هشدار اسپویل!
به کارگردانی سم ریمی از آنچه انتظار میرفت، معمولیتر است.
طرفداران دیرینه سم ریمی (Sam Raimi) ممکن است با تماشای فیلم دکتر استرنج در مولتیورس جنون (Doctor Strange in the Multiverse of Madness) از بازگشت این کارگردان به فیلمهای ابرقهرمانی سرخورده شوند.
در یکی از صحنههای فیلم، تمام جادوگرها در قمرتاج گردهم میآین تا جلوی قدرتمندترین تهدید سیاره را بگیرن.
در همین حین نیز ابری بزرگ و طوفانی ظاهر میشه که نوید نبردی بسیار عظیم و بزرگ به سبک فیلم ارتش تاریکی (Army of Darkness) ساخته همین کارگردان را میدهد؛ اما به جای اسلکتهای ترسناک و حرکات سریع دوربین، فیلم «دکتر استرنج ۲» نبردی از پرتوهای جادویی با استفاده از جلوههای ویژه را به نمایش میگذارد. همین ممکن است طرفداران سم ریمی را از این اثر دلسرد کند.
البته طرفداران این کارگردان در همین ابتدا نباید ناامید شوند؛ در ادامه فیلم «دکتر استرنج در مولتیورس جنون» این کارگردان بخشهای مختصری از سبک متمایز خود را به نمایش در میآورد
و این فیلم به اولین اثر مارول تبدیل شده که در آن برخی صحنههای ترسناک به تصویر کشیده میشود. سم ریمی با استفاده از حرکات دوربین صحنههای ترسناک خوبی را ایجاد کرده است.
فیلم «دکتر استرنج در مولتیورس جنون» از برخی از جهات اصلا رضایتبخش نیست؛ اما همچنان اثری سرگرمکننده و جالبتوجهی است که باعث میشود شما آثار بیشتری از دنیای سینمایی مارول را بخواهید.
پس از تماشای این فیلم، شما میخواهید پورتالی به جهانی دیگر باز کنید و درون مولتیورس کاوش کنید.
یکی از نکات تاملبرانگیز در مورد فیلم «دکتر استرنج در مولتیورس جنون» آن است که این فیلم درست چند هفته پس از فیلم همه چیز همه جا یکباره (Everything Everywhere All at Once) روی پرده سینماها اکران شده است، فیلمی که به شکلی بهتر و گستردهتر به مسئله دنیاهای موازی و مولتیورس پرداخته بود.
مولتیورس ایده بسیار جذابی است که میتوان مدت زیادی را در مورد آن به رویاپردازی مشغول شد.
این ایده برای فیلمهایی همچون فیلم «همه چیز همه جا یکباره» یا سریال انیمیشنی ریک و مورتی (Rick and Morty) ایدئآل به نظر میرسد و میتواند بسیار کارآمد باشد؛
اما برای دنیای سینمایی مارول که پر از کاراکترهای متفاوت و عجیب است،
مسئله مولتیورس مناسب نیست و باعث میشود تا از ارزش این دنیای سینمایی جذاب و تماشایی کاسته شود.
تاکنون چندین فیلم و سریال از مارول از جمله انیمیشن مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی (Spider-Man: Into the Spider-Verse) بر محوریت مولتیورس و جهانهای موازی ساخته شدهاند
و ایدههای مشابهی در مورد سفر در زمان و فضا را ارائه کردهاند.
مسئله مولتیورس باعث شده مارول و دیزنی بتوانند سود بیشتری از آثار خود بدست بیاورند. آنها با استفاده از این مسئله، حضورهای کوتاه و فن سرویسهایی را درون آثار خود ارائه میکنند
که باعث جلب توجه بینندههای بیشتر میشود و در عین حال نیز برای آثار آینده آنها زمینهسازی میکنند.
با توجه به این موضوع، واقعا جای تعجب دارد که چرا مارول زودتر این مسئله را ارائه نداده و کاراکتری را معرفی نکرده که با استفاده از قدرتهای خود بتواند پورتالهایی بین جهانهای مختلف باز کند.
شخصیت آمریکا چاوز با بازی خوچیتل گومز (Xochitl Gomez) برای اولین بار در سال ۲۰۱۱ در کمیکهای مارول معرفی شد.
او در جهانی به نام Edenic به دنیا آمده بود اما قدرتهای غیرقابل کنترلش، او را در مولتیورس سرگردان کرده است.
پصحنهای از فیلم «دکتر استرنج در مولتیورس جنون» نیز بخشی از داستان کودکی این کاراکتر را به نمایش میگذارد.
هیولایی غولپیکر، تک چشم و با شاخکهای متعدد در منهتن در حال تعقیب آمریکا چاوز است. در آنجا است که او با دکتر استرنج با بازی بندیکت کامبربچ (Benedict Cumberbatch) آشنا میشود.
البته آمریکا چاوز در دیگر جهانهای مولتیورس با نسخههای دیگر استیون استرنج نیز آشنا شده است اما هیچ کدام از آنها نتوانستند به او کمک کنند.
در ادامه مشخص میشود که این هیولاها توسط واندا ماکسیموف با بازی الیزابت اولسن (Elizabeth Olsen) کنترل میشوند که از زمان اتفاقات سریال وانداویژن (WandaVision) قدرتهایش بسیار بیشتر شدهاند.
