایز صنعت برنامهها و بازیهای موبایلی با سایر صنعتهای موجود در ایران موضوع گفتوگوی ما با امیر ناظمی بود. وی در این گفتوگو ضمن مقایسه آمار و ارقام صنعت برنامه و بازیهای موبایلی در سال ۹۲ با سالهای اخیر به برشمردن دلایل رشد این صنعت پرداخته است. همچنین در مورد تحریمها، فیلترینگ و... نیز حرف زده است. ناظمی معتقد است که افرادی که پویایی جهان را درک نکرده و از آزادی میترسند، مانع راه رشد و توسعه صنعت برنامه و بازی موبایلی خواهند بود.
برای شروع صحبتمان بهتر است که مقایسهای داشته باشیم بین سالهای شروع صنعت برنامه و بازیهای موبایلی با آماری که الان در دست است.
تعداد کل اپلیکیشنهای ایرانی که در سال ۹۲ در کشور مورد استفاده قرار میگرفتهاند، ۴۸۲ اپلیکیشن بوده یعنی تعداد کل اپلیکیشنها کمتر از ۵۰۰ عدد بوده است. اما الان تعداد اپهای ایرانی به حدود ۴۰۰هزار عدد رسیده است. یعنی ۴۰۰هزار اپلیکیشن ایرانی توسعه داده شده و منتشر شدهاند. حالا یا به کارشان ادامه دادهاند یا از بازار حذف شدهاند.
عدد دیگری که در حوزه اپلیکیشنها مهم است، مربوط به تعداد نصب اپلیکیشنهای ایرانی روی موبایلهاست که به حدود ۷۰۰میلیون نصب روی موبایل کاربران ایرانی رسیده است. یعنی مجموع تعداد اپلیکیشنهای ایرانی که روی موبایلهای افراد مختلف نصب شدهاند. بهعنوان مثال فرضا اپ دیوار را ۳۰میلیون نفر ممکن است نصب کرده باشند و بنابراین ۳۰میلیون از ۷۰۰میلیون نصب به دیوار اختصاص دارد و... در این میان بیش از ۷۷میلیون و ۷۰۰هزار گوشی هوشمند متصل به برودبند (Broadband) توسط کاربران ایرانی استفاده میشود که این میزان از گوشی موبایل و عدد ۷۰۰میلیون نصب، نشان میدهد که هر ایرانی بهطور متوسط ۹ اپلیکیشن ایرانی روی موبایلش نصب کرده است.
تفاوتهای شاخص صنعت برنامه و بازیهای موبایلی را با سایر بخشهای اطلاعات و فناوری یا صنعت آیتی در چه مواردی میدانید؟
چند تفاوت اساسی در این میان وجود دارد؛ یکی اینکه در بخشهای زیرساختی و شبکهای، محرکِ توسعه، سرمایه است. مثلا برای داشتن دیتاسنتر، اصلیترین دارایی صرفا سرمایه مالی است. اما در حوزه اپ و بازی، اصلیترین دارایی، نیروی انسانی خلاق است. چون این نیروی انسانی است که در نهایت زمینه موفقیت یک اپ را مهیا میکند و سهم سرمایه اقتصادی در این حوزه نسبت به سایر حوزههای آیتی پایینتر است.
بنابراین یکی از معانی ضمنی که از این بحث به دست میآید، این است که ورود به بازار برنامه و بازیهای موبایلی آسانتر است چون سرمایه بسیار بالایی مورد نیاز نیست. وقتی سرمایه اقتصادی زیادی مورد نیاز باشد، هر کسی به سراغ افسیپی شدن یا دیتاسنترشدن نمیرود اما در صنعت اپلیکیشن، بچههای جوان زیادی حاضر میشوند و با سرمایه اندک اپلیکیشن مینویسند و آن را عرضه میکنند. پیامد دیگر مربوط به اهمیت سرمایه انسانی در صنعت اپلیکیشن است که هر چقدر ورودی نیروی انسانی و سرمایه انسانی یک کشور بالاتر باشد، مزیت آن برای توسعه صنعت برنامه و بازیهای موبایلی، بیشتر است.
