ویرگول
ورودثبت نام
ساناز رحیمی
ساناز رحیمیآرام آرام به آخر کارم نزدیک میشوم؛ و یقین دارم آخرین تپش های قلبم در آخر کارم ثبت میشود و مرگ فقط منی مرده را در خواهد یافت...
ساناز رحیمی
ساناز رحیمی
خواندن ۷ دقیقه·۶ سال پیش

تکنیک عقب نشینی از هدف

همیشه فکر میکردم این آدم هایی که از دست روزگار ناله میکنن آدم هایی تنبل اند که دنبال بهانه میگردن که مشکل کار خودشون رو گردن هر کسی بندازن جز خودشون!

تا اینکه پای یکی از بازیکن های تیم استانی هاکی که از دوستانم بود در یک حادثه قطع شد...

خیلی وقت ها آدم احساس میکنه زندگی چقدر میتونه نامرد و بی رحم باشه! و این یکی از عمیق ترین دفعاتی بود که من این احساس رو داشتم؛ واضحه اگر این دوست من بخواد از نامردی رسم روزگار بناله اصلا بی جا، نا حق یا از سر تنبلی و بی مسئولیتی نبوده!
بعد این حادثه لجباز درونم سرش رو از زیر لحاف دروورد بیرون و با یه پوزخند نه چندان دوستانه گفت ببین راهی نیست! اگه تو هم جاش بودی هیچ کاری نمیتونستی بکنی...
(من توی خودم چند نفرم! قبلا با بدبین درون آشنا شدین؛ این هم لجباز درون)

خوب اگر دارین به پارا المپیک فکر میکنین؛ قبلش فکر کنین ورزش بانوان در ایران کلا چند نفر رو شامل میشه؟؟ چند تاشون معلول هستن اونم از ناحیه پا؟ حالا چند تاشون هاکی بازی میکنن و تمایل دارن بیان با دوست من تشکیل تیم بدن؟
در نهایت لطفا یه تیم رغیب هم برای بازی پیدا کنین براشون...

دوندگان پارا المپیک
دوندگان پارا المپیک


نه! این راهش نیست؛ ما به یک استراتژی مناسب نیاز داریم تا هر وقت لازم شد از هدفمون عقب نشینی کنیم.

دلایل زیادی ممکنه باعث بشه که بخوایم تغییر مسیر بدیم و یه هدف دیگه رو دنبال کنیم؛ یا اینکه اصلا شاید دلمون بخواد برای یه مدت هیچ هدفی رو دنبال نکنیم! آدم های موفق زیادی میشناسم که تا سال ها هدف اصلیشون رو پیدا نکرده بودن و به قول معروف از این شاخه به اون شاخه پریدن. آدم های موفق زیادی رو هم میشناسم که در راه رسیدن به هدفشون سال ها بیخیالش شده بودن و بعد دوباره برگشتن...

واقعا میخواهید هدف را بیخیال شوید؟

مشکلات سر راه همه هست! ولی اگر میخواید هدفتون رو بیخیال شید باید اول هدف گذاریتون رو مهندسی معکوس کنین: این هدف رو که رها کنین ممکنه دیگه هیچ وقت نتونید بهش برگردین؛ آیا میخواید رهاش کنین؟ اگر جوابتون آره است؛ درنگ نکنین! این هدف فقط داره عمر و انرژی شما رو هدر میده...

اینجوری!
اینجوری!

ولی اگر جوابتون نه بود باید بررسی کنیم که اصلا چرا به این سوال رسیدین؟!