واندا که الان به نام اسکارلت ویچ شناخته میشه، میخواهد قدرتهای آمریکا چاوز را از آن خود کند تا بتواند درون مولتیورس سفر کند و به جهانی برود که در آنجا پسرهایش زنده هستند
و میتواند در کنار آنها زندگی کند. این در حالی است که او اصلا به عواقب و کسانی که در این راه میمیرند، هیچ توجهی نمیکند. اینکه چرا او به سراغ جهانی نمیرود که همسرش ویژن هم در آن زنده باشد،
یکی از مشکلات داستانی فیلم به شمار میرود.
استیون استرنج با کمک وانگ با بازی بندیکت وانگ (Benedict Wong) موفق میشود تا به طور موقت آمریکا چاوز را از دست واندا نجات بدهد و به همراه او نیز وارد مولتیورس میشود.
در این بخش از فیلم به صورت مختصر تصاویری از جهانهای مختلف و عجیب به نمایش گذاشته میشود تا اینکه این دو در جهانی متفاوت فرود میآیند.
ظاهرا در این جهان جدید، تغییرات آبوهوایی بسیار جدی گرفته شده و روی آسمانخراشها باغهای معلق و توربینهای بادی دیده میشود.
در ادامه مشخص میشود که استیون استرنج این جهان برای نجات بشریت جان خود را فدا کرده و رفیق سابق او یعنی موردو با بازی چیویتل اجیوفور (Chiwetel Ejiofor) اکنون جادوگر اعظم است.
در ادامه فیلم، استیون استرنج اصلی در مقابل گروهی از ابرقهرمانان قرار میگیرد و آنها تمام نسخههای دکتر استرنج در سراسر مولتیورس را به عنوان تهدیدی برای بقاء هستی
و مولتیورس میدانند و قصد دارند برای سرنوشت او رایگیری کنند.
موضوعات مختلفی در فیلمنامه فیلم نوشته مایکل والدرون (Michael Waldron) ارائه میشوند و یکی از متقاعدکنندهترین آنها نیز به این موضوع اشاره دارد که دکتر استرنج همیشه میخواهد
ناجی و همهکاره باشد. مایکل والدرون سابقه بسیار طولانیای در زمینه موضوعات مولتیورس دارد و قبلا در سریال انیمیشنی ریک و مورتی (Rick and Morty) و سریال لوکی (Loki) نیز همین موضوعات را ارائه داده است.
با این وجود، باید گفت که این نویسنده در سریال «لوکی» نسبت به فیلم «دکتر استرنج در مولتیورس جنون» مسئله مولتیورس را با توسعه شخصیتی بهتری قلم زده است.
رویایی دکتر استرنج با گروهی از ابرقهرمانان به نام ایلومیناتی این فرصت را به مارول داده تا حضورهای کوتاهی از کاراکترهای مختلف با حضور بازیگرانی برجسته را رقم بزند که اوج فن سرویس بوده است.
این صحنهها زمینهسازی نیز برای آثار بعدی مارول هستند.
البته مرگهای زیادی در این سکانسها رخ میدهند و هیچ تضمینی وجود ندارد که در فیلمهای بعدی مارول، همین بازیگران ایفاکننده همین نقشها باشند.
نویسنده فیلمنامه نتوانسته شخصیت آمریکا چاوز که قبلا از اصلا برای طرفداران شناختهشده نبوده را به شکلی جذابی توسعه بدهد.
به همین دلیل است که بیننده به آن اهمیت چندانی نمیدهد و در میانه فیلم نیز از مسئولیت و نقش این شخصیت در داستان کاسته میشود.
اکت سوم و پایانی فیلم «دکتر استرنج در مولتیورس جنون» بهترین بخش آن است. سم ریمی با استفاده از سبک خاص و تواناییهای خود توانسته کلمه «جنون» در عنوان فیلم را در این بخش به خوبی به نمایش بگذاره.
این بخش از فیلم، تصویرهای ترسناکی را برای بینندگان به نمایش در میآورد که ممکن است تا مدتها در ذهن آنها ماندگار شود.
صحبتهای زیادی در مورد بازگشت سم ریمی برای کارگردانی فیلم دیگری از مرد عنکبوتی وجود داره که ممکن است سرگرمکننده باشه؛ اما بخش اعظمی از دنیای اسرارآمیز استیون استرنج باقی مانده که این کارگردان باید در آثار بعدی به تصویر بکشه.
تایکا وایتیتی (Taika Waititi) توانست در فیلمهای ثور تغییری شگرف ایجاد کند و روند این آثار را به طور کامل تغییر بدهد و موفقیت آنها را دوچندان کنه.
به نظر میرسه که زمان آن فرا رسیده تا چنین تغییری نیز در فیلمهای «دکتر استرنج» ایجاد شود.
برای این تغییر نیز بهتر است مارول به سم ریمی اجازه بدهد تا سومین فیلم دکتر استرنج را با رده سنی R و به شکلی کاملا ترسناک تولید کنند؛ در آن صورت فیلم بسیار جذاب و موفق خواهد بود.