تفاوت دوم این است که صنعت برنامه و بازی، به حوزههای اجتماعی وابستگی دارد. در واقع این صنعت اجتماعیترین بخش صنعت آیتی است. یعنی وقتی شما در حوزه زیرساخت و حتی در حوزه نرمافزارهای شرکتی کار میکنید، نوع سیاستها و نوع تصمیمگیریها و... از جنس فناورانه است. اما وقتی وارد حوزه اپلیکیشن میشوید، نوع تصمیمگیری صرفا فنی و فناوارانه نیست بلکه علاوه بر موضوعات فنی، از جنس موضوعات اجتماعی هم خواهد بود. مثال بارز این روزها، کلاب هاوس است که به لحاظ تکنولوژیکی، اتفاق عجیب و غریبی ایجاد نکرده اما آنچه موجب شده تا این اپلیکیشن مورد توجه قرار بگیرد، جنبهها و سویههای اجتماعی آن است که موجب شده افراد زیادی از آن استفاده کنند.
تفاوت سوم ناشی از تفاوت یکم و دوم است؛ به این صورت که اهمیت رگولیشن و تنظیمگری و بودن زیرساخت حقوقی در صنعت برنامه و بازیهای موبایلی اهمیت زیادی دارد چون بازیگران زیادی در این عرصه حضور دارند و رفتار این بازیگران دارای فاکتورها و پیامدهای اجتماعی است، حساسیتهای زیادی روی این صنعت وجود دارد و بنابراین به رگولیشن و قوانین ویژه خود نیاز دارند. چون تنها از راه رگولیشن مناسب و صحیح است که رشد اپها را امکانپذیر میکند. الان یکی از بزرگترین چالشها در حوزه اپلیکیشنهای برنامه و بازی، فقدان زیرساخت حقوقی مناسب است. زیرساخت حقوقی مناسب یعنی قوانینی مانند GDPR که در اتحادیه اروپا وجود دارد یا به رسمیت شناختهشدن پلتفرمها باعث میشود که این حوزه رشد زیادی داشته باشد. پس میتوان گفت که یکی از موانع رشد اپها در این صنعت، بیش از هر چیزی، نبود رگولیشن مناسب و فقدان زیرساختهای حقوقی و تنظیمگرانه است.
در سایر حوزههای صنعت آیتی هم چنین مواردی اهمیت دارد اما به دلیل اینکه بازیگران کمی در آن حوزهها فعال هستند، حساسیت خاصی هم در موردشان وجود ندارد. مثلا در حوزه اپراتوری موبایل سه بازیگر ایرانی وجود دارد که با بازیگران خارجی نهایتا تعدادشان به چهار یا پنج عدد میرسد. همچنین در حوزه شرکتهای مخابراتی هم بازیگران کمی را میبینیم. اما در صنعت برنامه و بازیهای موبایلی با حدود 500هزار بازیگر مواجه هستیم که باید قوانینی وجود داشته باشد تا آنها براساس آن قوانین کارشان را پیش ببرند.
چرا صنعت برنامه و بازیهای موبایلی در ایران نسبت سایر صنایع کشور و در مقایسه با کسبوکارها و صنایع جهانی، رشد بیشتری را تجربه کرده است؛ به نظر شما چه دلایلی برای این امر وجود دارد؟
برای پاسخ به این سوال، اول باید واقعیت اقتصادی ایران را در نظر بگیریم؛ در طول چند سال گذشته، تقریبا رشد اقتصادی کشورمان در اغلب بخشهای خدماتی و صنعتی یا صفر بوده یا منفی و پررشدترین حوزه در میان تمامی حوزهها، بخش آیتی بوده است. یعنی بخشی که ۶/۴ درصد رشد مثبت داشته است. حتی بخش اپراتوری و مخابرات و... هم رشدی در حدود ۳ درصد را تجربه کردهاند اما صنعت آیتی تا ۶/۴ درصد رشد کرده است.
اما چرا این رشد اتفاق افتاده است؟ از نظر من بزرگترین دلیل این رشد بر دو محور استوار است؛ محور حکمرانی و محور تقاضا. البته تقاضا کمابیش برای همه حوزهها یکسان است و نمیتوان گفت که سرمایه انسانی در این صنعت تفاوت خیلی زیادی با سرمایه انسانی در سایر صنایع دارد. ضمن اینکه صنایع دیگر از پشتیبانی دانشگاهی و علمی بزرگی برخوردار هستند. اما تفاوت اصلی مربوط به سیاستگذاری در این حوزه بوده است. یعنی فهم من این است که این حوزه، تنها حوزهای بوده که تقریبا سیاستگذارانش همگی جوان و دارای تحصیلات مرتبط با این صنعت هستند؛ از معاونت علمی و معاونان درگیر با حوزه استارتآپی گرفته تا صدوق نوآوری و شکوفایی و حوزه فناوری اطلاعات.
بهنظر میرسد که این فاکتور، فاکتور مهمی است که تاثیرگذار است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. اما در دیگر صنایع شاهد حضور افرادی هستیم که دلیل انتخابشان نه تخصص بلکه بعضا دلایل سیاسی و... است. نو و تازهبودن صنعت برنامه و بازیهای موبایلی چون برای بسیاری از قدیمیها ناآشنا بوده، واردش نشدهاند و جوانان این فرصت را به دست آوردهاند که در این حوزه تاثیرگذار باشند. بنابراین تیپشناسی مدیران و سیاستگذاران این حوزه قابلتوجه است.
موضوع دیگر مربوط به پیوندخوردن حوزه قدیمی این بخش با حوزه جدید آن است. این پیوند را در صنایع دیگر نمیبینیم. اما در حوزه آیسیتی این پیوند قوی بوده است. یعنی سیاستهای حوزه ارتباطی-مخابراتی همراستا بوده با سیاستهای آیسیتی. بهعنوان مثال در حوزه سیتی، توسعه دسترسی به اینترنت به قیمت اینکه اینترنت کمکیفیتتر باشد، برای عموم مردم امکانپذیر شده است. این مسئله به رشد حوزه اقتصاد دیجیتال و اپلیکیشن منجر شده است. چون در حوزه اپلیکیشن و صنعت برنامه و بازیهای موبایلی، تعداد کاربر اهمیت زیادی دارد و کسبوکارها را تعداد کاربران به نقطه سربهسر میرسانند. این همراستایی سیاستها بین سیاستهای زیرساختی و سیاستهای حوزه کاربرد و خدمات، موجب رشد خوبی در این صنعت شده است. مثلا اگر سیاستهای حوزه نفت با حوزه برق و انرژی تجدیدپذیر یکی بود، حتما رشد بهتری در این صنایع میدیدیم.
افرادی که در صنعت برنامه و بازیهای موبایلی هستند، باید در چه مسیری کماکان حرکت کنند که این رشد متوقف نشود؟ و چه وجه تمایزی را با سایر صنایع باید دنبال کنند؟
اول باید به این نکته اشاره کنم که آیا دولت بعدی، برایش این حوزه اهمیتی دارد یا خیر. این مسئله از آن جهت اهمیت دارد که تغییر یک قانون کوچک، میتواند به راحتی بخش بزرگی از کسبوکارهای این صنعت را نابود کند. مثلا اگر افرادی در بدنه دولت جلوی هجمه به اسنپ و تپسی ایستادگی نمیکردند و مدافعشان نبودند، شاید الان این دو کسبوکار شکل نگرفته بودند و وجود نداشتند. این امر در مورد سایر کسبوکارها هم میتواند صدق کند.
پس این امکان وجود دارد که در دولت بعدی، کلیت رشدی که الان در مورد آن صحبت میکنیم، به راحتی از دست برود. اما چه مکانیزمی میتواند از کسبوکارها در مقابل احتمال وجود مشکلاتی در دولت بعدی با این حوزه محافظت بکند؟ به نظر من دو امکان وجود دارد؛ یکی اینکه کسبوکارهای فعلی بتوانند خیلی سریع پیوندهای خود را با بازیگران جدید تعریف کنند. یعنی یاد بگیرند که به زبان حاکمیت و بازیگران جدید صحبت کنند. چون بازیگران ساختار دولت فعلی، افرادی بودند که دیدگاه و کلام مشترکی با صاحبان کسبوکارهای صنعت برنامه و بازیهای موبایلی داشتند. شاید در دولت بعدی، چنین اتفاقی نیفتد و بنابراین باید یاد بگیرند که چگونه با حاکمیت گفتوگو و تعامل داشته باشند.
مورد دومی که به نظر من اهمیت دارد، مقیاس است. کسبوکارهای این حوزه باید اینقدر مقیاس خود را بزرگتر بکنند که تعطیلکردنشان امکانپذیر نباشد. مثلا الان تعطیلکردن تاکسیهای آنلاین برای هر دولتی هزینه زیادی دارد یا تعطیلکردن ویاودیها (VOD) هم هزینه زیادی برای هر دولتی دارد. اما اگر کسبوکارها در حوزههای مختلف به مقیاس نرسیده باشند، ممکن است که به راحتی تعطیلشان کنند یا جلوی رشدشان را بگیرند.
موضوع دیگر این است که وقتی ابعاد اقتصادی یک حوزه بزرگ میشود، باید بازیگران آن حوزه تصمیم بگیرند که نهاد خاص آن حوزه را هم داشته باشند. مثلا در حوزه آیتی، بخش گیم و اپلیکیشن در حال رشد است. بنابراین بازیگری چون بازار باید بخشی از توان خود را برای کمککردن به تدوین قوانین این حوزه صرف کند. یا کمک کند به این امر که نهادهای حامی حقوق مصرفکننده بهوجود بیایند. بنابراین بازیگری چون بازار نمیتواند بدون اینکه اکوسیستمی بسازد، به رشد خود ادامه بدهد. ساختن اکوسیستم هم به تلاش نیازمند است. مثلا در حال حاضر بخش سنتی اقتصاد، نهادی دارد به نام اتاق بازرگانی؛ اتاق بازرگانی وظیفه دارد که با بدنه دولت گفتوگو کرده و در تصمیمگیریها مشارکت کند.
اما آیا صنعت نوپای برنامه و بازیهای موبایلی توانسته این ابزار را برای خودش بسازد؟ پاسخ این است که هنوز نتوانسته و شاید بتوان گفت که هنوز متوجه اهمیت وجود چنین نهادهایی هم نیست. شاید یکی از دلایل این امر این بوده که مدیران فعلی در بدنه دولتی، از ابتدا در اکثر اوقات با مدیران و صاحبان کسبوکارهای استارتآپی همکلام و همراستا بودهاند. یا به تعبیری، مدیران دولتی از خود اکوسیستم کارآفرینی به بدنه دولت راه یافتند.
انجمن و اتحادیه فعلی در این صنعت را دارای اثرگذاری خاصی نمیدانید؟
اتحادیه که صرفا برای کسبوکارهایی است که خرید و فروش اینترنتی انجام میدهند. درحالیکه بزرگترین بازیگران این حوزه از جنس خرید و فروش نیستند. تشکیل اتحادیه یک راهحل موقت بود و خود ما هم از آن حمایت کردیم تا ثابت شود که اینها یک صنف هستند. کل کسبوکارهایی هم که الان عضو اتحادیه هستند، تعدادشان کمتر از هزار عدد است. درحالیکه سازمان نظام صنفی رایانهای (نصر) بیش از 16هزار عضو دارد اما همین سازمان هم کماکان نهاد بازیگران قدیمی است و بازیگران جدید اگرچه طی سالهای اخیر حتی به عضویت هیاترئیسه این سازمان درآمدهاند اما هنوز بازیگر جدید در نظام صنفی رایانهای نشدهاند. خوشبختانه اخیرا تعدادی از کسبوکارهای استارتآپی به اتاق بازرگانی رفتهاند که بسیار کمککننده است و میتوانند از منافع جمعی خود مراقبت کنند.
وجود تحریمها و همینطور وجود فیلترینگ صنعت برنامه و بازی موبایلی را متمایز کرده است. فکر میکنید نحوه برخورد با این تمایز در داخل چطور باشد؟
چالش تحریم برای همه حوزهها وجود دارد و ضررهای زیادی برایشان داشته است؛ یکی اینکه دسترسی به وبسرویسها و ایپیآیها را محدود میکند و دوم اینکه در حوزه انتشار و توزیع، اپلیکیشنها محدود میشوند. مثلا اپاستور، ایرانیها را اخراج میکند. مورد سوم که خیلی هم مهم است، اینکه مانیکالکشن یا جمعآوری مالی و مایکروفایننس مبتنی بر دلار ندارند. چون امکان فروش در بازارهای اروپایی و... برایشان امکانپذیر نیست.
مشکل چهارم نوع تعریف همکاریهای بینالمللی است. یعنی خیلی از شرکتها که بهصورت بومی کار میکنند، در بسیاری از مواقع میتوانند اتحاد استراتژیک ایجاد کنند. مثلا یک شرکت پخش ویدئو میتواند در ایران نمایندگی نتفلیکس را داشته باشد و از طرفی فیلمهای ایرانی را که کپیرایتش را دارد، در نتفلیکس منتشر کند. اما چنین امکانی از کسبوکارها گرفته شده است. یکی از مهمترین فاکتورها هم که همیشه نادیده گرفته میشود، انتقال تکنولوژی است. انتقال تکنولوژی زمینهساز رشد است کما اینکه بسیاری از کسبوکارهای داخلی که رشد کردند، به خاطر استفاده از نیروها و شرکتهای صاحب دانش خارج از کشور بود. اما تحریمها این امکان را هم از آنها گرفته است.
در ارتباط با فیلترینگ، به نظر من مهمترین مسئله ازبینرفتن سرمایه اجتماعی برای یک جامعه است. وقتی یک اپلیکیشن فیلتر میشود، معنی ضمنی آن توهین به کاربران است و آنها از نسخه ایرانیاش استقبال نمیکنند و رقابتی شکل نمیگیرد و رشد هم اتفاق نمیافتد. اگر فیلترینگ نبود، پیامرسانهای ایرانی شانس بیشتری برای رقابت داشتند. مثلا در حوزه مسیریابی، با وجود بازیگر خارجی، بازیگران ایرانی چون بلد و نشان هم رشد کردند و مورد استقبال کاربران واقع شدند. چون کاربر احساس میکرد که به انتخابش احترام گذاشته شده است.
اشاره کردید که شاید در دولت بعدی، همکلامی فعلی با اعضای صنعت برنامه و بازی موبایلی و بهطور کلی اکوسیستم استارتآپی وجود نداشته باشد؛ بهنظر شما در نهایت چه تفکری جلوی پیشرفت داخلی این صنعت را میگیرد؟
هر تفکری که میخواهد همه چیز را داخلیسازی کند و نمونه بومیاش را بسازد، تفکری بازدارنده است و حتما شکست میخورد. چون صنعت آیتی، صنعتی نیست که بتوان همه چیزش را داخلیسازی کرد.
تفکر انحصارگرایانه نیز تفکری بازدارنده و مانع پیشرفت این صنعت است. همچنین طرز تفکر دولتیزده هم تفکری مانع رشد است. یعنی تفکری که میخواهد از هر اپلیکیشنی نسخه دولتیاش را بسازد. یعنی وقتی بخش دولتی بخواهد رقیب بخش خصوصی باشد و این تفکر نتیجهاش ممانعت از رشد و ایجاد شکست است.
مورد مهم دیگر برمیگردد به کسانی که پویاییهای جهان را درک نکرده باشند؛ این افراد هم سدّ راه رشد این صنعت میشوند. همچنین کسانی که از آزادی میترسند، مانع راه توسعه این صنعت خواهند بود.