  1. حواستون باشه که تاریک ترین موقع روز همیشه قبل از طلوع خورشیده؛ اگر مشکلات رو سرتون آوار شده و طاقت نفس کشیدن رو ازتون گرفتین و میخواید به صورت "مهرم حلال جونم آزاد" از هدفتون طلاق بگیرید؛ ازتون خواهش میکنم متن خوشبینی رو بخونید؛ به آینده خوش بین باشید و به تلاشتون ادامه بدین!
    یادتون باشه هیچ راه نرفته ای آسون نیست (اگر آسون بود که نرفته نمیموند؛ و اگر کسی رفته بود یه نقشه ای چیزی تولید میکرد تا آسون تر بشه)
    اگر میخواید یکم استراحت کنین، یا یکم خلاقیت به خرج بدین و راه رسیدن رو برای خودتون جذاب کنین، یکی از این سخنران هایی که داد میزنن و میگن "تو میتونی" رو فالو کنین ولی تا زمانی که جوابتون به سوال مهندسی معکوس "نه" هست؛ لطفا دست برندارین...
    چون اگر الان دست بردارید همون اندک شانس موفقیت رو هم طبق قاعده خوشبینی ماده خام موفقیت از خودتون میگیرید!
  2. هدف های جدید تر همیشه جذاب ترند! چون این هدف ها هنوز مشکلاتشون رو نشون ندادن، ذوق شما رو به جریان میندازن و هیجان شروع تازه بهتون میدن! اگر برای یکی از این اهداف میخواید هدف خودتون رو رها کنین؛ لطفا برگردید به سوال مهندسی معکوس بالا جواب "بله" بدید!
    اگر نمیتونید این لوس بازی ها رو جمع کنید و برین سر هدف خودتون...
کتاب ثروتمند ترین مرد بابل میگه: اگر به اندازه کافی تلاش کنی الهه شانس بهت رو میکنه!
خوب من خیلی به الهه شانس اعتقاد ندارم؛ ولی اگر به اندازه کافی تلاش کنی احتمال موفقیت هر چیزی غیر از صفر باشه در نهایت موفق میشی. و اگر هم صفر باشه چیزی برای افسوس خوردن نداری
کتاب ثروتمند ترین مرد بابل میگه: اگر به اندازه کافی تلاش کنی الهه شانس بهت رو میکنه! خوب من خیلی به الهه شانس اعتقاد ندارم؛ ولی اگر به اندازه کافی تلاش کنی احتمال موفقیت هر چیزی غیر از صفر باشه در نهایت موفق میشی. و اگر هم صفر باشه چیزی برای افسوس خوردن نداری


عقب نشینی استراتژیک در هدف

ولی مثل داستان دوستم که براتون تعریف کردم اگر واقعا نمیتونید در راستای هدفتون تلاش کنید ولی هنوز قلبتون برای اون هدف میتپه و احساس میکنید بدون اون هدف نمیتونید زندگی کنید؛
خوب حواستون رو جمع کنین که باید دقیقا طبق تاکتیک پیش بریم!
این تاکتیک قطعا باعث رشد مجدد پای شما یا حل هر مشکلی که دارین نمیشه ولی قول میدم در نهایت راضیتون کنه.
دقت کنین که حل چنین بحران های بزرگی در زندگی نیاز مبرمی هم به خود شناسی و وهم یک سری مهارت ها داره:

قدم اول در شناخت خودتون: هدفتون رو دقیق در نظر بیارین!

وقتی میگم دقیق یعنی اینکه هدف "بهترین نوازنده پیانو شدن" با هدف "مشهورترین نوازنده پیانو شدن" با هدف "لذت بردن از نواختن پیانو" تفاوت داره! دقیقا قبل از این فاجعه روزگار چی میخواستید بشید؟؟

پیشنهاد میکنم طی چند روز این هدف رو دقیق تر کنید! بنویسید، کنار بذارید، و دوباره بنویسید!

قدم دوم در شناخت خودتون: واقعا دیگه نمیتونید ادامه بدین؟

برای آدمیزادی که تا مدت ها (تا نزدیک 7-8 سالگی) تنها ابزاری که برای درخواست کمک و ابراز نیاز داشته گریه کردن بوده؛ فکر میکنم طبیعی باشه که بهنونه بیاره!

اینکه من ازدواج کردم یا بچه دار شدم دیگه نمیتونم فلان کار رو بکنم! سنی ازم گذشته نمیتونم فلان کار رو بکنم و... اغلب تماما بهانه اند! بهانه هایی که خودمان هم گولشان را خورده ایم؛ باید با چند تا سوال رک و رو راست ته و توی ماجرا را در بیاوریم:

  1. آیا هدف شما با مساله پیش آمده مستقیما در ارتباط است؟
    خوب برای مثال کسانی که فکر میکنند تشکیل یا بزرگ شدن خانواده (بچه دار شدن) آن ها را از هدفشان دور کرده وقتی ازشان بپرسید چرا و چطور؟ به "کمبود زمان" اشاره میکنن!
    پس خانواده به زمان مرتبطه و زمان به رسیدن به هدفشان!
    بنابر این خانواده به هدف مستیما مرتبط نیست؛
    پس زمان مساله ایست که باید حل شود! نه خانواده.
  2. آیا امتحان کردید؟ و بعد به اندازه کافی سماجت به خرج دادید و نشده؟
    تا امتحان نکنید و نپرسید جواب درست رو نمیدونید! من کسی را دیدم که یاد گرفتن پیانو را در هشتاد سالگی شروع کرد! و یا کسی که بدون دست نقاشی میکشید اینکه شما فکر میکنید به خاطر سن، جنسیت و یا هر مساله دیگری نمیتونین به هدفتون برسین به احتمال زیاد این جواب درست نیست و حتما برای مطمئن شدن باید امتحان کنید؛ و بعد واقعا سماجت کنید!...

قدم سوم از شناخت خودتون: این هدف چقدر از شما بوده؟

اگر تا اینجا با ما بودید به نظر میرسه واقعا مشکل حادی دارید! و باعث شده دیگه نتونید هدفتون رو ادامه بدین؛

باید برای ادامه استراتژی عقب نشینی بدونید که این هدف چقدر از شما بوده؟؟ قبل از این فاجعه چقدر در روز برای آن زمان میذاشتید؟
چند سال برای رسیدن به آن تلاش کرده بودید؟
و در نهایت توجه به اینکه به جز این چه استعداد های دیگری دارید که میتوانید آن ها را هم شکوفا کنید؟

اگر این فقط هدف قسمتی از شما بوده میخوام بگم هر چقدر هم سخت باشه به مصیبت پیش آمده به چشم فرصت نگاه کنید؛

فرصتی که شما را مجبور به استفاده از دیگر استعداد هایتان میکند!

میدونم خیلی عجیب و احمقانه به نظر میرسه اما هر کسی فرصت زندگی کردن در شرایط شما رو نداره؛ خیلی خلاصه بخوام بگم باید فیلم the slum dog رو مثال بزنم؛ سعی کنید به این فاجعه خوشبین باشید و نقاط مثبتش رو پیدا کنید و روی اون زوم کنید!
ممکنه این کار شما رو احمقانه خوشبین نشون بده یا به قول معروف شما رو علی بی غم کنه

اما باور کنین این تنها راهه چون بقیه عمر غصه نامردی روزگار رو خوردن قطعا شما رو خوشبخت نمیکنه!

قدم آخر: برای وقتی که این هدف تمام شما بوده

پس واقعا به یک عقب نشینی استراتژیک نیاز داریم! به تدقیق هدف در مرحله اول برگردین و هدف رو جلوتون بذارین!

  1. به چرایی هدف عقب نشینی کنید: چرا میخواید به این هدف برسید؟ معمولا جواب این سوال در حواشی هدف اصلی پیدا میشه؛ همون که طی چند روز نوشتین...
  2. دوباره از یک جناح دیگه حمله کنید: حالا باید این چرایی هدفتون رو در یک هدف دیگه جا سازی کنین.

پیدا کردن جواب این دو تا سوال ممکنه خیلی خیلی سخت باشه شاید از چندین روز تا چندین ماه زمان ببره؛ اما به ارزش ادامه زندگیتون و تجربیاتی که در این وضعیت جدید خواهید داشت حتما میارزه!
من هر توضیحی بدم احساس میکنم دارم سوال ها رو از سادگی در میارم ولی میتونم براتون چند تا مثال بیارم:

1- ماجرای قطع شدن یک دست و دو پای آقای میلر که ایشون رو پزشک متخصص درد کرد

2- ماجرای معروف اخراج شدن استیو جابز از شرکت خودش که باعث به وجود آمدن کمپانی پیکسار شد

3- الهام بخش همیشگی من دیانا که بعد از پنج بار شکست دوباره باور کرد میتونه 160 کیلومتر رو در طول اقیانوسخطرناک شنا کنه؛ اونم حالا که دیگه پیر شده...

(لطفا ماجراهایی رو که دیدید و شنیده اید در کامنت ها به اشتراک بذارین؛ بیشتر از آنچه فکر کنین برای همه الهام بخش خواهد بود)

چون غصه خوردن و غر زدن و بقیه عمر از دست روزگار و سر نوشت نالیدن دردی از شما دوا نمیکنه!
دلسوزی بقیه هم برای شما نون و آب نمیشه...

همیشه راهی وجود داره! فقط باید به وجودش خوشبین باشم و بعد برای پیدا کردنش تا آخرین نفس تلاش کنیم...
روانشناسی موفقیتهدفهدف گذارینا امیدیامید
۱۱
۰
ساناز رحیمی
ساناز رحیمی
آرام آرام به آخر کارم نزدیک میشوم؛ و یقین دارم آخرین تپش های قلبم در آخر کارم ثبت میشود و مرگ فقط منی مرده را در خواهد یافت...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید